خوشحالم و به آینده امیدوار
شهروندان:
ناصر ملکمطیعی از آن دست بازیگرانی است که پس از آنکه سیواندی سال از عدم حضورش در سینما میگذرد باز هم طرفدارانی دارد که می خواهند با او عکسی به یادگار بگیرند، این پیشکسوت بازیگری مدتی شیرینیفروشیای را اداره میکرد تا به قول خودش به این طریق باز هم بتواند مردم عادی را ببیند و خیلی از آنها دور نیفتد، هرگز علاقهمند به مهاجرت نبوده است.
او قرار است بهزودی قفل این بیکاری را بشکند و با علی عطشانی بار دیگر روی پرده سینما بیاید، در یکی از بنگاههای معاملات ملکی که متعلق به یکی از رفیقهای قدیمی ملک مطیعی است در میان علاقهمندانش به گپی با این هنرمند پیشکسوت نشستیم.
- از فیلم«قیصر» شروع کنیم، در آن زمان شما صاحب شهرت بودید و اصولا نقش اول یا نقشهای پررنگ ایفا میکردید، چه شد که در فیلم کیمیایی در نقش «فرمون» آنقدر کوتاه کار کردید؟
اول قرار بود که نقش«خان دایی» را بازی کنم، اما با تغییراتی که به صلاحدید کارگردان به وجود آمد فکر کردیم «فرمون» برای من بهتر است، نکته دیگر اینکه در زمان ما واقعا دعوا سر اینکه نقش چهکسی زیادتر است یا نقش اول متعلق به چه کسی است نبود، مهم این بود که ما بازیای را که دوست داشتیم انجام دهیم و کارگردان هم راضی باشد که این رضایت درنهایت منجر به علاقه و رضایت مردم هم میشد.
- چه اتفاقی افتاد با اینکه«فرمون» آنقدر نقش کوتاهی بود اما بین مردم بسیار سر و صدا به پا کرد؟
ببینید باز به همین حرف من رسیدیم واقعا زمان اینکه یک بازیگر چقدر در فیلم حضور داشته باشد خیلی مهم نیست، البته بگویم وقتی نقش کلیدیتر باشد و بازیگر فرصت بیشتری داشته باشد خب بیشتر میتواند روی نقشاش تمرکز کند و نتیجه کار خوب میشود اما در طول سینمای جهان هم بازیگران بزرگی داریم که بهصورت افتخاری در یک پلان حضور پیدا میکنند و اتفاقا همان یک پلان تا سالها نقل محافل سینمایی است، بهنظر من برای بازیگرانی که پرکار هستند و اصولا در نقشهای کلیدی بازی میکنند خوب است که گاهی نقشهای کوتاه بازی کنند و این به بازیگریشان هم کمک میکند، درباره«فرمون» هم باید بگویم با اینکه نقش کوتاه بود اما فیلمنامه به گونهای بود که تا پایان کار نمیتوانستیم نقش این کاراکتر را نادیده بگیریم و ردپایش در تمام فیلم وجود داشت بههمین خاطر مردم آن زمان به «فرمون» به چشم یک قهرمان نگاه میکردند و دوستش داشتند و حتی به انداره بهروز و جمشید مشایخی هم دیده شد.
- به«قهرمان» اشاره کردید، چرا مردم ما قبل از انقلاب آنقدر در فیلمهای سینمایی به قهرمان علاقه داشتند و حتی میتوانم بگویم فیلمسازها هم علاقه عجیبی به قهرمانپروری داشتند؟
به دلیل اینکه در آن زمان تکنولوژی به شکل امروزی پیشرفت نکرده بود و اکثر مردم تحصیلات آکادمیک نداشتند، میتوانم بگویم بدون اغراق تنها سرگرمیشان تماشا کردن فیلم سینمایی بود به همینخاطر آنها سعی میکردند با نشاندادن کاراکترهای قهرمان در جامعه جوانمردی را آموزش دهند و مردم هم آن قهرمانها را الگوی خود قرار میدادند.
- خب این مساله دست بازیگر را میبندد، مثلا شخصی مثل شما نمیتوانستید نقشهای منفی را تجربه کنید درحالی علاقه هر بازیگری است که گونههای مختلف از پرسوناژها را تجربه کند؟
در اینکه هر بازیگر دوست دارد شخصیتهای گوناگون را تجربه کند و به تکرار نیفتد با شما کاملا موافقم، اما ما نسبت به مردم زمان خود مسئولیتی داشتیم و شما از کنار تاریخ و نقش زمان هرگز به سادگی نگذرید، در آن زمان که مردم خلافکار در کوچه و بازار راه میرفتند و زورگیری میکردند و مزاحم ناموس مردم میشدند، من بهعنوان یک بازیگر ترجیح میدادم که آن قهرمانی باشم که شما میگویید و کاری کنم که آن آدم به خاطر علاقهاش به من دست از این کار بکشد تا اینکه نقشهای گوناگون را در ژانرهای متفاوت تجربه کنم.
- گویا در زمانیکه شما در سینما مشغول بودید دغدغه بازیگرها نقش اول بازی کردن یا زمان بازی کلا نبود؟
ببینید، هیچ بازیگری بدش نمیآید که زمان بیشتری در فیلم حضور داشته باشد و بیشتر فیلم را به خود اختصاص دهد ولی باید بگویم دغدغه نبود چون اگر نقشها به درستی چیده میشد و کارگردان فیلم کارش را بلد بود همه نقشها به یک اندازه دیده میشدند و نیازی نبود بازیگرها از هم بازی بدزدند و این اتفاقاتی که حالا من میشنوم در همان فیلم «قیصر» که مثال زدید بهمن مفید هم به لحاظ زمان، بازی زیادی ندارد ولی واقعا نقشی بود که تا مدتها مردم کوچه و خیابان تک تک دیالوگهایی که بهمن به آن زیبایی پشت سر هم میگفت را تکرار میکردند.
- درباره شیرینیفروشیتان بگویید؛ به خاطر علاقه به شیرینی این کار را انتخاب کردید؟
«میخندد»، علاقه به شیرینی که همه ما داریم ولی من واقعا دلم میخواست حالا که از نزدیک نمیتوانم توسط بازیگری با مردم ارتباط داشته باشم حداقل در طول روز چند ساعت در آن شیرینیفروشی با مردمی که همیشه دوستشان داشتم معاشرت کنم و البته آنها همیشه به من لطف داشتند و در تمام این سالها تنهایم نگذاشتند.
- در بنگاه معاملات ملکی هم کار میکنید؟
راستش نه، اینجا متعلق به یکی از دوستان قدیمی من است و میگوید ناصر بیا اینجا که طرفدارانت از شهرهای مختلف میآیند و ساعتها منتظرت میمانند و من هم هر وقت بیکار هستم میآیم اینجا مینشینم و با دوستان عزیزی که لطف میکنند و از شهرستانها برای دیدنم میآیند گپ میزنم و عکس میگیریم.
- این روزها بازیگرها بعد از اینکه ۲ فیلم بازی میکنند به سرعت فراموش میشوند و دیگر مردم عادی حتی آنها را نمیشناسند، چگونه بعد از این همه سال کارنکردن هنوز هم مردم آنقدر پیگیر شما هستند؟
ببینید، نسل امروز ما زیاد اهل خاطره تعریفکردن و حرفزدن نیست، درصورتیکه نسل ما اهل گفتوگو هستند، من مطمئنم پدرانی که در زمان اوج بازیگری من خودشان جوانان برومندی بودند از خاطرهها و علایقشان با فرزندانشان حرف زدهاند و تعریف کردهاند، باور کنید من هماکنون محبتی از جوانها میبینم که در سنی هستند که شاید هنگام بازیگری من اصلا به دنیا نیامده بودند ولی میگویند هنوز هم از دیدن آن فیلم لذت میبرند.
- شنیدم مسعود کیمیایی در تمام این سالها میخواست که با شما کار کند؟
بله، آقای کیمیایی همیشه به من لطف داشتند و میدانستند که سینما علاوه بر شغل، علاقه ما هم هست؛ چند سناریویی بود که من هم میتوانستم درآن حضور داشته باشم اما به دلایل مختلف این اتفاق نیفتاد.
- فکر میکردید دوباره روی پرده سینما بیایید و در قالب فیلم با علاقهمندانتان معاشرت کنید؟
من آدمی هستم که تا دقیقه آخر عمرم آرزوهایم را از دست نمیدهم، پس شک نداشتم که قطعا یک روز بازی خواهم کرد و دوباره به طرفدارانم میگویم به عشق شما بعد از این همهسال بازهم روی پردهها میآیم.
- بعد از این همه سال چگونه پذیرفتید که ریسک کنید و با یک کارگردان جوان و با ژانری دوباره به سینما بیایید که با کاراکتر خود شما و کارهایی که کردید بسیار متفاوت است؟
ریسک متعلق به بازیگر است، زمانیکه فیلمها خیلی با هم تفاوت نداشت و من هم نقشهایی را بازی میکردم که به شخصیت خودم نزدیک بود هم ریسک میکردم چون بسته به لوکیشن، کارگردان و بازیگرهای دیگر ممکن بود خوب از آب در نیاید.
- بازیگران قدیمی ما که صاحب نام بودند بعد از سالها وقتی شروع به کار کردند متاسفانه نتوانستند آنگونه که توقع میرفت بدرخشند، دلیلش چیست؟
زمان ما دوربین دیجیتالی و این تجهیزاتی که حالا هست وجود نداشت و پیشرفت تکنولوژی همیشه به نفع بازیگران قدیمی که با آن سیستم سالها کار کردهاند نیست، ما ابزار جدید را نمیشناسیم سالهاست دیگر جلوی دوربین ظاهر نشدیم و اصولا با کسانی که همبازی میشویم رفیق نیستیم، آن زمانها ما اگر در فیلم با هم نبودیم زمان آفمان هم با هم میگشتیم و شناخت کافی از یکدیگر داشتیم، بنابراین شما توقع نداشته باشد یک بازیگر بعد از ۳۰سال بیاید و همان بازیای را بکند که مثلا در فیلم قیصر کرد!
- از اینکه دوباره قرار است با یک فیلم سینمایی جدید به سینماها برگردید چه احساسی دارید؟
از اینکه قرار است کسانیکه در تمام این سالها به من لطف داشتند دوباره مرا به روی پرده سینما ببینند خوشحالم، باور کنید همانطور که شما گفتید برای من هم انتخاب کار بسیار دشوار بود و درنهایت فکر کردم بودن، بهتر از نبودن است.
- از اینکه با جوانها کار کنید چه حسی دارید؟
نمیتوانم از این بگذرم که دلم میخواست با بهمن مفید، جمشید مشایخی و دوستان قدیمی کار کنم اما بازیگران جوان کلی انرژی میدهند و خوب است که آدم در کنار آنها احساس جوانی میکند.
- از نظر شما بهترین کارگردان درحال حاضر کیست؟
میدانم که تو هم کیمیایی را خیلی دوست داری ولی جدا میگویم به نظر من با علایق من دیگر روی دست مسعود و ناصر تقوایی کارگردان نخواهیم داشت.
- نظرتان درباره اتفاقاتی که چندی پیش در عرصه سیاست ما افتاد و توافقاتمان با کشورهای دیگر چیست؟
من سیاسی نیستم و خیلی هم بلد نیستم که توضیح دهم و بگویم ممکن است چه دستاوردهایی داشته باشد، فقط میدانم مردم کشور ما صلحطلب هستند و هرگز دلمان نمیخواهد به حریم شخصی کسی تجاوز کنیم همین کافی است که عمری را در صلح با دنیا بگذرانیم.
- جناب ملک مطیع حرف آخر را شما برای مخاطبان بگویید.
این مصاحبه خیلی خوب بود و مرا یاد چیزهایی انداخت که بسیار عجیب بود مثل یک مسابقه فوتبال تقابل شادی و غم، اگر خاطرتان باشد اولین نفری که برای مصاحبه با من ۳سال پیش آمد هم خود شما بودید که من با تعجب پرسیدم چاپ میشود؟ و شما گفتید که خیالتان راحت باشد. آن زمان از اینکه برای جوانها و مطبوعاتیها جالب هستم هم خیلی خوشحال شدم و حالا هم که قرار است بار دیگر با مردم کشورم از طریق سینما در ارتباط باشم خوشحالم و به آینده امیدوار.
سعیده خدابخش
شهروند