هنر شیدایی حقیقت است
شهروندان- دکتر سیدعبدالمجید شریفزاده*:
انقلاب اسلامی ایران یکی از مهمترین حوادث در تاریخ جهان، بویژه در سده معاصر بهشمار می رود؛ انقلابی جریانساز در سدهای سرشار از تغییر و تحولات جهانی.
هنر که همواره یکی از مهمترین و اصلیترین شاخصههای نمود اندیشه و دیدگاه جامعهای خاص در زمانی معین محسوب میشود نیز از این تغییرات جدا نمانده و همانند آینهای تمام عیار، شرایط و اوضاع و احوال زمانه خود را- چه مستقیم و چه غیرمستقیم- بازتابانده است.
حقیقت امر این است انقلاب اسلامی ایران که در سال ۱۳۵۷ به رهبری حضرت امام خمینی(ره) به بار نشست، امری سریع و یکشبه نبود که بر اساس احساسات پرشور و هیجانی ایجاد شود، بلکه پدیدهای بود که با روندی آرام به ایجاد اندیشهای نو از گنجینه تفکرات و عقاید دینی و سنتی دست یازید و همین اندیشه نو که از خاستگاه تفکر دینی و سنتی جوانه زده بود، ظرف مدت ۱۵ سال- از سال ۴۲ تا ۵۷- ضمن برخورد با دیگر عقاید مطرح در آن زمان، خود را بهروز کرده و مناسب زیستن در فضای نیمه سنتی نیمه مدرن ایران آن روز گردانید.
هنر در ایران پیش از انقلاب اسلامی، بهواسطه ورود تهاجمگونه فرهنگ، اندیشه و هنرهای غربی در کنار عقاید فلسفی وارداتی پس از انقلاب مشروطه و بیتوجهی مسئولان فرهنگی بعدی از حالت تأثیری خارج شده و به حالت تقلیدی درآمده بود. یعنی تا پیش از آن زمان، هنرمندان با تأثیر از هنرهای غربی مانند اعمال پرسپکتیو (عمق و بعد) در نگارهها و نقاشیها، منظرهپردازی را شبیه نقاشیهای غربی میکشیدند، اما در نقش کردن پیکرهها و چهرهگشایی به سنت تصویری خود پایبند بودند؛ اما پس از انقلاب مشروطه و سلطه فرهنگ غربی، کاملاً مقلد شدند و از سنن هنری خود روی برگرداندند و به مرور زمان آنها را فراموش کردند. موضوع مهم در این زمینه فقط فراموشی فنون و تکنیکها نبود، بلکه مسأله اصلی از یاد رفتن دید فلسفی و مبانی نظری بود که این هنرها با محوریت آنها بهوجود آمده بودند، هنرهایی که با عنوان «سنتی» شناخته میشوند.
هنرهای سنتی با منشأ گرفتن از مبدأ وحیانی، محمل سیر و سلوکی فردی است که از طریق دریافت شهودی بر مبنای آدابی معنوی و به شیوه استاد و شاگردی انتقال مییابد و صورتی از تجلیات گوناگون زیبایی حقیقی را متناسب با شرایط زمانی و مکانی در اثر هنری جلوهگر میسازد (تعریف گروه هنرهای سنتی فرهنگستان هنر از هنرهای سنتی).
هنرهای سنتی ایران دارای شاخصههایی خاص هستند که آنها را از دیگر هنرها متمایز و مشخص میسازد و مهمترین آنها عبارتند از:
تجرید: در لغت به معنای پیراستن و برهنه کردن و در اصطلاح به معنای ساده کردن است. در اصطلاح عرفانی نیز تجرید عاری شدن بنده از قیود مادی و حجابهای ظلمانی و انصراف از ماسویالله و توجه به ذات احدیت است (فرهنگ معین، جلد اول، ص ۱۰۳۰).
در هنرهای سنتی تجرید حاکمیتی تام دارد، زیرا تجرید موجب دوری از فردیت و گرایش به جمعیت میشود که عین هدف وحدتآفرینی در عالم اسلامی است. دوری از تفرد یعنی طراحی یک برگ به شکلی که یک گیاه را نشان دهد که نماینده تمامی گیاهان است و در عین حال شبیه هیچ گیاه خاصی نیست. یا طراحی یک انسان است به صورتی که به نوع انسان دلالت کند ولی شبیه هیچ انسان خاصی نباشد.
خیال: در اصطلاح هنرهای سنتی و حکمت هنر اسلامی، خیال معنایی بسیار برتر از معنای رایج در میان جامعه دارد و به همین علت گاه سوءتفاهمها و اشتباههای تأسفآوری پیش میآید. در حقیقت بسیاری از غیر متخصصان معنای خیال را با تخیل و حتی با توهم به اشتباه یکی میگیرند. در مبانی نظری هنرهای سنتی، خیال جایگاه اصلی الهام هنرمند است و در حکمت هنر اسلامی به دو بخش «خیال متصل» و «خیال منفصل» تقسیم میشود.
خیال متصل یعنی ضبط مشاهدات در حافظه و یادآوری آن بنابر موقعیت و نیاز موجود یا آمیختن محفوظات ذهنی با یکدیگر و آفرینش تصویری جدید. خیال منفصل از مشاهدات این عالم یعنی عالم ناسوت جدا است. در این حالت، هنرمند با توسل به خیال خود مکاشفه کرده و به عالم خیال منفصل که به نامهای عام ملکوت و عالم مُثُل نیز شهرت دارد راه مییابد و صور حقیقی را در آنجا مشاهده میکند و در عالم ناسوت به محاکات آنها میپردازد (حکمت انسی، محمد مددپور، چاپ سوم، ۱۳۸۷، انتشارات سوره مهر، صص ۴۷-۴۳).
باز هم لازم به تذکر است که معنای خیال در حکمت هنر اسلامی و مبانی نظری هنرهای سنتی کاملاً با معنای عامیانه آن تفاوت دارد. در دوران پهلوی که فقدان هنرهای سنتی در حال رُخ نمایی بود، تلاشهایی برای احیا انجام شد، ولی مؤثر نبود زیرا این احیا فقط در فُرم و شکل صورت گرفت و توجهی به مبانی نظری و تفکری هنرهای سنتی و به بیان بهتر فضای تفکری منجر به ابداع و دوام آنها نشد، ضمن این که عناصری نیز از هنر شرقی وارد هنر ایرانی شد («در غیبت و انتظار عالم قدسی و کودکی هنر»، محمد مددپور، دوماهنامه فرهنگی و هنری بیناب؛ شماره بیست و یکم، ویژه هنرهای سنتی، مهرماه ۱۳۹۱، انتشارات سوره مهر وابسته به حوزه هنری. صص ۲۸-۲۶).
چنین تلفیقها و احیاهای بیضابطه موجب تحریف و حتی مسخ هنر شد تا جایی که بسیاری از هنرمند با هویت سنتی خود بیگانه شدند و به علت جهل آنها را کهنه و غیرمفید و حتی مرده خواندند. نکته اصلی اینجا بود که هنرهای سنتی ریشهای عمیق در عقاید اسلامی داشت و اصولاً شیوهای از تعلیم و تعلم مبانی اخلاقی و اعتقادی در پوششی از فنون، مهارتها و تکنیکهای عملی بود، بنابراین نمیتوانست بدون اصول اعتقادی خود دوام آورد، زیرا از اساس بر همان شالوده بنا شده بود و بدون توجه به چنین شالودهای به ساختمانی فاقد پی میمانست که با کوچکترین زمینلرزهای فرو میریزد.
حقیقت این است که هنرهای سنتی زیباییشناسی خاص خود را دارد و برای احیا و تثبیت و ترویج نیازمند بستر مناسب با ویژگیهای خاص خود است. در حکمت هنر اسلامی، زیباییشناسی بر اساس نظریههای کلاسیسیسم، رمانتیسیسم، مدرنیسم، پستمدرنیسم و غیره قابل توضیح نیست. زیباییشناسی اسلامی که میتوان آن را استحسان نیز نامید بر حُسن، تجلی و عشق استوار است که در مختصرترین کلام میتوان گفت ذات احدیت تماماً حُسن است، اما برای ذهن محدود انسان قابل درک نیست؛ پس خداوند در جلوهای که برای بشر قابل درک باشد تجلی میکند و انسان با درک این حُسن متجلی شده عاشق خداوند میگردد و این عشق محرک اصلی هنرمند میشود (حکمت هنر و زیبایی در اسلام، شهرام پازوکی، چاپ سوم، ۱۳۹۲، مؤسسه تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری «متن»، صص ۳۹-۲۲).
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، بار دیگر توجهی جدی به هنرهای ایرانی- اسلامی معطوف شد و تجربه تطبیق ۱۵ ساله عقاید سیاسی اسلامی با دید روز و احیای نظام تفکری هنرهای سنتی که در حقیقت تجلی هنری دین اسلام بهشمار میروند بنیانی قوی و مؤثر در زمینه هنر انقلاب در ایران به وجود آورد. اما پیش از آن که هنری مستقل به عنوان هنر انقلاب بتواند خود را تثبیت و معرفی کند جنگ تحمیلی و دفاع مقدس آغاز شد و در حقیقت هنر انقلاب با هنر دفاع مقدس عجین شد و طرحی نو در هنر جمهوری اسلامی ایران درانداخت.
در این مرحله با ظهور متفکر و هنرشناسی چون مرحوم سیدمرتضی آوینی که پس از آشنایی با مبانی نظری هنر غرب و تحصیل در آن به هنر اصیل اسلامی روی آورده و ارزشهای حقیقی آن را فهمیده بود، دوران جدیدی از تدوین مبانی تفکری و ارزشی هنر انقلاب اسلامی آغاز شد که اصول و عقاید اسلامی- سیاسیِ روز را با ارزشهای دفاع مقدس از جمله ضرورت دلیری، شجاعت و حماسهآفرینی پیوند زد و در قالب فیلمهای مستند متجلی شد.
سیدمرتضی آوینی که در راه احیای هنر اسلامی از راه احیای ارزشهای دینی به شهادت رسید، هنر واقعی را ملهم از معارف اسلامی میدانست، زیرا معتقد بود که ارزشهای دینی با فطرت و حقیقت انسانی در هماهنگی کامل است. از او نقل است که هنر؛ شیدایی حقیقت است همراه با قدرت بیان آن. شیدایی و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایی حق، قدرت بیان آن را نیز از خداوند متعال گرفته است. هر یک از این دو- شیدایی حق و قدرت بیان – اگر نقص داشته باشد اثر هنری خلق نمیگردد، در نتیجه اصل لازم، شیدایی «حق» است و «قدرت بیان» شرط کافی است (کتاب مقاومت، ش ۴، ص ۵۰).
در این دیدگاه هنرمند رازدار خزاین غیب است و زبان او زبان تمثیل و تمثل است. پس باید رمز و راز ظهور حقایق متعالی و کیفیت حضور ظهور امر قدسی را در جهان بشناسد (آینه جادو، ص ۲۰۸).
بدیهی است که چنین هنری نمیتواند در یک قالب مانند فیلم مستند آرام بگیرد و ناگزیر قالبهای دیگری را نیز به خود اختصاص خواهد داد. هنر نگارگری در کنار هنر نقاشی، محملی مناسب برای این امر شد و قدسیترین لحظات را با مفاهیمی مانند شهادت در تصویری تجریدی به نقش درآورد. در دیگر نمونه هنرهای سنتی نیز وضع به همین منوال بود و این هنرها به دلیل ریشهداشتن در تفکر اصیل اسلامی، همسنخ هنر انقلاب و دفاع مقدس محسوب میشدند و دقیقاً به همین دلیل جای خود را در آغوش هنر انقلاب اسلامی ایران باز کردند و بهترین نمونه برای تثبیت، بالندگی و معرفی این هنر هستند.
*عضو هیأت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی
ایران