نقد به مثابه یک فرصت
شهروندان- فیاض زاهد*:
یکی از مشخصههای جوامع توسعهیافته یا در حال توسعه امکان نقد قدرت است. البته نقد مهمترین ویژگی جوامع مدرن است نه به معنای بلواری داستان که عبارت است از شهرسازی و استفاده از تکنولوژی بلکه منظور تفکر مدرن است که میتوان از آن به عنوان مدرنیزاسیون یاد کرد.
مثل کشورهایی که در ابتدای قرن بیستم با مفهوم مدرنیزاسیون آشنا شدند، اما اندیشه مدرن که عبارت است از خرد نقد و اندیشه نقد درآن شکل نگرفته بود. جامعه توسعهیافتهیی که در آن نقد به رسمیت شناخته میشود تمام ارکان اعم از نقد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را دربر میگیرد.
در اینگونه جوامع آنچه که تفاوت آن با جوامع توسعهنیافته را مشخص میکند، مفهوم سیاست است. به این معنی که افکار عمومی، روشنفکران، روزنامهنگاران و نیروهای اجتماعی آوانگارد این امکان را دارند که نهادهای مختلف را مورد نقد قرار دهند و نقد در اینگونه جوامع تابو به حساب نمیآید.
دکتر روحانی به نکته مهمی اشاره میکنند و آن عبارت از این است که هیچ دولتی بدون نقد و بدون عیارسنجی نمیتواند از تمام ظرفیتهای اجتماعی و افکار عمومی بهره ببرد. مهمترین ویژگی یک دولت اعتدالی که مورد حمایت نهادهای مختلف ملی و اجتماعی و چهرههای برجسته است مانند دولت آقای روحانی، این است که برای متفکران جامعه و نیروهای نخبه آنکه عبارتند از احزاب، روزنامهنگاران، انجمنها، Ngoها، نهادهای غیرحکومتی این امکان را فراهم کند که سیاستهای او را مورد نقد قرار دهند.
در واقع این یک نوع سرویس مجانی است که جامعه در اختیار قدرت قرار میدهد چون هر کدام از اینها اگر دچار خطا شود میتواند هزینههای سنگینی را برای دولت ایجاد کند. قدرت نقد یا نیروی اجتماعی نقاد مانند یک آینه عمل میکند و ایراداتی که به چهره یک جریان و یک دولت یا یک فرآیند چه سیاسی و چه اجتماعی وجود دارد را نشان میدهد و با کمترین هزینه امکان اصلاح آن را فراهم میکند.
سالها پیش روزنامه اومانیتا، ارگان حزب کمونیست فرانسه به دلیل ناتوانی در تامین مخارج خود اعلام کرد که از این به بعد این روزنامه منتشر نخواهد شد. اما با کمال تعجب فردای آن روز روزنامه فیگارو، ارگان جناح راست فرانسه، سرمقالهیی بسیار مهم و تاریخی نوشته و در آن از دولت و ملت فرانسه خواست به روزنامه اومانیتا کمک کنند تا این روزنامه باقی بماند.
تحلیل فیگارو این بود که اومانیتا هر چند نقدش غیرمنصفانه و گاهی تند است و با واقعیتها سازگار نیست اما اومانیتا نماد زنده بودن دموکراسی در فرانسه است و اومانیتا ایرادات ما را حتی به صورت اغراقآمیز به ما نشان میدهد، که تا به امروز هم این روزنامه در فرانسه منتشر میشود.
این نشان میدهد که جوامع بسته به پیشرفت و توسعهیافتگی نه تنها دهان منتقدین را نمیبندند و آنها را سرکوب نمیکنند و تلاش نمیکنند که نوعی امنیت قبرستانی را ایجاد کنند که صدای کسی درنیاید، بلکه اجازه میدهند که در جامعه چندصدایی حاکم باشد. اگر صداهای مختلف به موقع شنیده شود هیچگاه تبدیل به فریاد نخواهد شد و هیچگاه موجهای آرام به توفانهای سهمگین بدل نخواهد شد. یکی از مشکلات این جوامع این است که اگر شما امکان نقد منصفانه و دایمی را فراهم نکنید مانند آب پشت سد آنقدر انباشت میشود که در نهایت منجر به سیلاب سهمگین خواهد شد که عملا جامعهشناسان از آن به شورشهای اجتماعی یاد میکنند. اما آنچه دکتر روحانی به آن تاکید دارند این است که نقد یک مقوله است و هوچیگری و تخریب یک مقوله دیگر مخصوصا از سوی نیروهایی که دو کارکرد دارند:
۱- خود مسوول ناکارآمدی و بحرانهای سیاسی، اقتصادی و بینالمللی در کشور هستند.
۲- فاقد پایگاه اجتماعی گسترده هستند.
آنها اجازه نقد دارند اما اجازه تخریب و سنگاندازی و مزاحمت را نه و نمیتوانند منطقا و اثباتا جلوی فعالیت دولتی را که نماینده اکثریت است بگیرند.
لذا آنچه دکتر روحانی را نگران میکند، نقد منصفانه نیست بلکه تخریب گستردهیی است که یک روز در قالب برگزاری جشن همسر ایشان، یک روز به شکل سیدی «من روحانی هستم» و یک روز هم پخش گفتوگوی نیمهسری و غیرآشکار وزیر خارجه در پرونده هستهیی. این موارد نه تنها به منافع ملی کمکی نخواهد کرد بلکه به شرایط سیاسی کشور هم لطمه میزند.
بین این دو حوزه باید تفاوت قایل شد و اجازه داد نقد دایمی در کشور وجود داشته باشد. حتی مخالفان دولت میتوانند نقد کنند اما به شرطی که فرق بین نقد و تخریب را بدانند و کسانیکه قیافه حق به جانب گرفتند که عموما اقلیتی هستند که مردم آنها را طرد کردند، جایگاه خود را بدانند و از این بابت هزینه زیادی را به منافع ملی کشور تحمیل نکنند.
*استاد دانشگاه
اعتماد