ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

هر چی پول بدی تراکم می‌خری

شهروندان:
با واردات بی‌رویه اجناس بی‌کیفیت چینی در دولت گذشته، بسیاری از کارگاه‌های کوچک و بزرگ ایرانی به دلیل عدم توانایی رقابت با این کالاهای بنجل وارداتی از نظر قیمت و همچنین عدم حمایت دولت وقت، این کارگاه‌ها ترجیح دادند که سرمایه خود را در بخش‌های دیگری مثل ارز، طلا و به خصوص ساخت و ساز سرمایه‌گذاری کنند.

تهرانالبته سرمایه‌های کلان دیگری هم به دلایل متفاوت به بخش ساخت و ساز رو آورده‌اند که نشانه‌های آن را در برج‌های متعدد خالی در شمال شهر می‌توان مشاهده کرد. شهرداری تهران که بیشترین درآمد خود را نه از ساکنان شهر که در این شهر زندگی می‌کنند و از امکانات آن منتفع می‌شوند بلکه از سازندگان و بسازبفروش‌ها کسب می‌کند، با منطق «هر چی پول بدی تراکم می‌خری» با کمک کمیسیون ماده ۵ با فروش تراکم هزینه‌های خود را برای اداره ابرشهر تهران تامین می‌کند.

نتیجه این سیاست، تراکم بیش از حد بسیاری از محله‌های تهران به خصوص محلات شمال شهر است که با طرح جامع مصوب شهر مغایرت دارد به طوری که در یک خیابان یا کوچه می‌توان ساختمان‌هایی با تراکم‌های متفاوت مثل برج‌های ۱۰، ۱۵ طبقه را در کنار ساختمان‌ها ۵، ۶ طبقه مشاهده کرد.

تبعات این روند می‌تواند کل شهر را تحت تاثیر قرار دهد زیرا با افزایش تراکم جمعیتی محلات، زیر ساخت‌های آن محلات که اکثرا کهنه و قدیمی هستند دیگر پاسخگوی نیاز‌های این جمعیت جدید نیستند. مثل آب، گاز، برق، دسترسی، پارک مدرسه و غیره و مسوولان مربوطه مجبورند مرتب ظرفیت آنها را افزایش دهند مثلا اتوبان‌ها را برای تسهیل دسترسی دوطبقه کنند یا فشار لوله‌های (نیمه پوسیده) آب را افزایش دهند یا پارک و مدرسه جدید بسازند و غیره که البته در خیلی از موارد موفق هم نیستند مثلا امروزه دیگر حتی در کوچه پس کوچه‌ها هم دیگر پیدا کردن جای پارک اتومبیل امکان‌پذیر نیست.

از طرفی پارکینگ عمومی هم به اندازه نیاز وجود ندارد. اکثر خانواده‌های شهرنشین امروزه بیش از یک اتومبیل دارند ولی طبق قوانین قدیمی شهرداری در محل سکونت خود فقط یک واحد پارکینگ دارند. شهرداری ادارات یا اماکن عمومی که مراجعان زیادی دارند را مجبور به تامین پارکینگ برای مراجعان خود نمی‌کند و اگر هم تعدادی پارکینگ دارند را یا فقط برای پرسنل خود استفاده می‌کنند یا تغیر کاربری می‌دهند و به عنوان انبار یا کارهای دیگری استفاده می‌کنند.

شهرداری مناطق و ناحیه‌ها حتی برای مراجعان خود هم پارکینگ تامین نمی‌کند، همه باید در حاشیه خیابان‌ها که اکثرا هم تابلوی «حمل با جرثقیل» دارند، پارک کنند و برای انجام کارشان ریسک نبودن اتومبیل‌شان در برگشت را بپذیرند. یکی دیگر از تبعات این ساخت و سازهای بی‌رویه مزاحمت‌هایی است که برای مجاوران خود به وجود می‌آورند مثل آلودگی هوا، آلودگی صوتی حاصل از کارکرد فرز‌ها و دریل‌ها که بعضا برای کار در معادن ساخته شده‌اند ولی برای سهولت از آنها در ساختمان‌سازی استفاده می‌شود.

تهران امروز دچار یک دور باطل شده است، از طرفی باید زیرساخت‌ها را گسترش داد و بهینه ساخت و مثلا به دلیل تراکم جمعیت و امکان ماشین‌دار شدن شهروندان اتوبان‌ها را دو طبقه کرد و پارک‌ها و فرهنگسراهای جدید ساخت و اقدامات عمرانی دیگری انجام داد و از طرف دیگر همین اقدامات باعث جذب مهاجران بیشتری از مناطق مهاجرفرست خواهد بود.

تا زمانی که اختلاف بین شهر و روستا و شهرهای بزرگ و شهرهای کوچک که فاقد کمترین امکانات هستند وجود دارد، داستان مهاجرت که حق هر ایرانی است، وجود خواهد داشت. به قول استاد ایتالیایی من پایتخت کشورهای به اصطلاح جهان سوم، شبیه سر بزرگ کودکانی است که از کمبود تغذیه (یا مادرزادی) رنج می‌برند (هیدروسوفالی)، یعنی سری بزرگ روی بدنی نحیف. باید مرکزگرایی را کاهش دهیم و وقتی از ایران صحبت می‌کنیم همه ایران را در نظر بگیریم و نه فقط تهران و چند شهر بزرگ دیگر را. باید آمایش سرزمین را جدی بگیریم و سعی در تثبیت جمعیت در سرزمین‌مان کنیم و در کنار توسعه پایدار توسعه همگون را هم به آن اضافه کنیم.

به نظر من مسائل شهرهای بزرگ ما زمانی به صورت اصولی حل خواهند شد که ما به روستا و مناطق مهاجرفرست بیشتر توجه کنیم و بودجه‌های عمرانی را به سمت این مناطق هدایت کنیم تا به تثبیت نسبی جمعیت در سطح سرزمین کمک کنیم.

بهروز بیات سرمدی

اعتماد

برچسب‌ها : , ,