ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت‌وگو با عبدالجبار كاكايي درباره ديدار هنرمندان با رييس‌جمهور

هنرمند، عاجزانه استدعا نمی‌کند

شهروندان:
آنچه در دیدار هنرمندان با رییس‌جمهور گذشت و سخنانی که در آن نشست نمادین مطرح شد، گذشته از بازتاب‌های معمول و گسترده خبری، واکنش‌های تحلیلی متفاوتی را هم به دنبال داشت که بخشی از آنها حاوی انتقاداتی جدی بود.

عبدالجبار کاکایی در آن نشست که طیف گسترده‌یی از هنرمندان رشته‌های مختلف هنری حضور داشتند، علاوه بر رییس دستگاه اجرایی کشور و وزیر فرهنگ و ارشاد، تنی چند از هنرمندان هر یک به نمایندگی یکی از عرصه‌های هنری سخنرانی کردند.

تحلیل‌های انتقادی متعاقب دیدار اما هم سطح مباحث مطروحه را مورد توجه قرار می‌داد و هم برخی از نگرش‌های جاری در آن را. در گفت‌وگویی که می‌خوانید سعی کردم بخشی از انتقادات را با یکی از سخنرانان دیدار هنرمندان با رییس‌جمهور مطرح کنم. عبدالجبار کاکایی، شاعری متعلق به جریان موسوم به ارزشی است که اعلام برائتش از کسانی که به گفته او قلم مخالف می‌شکنند، از فرازهای خبری دیدار هنرمندان با رییس‌جمهور شد.

او در این گفت‌وگو به سوالاتی انتقادی پاسخ گفته. سوالاتی که هم متوجه نگرش رییس‌جمهور به مقوله هنر است، هم به مکانیزم محتمل ممیزی در آینده می‌پردازد، هم بر لحن ملتمسانه بعضی از هنرمندان در سخن‌شان با دولتمردان تمرکزی ویژه دارد و هم اینکه دلیل دیرهنگامی اعلام برائت کاکایی را از تفکر قائل به تبعیض و حذف مخالف جویا می‌شود.

  • شما در دیدار هنرمندان با رییس‌جمهور حضور داشتید و سخنرانی هم کردید. این دیدار آیا بیشتر جنبه تشریفاتی داشت یا هدف تعریف شده‌یی از برپایی آن دنبال می‌شد؟

این دیدار بیشتر یک دیدار سمبولیک بود. حساسیت این نوع دیدارها به اقتضائات و شرایط سیاسی، اجتماعی زمان خودشان بستگی دارد. به نظر می‌آمد این دیدار سمبولیک، جنبه تشریفاتی نداشت و هدف از برگزاری نشست، طرح موضوعاتی بود برای جامعه‌یی که قدم در مسیر عقلانیت سیاسی گذاشته و قصد دارد یکسری از پرسش‌ها را به چالش بگیرد و به افق‌های روشن‌تری برسد. در این دیدار مسائلی پیش آمد که جامعه منتقدان ما را به چالش واداشت. تمام شرایط به ما می‌گوید که دیدار مهمی بود.

استنباطم این است که وقتی سیاستمدارها و دولتمردان در مباحث اصولی خود به بن‌بست می‌رسند و کنار آمدن با هم را دشوار می‌یابند، در حوزه فرهنگ است که شاید بتوان گشایشی ایجاد کرد. من نشست هنرمندان با رییس‌جمهور را در این راستا ‌دیدم. البته پرسش‌هایی بنیادی گریبانگیر فرهنگ ما است که در طول سی و چند سال گذشته پاسخ واضحی نگرفته‌اند. بخشی از این پرسش‌ها به موضوع هنر برمی‌گردد. اینکه اصلا در جامعه‌یی مثل جامعه اسلامی ایران آیا عناوینی مثل هنر ارزشی و ضدارزشی موضوعیت دارد؟ بحث خودی و غیرخودی، بحث هنرمند دولتی و هنرمند مستقل و مباحثی از این دست که مبتلابه جامعه ما است، باید به چالش گرفته شود و نخبگان راجع به آن نظر بدهند. این نشست از این جهت نشست با اهمیتی بود.

  •  یکی از نکات قابل ملاحظه در سخنان رییس‌جمهور، توصیه فی‌نفسه محال ایشان به هنرمندان بود مبنی بر پرهیز از خلق آثار یاس‌انگیز. اینکه با لحنی نیم آمرانه، نیم‌محترمانه گفته شود «آثار یأس‌آور [دیگر] کافی است» آیا نوعی مصلحت‌اندیشی سیاسی و نادیده گرفتن ذات هنر نیست؟ و این، آیا با خاستگاه هنر که رنج ازلی بشر است منافات ندارد؟ اساسا آیا می‌توان با لحنی – هرچند پدرانه ، دستور خلق آثار امیدوارکننده ابلاغ کرد؟

خب، می‌دانیم که این‌طوری نیست و سفارش آثار هنری، از درون هنرمند می‌آید اما به نظر من به همان میزان که سیاستمدارها به هنرمندان گوش می‌دهند، هنرمندان هم به سیاستمدارها گوش می‌دهند. اینها به هم توصیه‌هایی می‌کنند دیگر! هنرمند در مقام انتقاد از اوضاع سیاسی مملکت خود حرف می‌زند و سیاستمدار هم موظف است در راستای افقی که خودش می‌بیند، توصیه کند.

این توصیه اگر تکلیف نشود و صرفا جنبه توصیه داشته باشد، به نظر نمی‌رسد مشکلی به وجود بیاید. به طور معمول سیاستمدارها توصیه می‌کنند که جهان را روشن ببینید و هنرمندان هم که زبان دلشوره‌ها و اضطراب‌ها و امیدها و یاس‌های مردمند، از همان منظری که دوست دارند به جهان نگاه می‌کنند. فکر نمی‌کنم حرف‌های آقای روحانی، جنبه تکلیف داشته باشد. تا بوده، این حرف‌ها بوده. یعنی از طرف دولتمردان دعوت به آرامش و ثبات بوده و هنرمندان هم از هر زاویه‌یی که خود صلاح می‌دانستند، به مسائل نگاه کردند. من پرداختن برخی از منتقدان به این بحث آقای روحانی و بردن این توصیه به سمت یک فرمان و تبدیل کردنش به یک تکلیف سیاسی یا یک حکم حکومتی را یک مقدار مبالغه‌آمیز می‌بینم.

خود من، این حرف را به عنوان یک توصیه برادرانه گوش کردم و شاید به آن فکر هم بکنم اما این دلیل نمی‌شود که فکر کنم تکلیفی متوجه من شده و باید از حساسیتم به مسائل اجتماعی کم کنم! به نظر من آنهایی که دنبال ساختن حکم حکومتی از یک توصیه -شاید- دوستانه هستند، مشکلات دیگری دارند. بعضی از کسانی که به سخن رییس‌جمهور و به ویژه آنها که به اصل آن نشست انتقاد داشتند، انتقادهایشان از جنس همان آرمانگرایی‌های نسل‌های قبل است که تصور می‌کردند گره‌های اجتماعی را لزوما باید با دندان باز کرد. در حالی که گاهی اوقات با دست هم می‌شود بازشان کرد. من حرف آقای روحانی و هر سیاستمداری را که بخواهد هنرمند را به انجام کار امیدآفرین دعوت کند، تنها یک توصیه تلقی می‌کنم و اعتقاد دارم که هنرمند، کار خودش را انجام می‌دهد.

  •  می‌گویم این – به تعبیر شما- «توصیه برادرانه» یا دوستانه رییس‌جمهور با خودانگیختگی هنر سنخیتی ندارد و حاکی از نگرشی است که اعمال امید یا ناامیدی در اثر هنری را به کنشی ارادی و خودآگاهانه از جانب هنرمند فرو می‌کاهد. البته که اوضاع سیاسی و اجتماعی در وضعیت هنر یک جامعه مهم است اما یاس و امید هنرمند که صرفا در گرو تغییر دولت‌ها و حکومت‌ها نیست! می‌گویم این تلقی از هنر اشتباه است و باید عوض شود.

بله، نفس اینکه هنر امرپذیر نیست و همه‌چیز به ذات هنرمند برمی‌گردد، مهم است. به هر حال سیاستمداران را نمی‌توان محکوم به سکوت کرد و از آنها خواست که در سخنان‌شان هیچ‌وقت توصیه نکنند. به ویژه در امور خیر مانند خوبی و امید و نیکی و زیبایی و مفاهیم مثبتی که به هر حال گفتنش در جامعه سنتی ما توصیه‌یی پیامبرانه تلقی می‌شود. انبیا هم معمولا مردم را به امیدوار بودن امر می‌کردند. این رفتار در جامعه سنتی ما توجیه می‌شود و ریشه دارد اما همانطور که عرض کردم، همه‌چیز به خود هنرمند برمی‌گردد. ضمن اینکه به نظر من این حرف که «هنرمند نباید تکلیف‌پذیر باشد» با توصیه یک دولتمرد به هنرمند، چندان در تضاد و تنافر نیست. چون دولتمرد اگر ده بار دیگر هم آن حرفش را تکرار کند، هنرمند همان افقی را نگاه می‌کند که صلاح می‌داند. طبیعت سیاستمدار این است که توصیه کند و طبیعت هنرمند هم این است که از افق خودش به جهان نگاه کند.

  •  مساله ممیزی و چگونگی برخورد با آن از مهم‌ترین موضوعات مطروحه در دیدار هنرمندان با رییس‌جمهور بود. تاکید رییس‌جمهور بر واگذاری ممیزی به هنرمندان، آیا فقط تغییر صورت مساله نیست؟ به زعم برخی از منتقدان، این تغییر در نتیجه امر تفاوتی ایجاد نکرده و تنها مسوولیت اعمال سانسور را بر دوش هنرمندان می‌گذارد.

ببینید، ما اول باید ببینیم راجع به چه جامعه‌یی صحبت می‌کنیم. در جامعه‌یی که دلبستگی‌هایش به سنت‌ها و اخلاق، همچنان ادامه دارد و از اقوام گوناگون و زبان‌ها و لهجه‌های متفاوتی تشکیل شده و -به اصطلاح- یک جامعه رنگین‌کمانی است، به طور طبیعی حساسیت‌های اقلیمی خاصی وجود دارد که به طور کلی خطوط قرمز اصلی جامعه تعریف می‌شود. من فکر می‌کنم مشکلی که در ارتباط با ممیزی در کشور ما وجود دارد و طی سی و چند سال گذشته گاهی تشدید و گاهی کمرنگ شده، ناشی از این است که سلیقه‌ها جای قانون را ‌گرفته. یعنی قانون بر اساس سلایق و تنگ‌نظری‌ها تفسیر شده. به نظر من این حرف که خود هنرمندان ممیز آثارشان باشند، به معنای دادن مسوولیت تایید صلاحیت اثر به خود هنرمند است. یعنی خودش را در مقام یک مصلح اجتماعی ببیند و صلاحیت انتشار اثرش را خودش تایید کند. یعنی خودش مستقیما در تعامل با جامعه قرار می‌گیرد.

  •  خب، اینکه شما دارید می‌گویید به معنی ملاک قرار دادن قانون و شاید حذف سانسور قبل از انتشار است اما حرف آقای رییس‌جمهور می‌تواند به معنای واگذاری سانسور قبل از انتشار به گروه‌هایی از خود هنرمندان باشد که کلا موضوع دیگری است.

اصلا هنرمند وظیفه‌اش این نیست که ممیزی کند. ممکن است ممیزی علمی و تخصصی توسط هنرمندان امکان پذیر باشد. به این صورت که از گروه‌هایی از هنرمندان خواسته شود که قبل از انتشار، آثار هنری را به لحاظ علمی بررسی کنند. مثلا از گروهی از نقاشان بخواهند بر سطح کیفی و تخصصی گالری‌ها نظارت کنند یا مواردی نظیر آن. این نوع ممیزی در تمام دنیا متداول است.

حتی برای راهیابی فیلم‌ها به فستیوال‌های جهانی، گروهی از سینماگران هستند که نظارت می‌کنند و تشخیص می‌دهند و تصمیم می‌گیرند که کدام فیلم‌ها به جشنواره راه پیدا کند. این یک جور نظارت و ممیزی علمی است که در تمام دنیا هنرمندان آن را انجام می‌دهند اما هنرمند را نمی‌توان به بیگاری کشید و از او خواست که کار تامین امنیت اخلاقی جامعه را انجام دهد. چون نظارت اخلاقی و سیاسی بر هنر، نه وظیفه هنرمندان است و نه در تخصص آنها. به نظر من حرف آقای رییس‌جمهور هم این نیست. بلکه ایشان به دادن صلاحیت به تصمیم هنرمندان نظر دارند و می‌خواهند جامعه ادبی و هنری، خودش با مردم تعامل داشته باشد. دست‌کم تلقی من از حرف‌های آقای رییس‌جمهور این است و اگر غیر از این باشد، البته که من هم با آن مخالفم. چون اصلا درست نیست که هنرمند مامور امنیت سیاسی و اخلاقی جامعه شود.

  •  اما از حرف‌های رییس‌جمهور و عبارتی مثل «واگذاری ممیزی به هنرمندان» چه مکانیزمی استنباط می‌شود که بگوییم مد نظر ایشان بوده درباره ممیزی؟

ایشان اظهارات مختلفی داشته. برخی از اظهارات هم طبیعی است که جای انتقاد داشته باشد. مثل حرف‌هایی که درباره موسیقی زدند و چون خارج از حوزه تخصص ایشان بود، نشان می‌داد که طبق نرم جامعه دانشگاهیان و اهل حوزه، ایشان هم بیشتر به موسیقی سنتی نظر دارند تا – مثلا – موسیقی‌های متداول امروزی که به نام موسیقی مردمی یا موسیقی پاپ شناخته می‌شود.

البته ما هم بر ایشان می‌بخشاییم چون می‌دانیم که این فضا را به خوبی نمی‌شناسند. در نشست با هنرمندان، آقای رییس‌جمهور حرف‌هایی هم در ارتباط با بحث «ارزش» در هنر زدند و مسائلی را هم در ارتباط با ممیزی و تشبیه آن به موضوع خلقت مطرح کردند که در آن هیچ ممیزی و سانسوری اعمال نشده و… خیلی از این حرف‌ها فکر شده بود و در راستای کارهایی بود که یک سیاستمدار عقلگرا باید انجام دهد. در بخشی از اظهارات ایشان هم قدری «ان‌قلت» بود. مثل همان حرفی که شما اشاره کردید، یعنی توصیه کردن به خلق هنر امیدآفرین. با این حال و در مجموع، نکات امیدوارکننده در سخنان ایشان که برای جامعه ادبی و هنری قابل قبول بود، بیشتر از نکاتی بود که احساس می‌شد درباره‌شان تخصصی صحبت نشده و خارج از ضابطه به آنها پرداخته شده. نادیده گرفتن نکات مثبت صحبت‌های ایشان، به نظرم پسندیده نیست. ضمن اینکه خیلی از حرف‌هایی که در آن دیدار زده شد، ناگفته‌هایی است که از تریبون‌های دیگر امکان گفته شدن پیدا نمی‌کنند.

مثلا رییس صدا و سیما در اشاره به حرف‌های آقای دکتر روحانی، دقیقا بر نکته‌یی به عنوان مهم‌ترین بخش تاکید کردند که دست بر قضا اغلب آزاداندیشان و کسانی که به هر حال دنبال ادبیات و هنرند، به آن انتقاد داشتند. رییس صدا و سیما درخشان‌ترین نکته صحبت‌های آقای روحانی را همان توصیه ایشان به خلق هنر امیدآفرین دیدند و این، خود نشانگر تفاوت دیدگاه است.

  •  اتفاقا می‌خواستم به همین‌جا برسم. بله، در ارتباط با فرهنگ و هنر، تفاوت‌هایی در دیدگاه رییس‌جمهور با مدیران محافظه‌کار سیاسی وجود دارد اما مگر قرار است دیدگاه‌های رییس‌جمهور را با رییس صدا و سیما یا – چه می‌دانم- رییس دولت قبل مقایسه کنیم؟

نه. ببینید، من اساسا انتظار اصلاح‌طلبانه‌یی از دولت اعتدال ندارم. شاید خیلی‌ها مثل من فکر نکنند و خیلی‌ها هم همین نظر را داشته باشند. من فکر می‌کنم باید واقع‌گراتر باشیم. آقای روحانی قرار است از افق جدیدتری جامعه ما را رصد کند. نه از افق اصولگرایی افراطی و نه از افق اصلاح‌طلبی. افقی که ایشان مد نظر دارند، عقلانیت است که نگاه تجربی و دید واقع‌گرایانه از ابزارهای آن است. جامعه‌یی هم که روبه‌روی ما قرار گرفته، حساسیت‌هایی دارد که غیرقابل‌انکار است. چشم را بستن و تنها آرمانی فکر کردن، به نظر من ما را به دهه‌های ۴۰ و ۵۰ سوق می‌دهد. بنابراین اگر از این زاویه نگاه کنیم، خیلی از حرف‌هایی که آقای روحانی زدند، عجالتا به درد جامعه امروز ما می‌خورد.

  •  رییس‌جمهور در دیدار با هنرمندان گفت «امر ممیزی باید به هنرمندان و تشکل‌های صنفی واگذار شود» و تاکید کرد که «کارمند دولتی وزارت ارشاد نمی‌تواند ناظر خوبی برای هنر باشد» اما چند روز بعد، حکم کسی به عنوان رییس اداره کتاب امضا شد که ظاهرا با تلقی رییس دولت از مقوله فرهنگ هم‌اندیش نیست و حتی به صراحت اعلام کرده که به سانسور دولتی اعتقاد دارد. توالی این دو اتفاق، یعنی دیدار هنرمندان با رییس‌جمهور و معرفی رییس جدید اداره کتاب را چطور باید تحلیل کرد؟

اولا حرف آقای رییس‌جمهور ابهام دارد. موکول کردن موضوع ممیزی به هنرمندان یعنی چی؟ یعنی هنرمند سرباز امنیتی- اخلاقی جامعه بشود؟ این خب، غلط است. اساسا نظارت قانونی طبق اصول شورای عالی انقلاب فرهنگی، کار کارشناسان و کسانی است که قانون را می‌شناسند. این کار را نمی‌توان به کس دیگری واگذار کرد. اگر آن کارشناس و مفسر قانون، سلیقه‌های خود را دخیل نکند، فکر نمی‌کنم مشکل آنقدر حاد شود که مجبور شوند به هنرمندان توصیه کنند که بیایند و مسوولیت ممیزی را بر عهده‌دار بگیرند.

بنابراین باید به اصل قانون اساسی عمل شود. به آن موادی که در قانون اساسی آمده و موادی که در اساسنامه شورای عالی انقلاب فرهنگی راجع به انتشار آثار هنری وجود دارد. این موارد اگر رعایت شود و مفسر قانون هم بی‌طرف باشد، فکر نمی‌کنم ما به مشکل بربخوریم. بنابراین اصل این حرف که بگوییم هنرمندان بیایند عهده‌دار ممیزی شوند، غلط است. این از این؛ اما درباره انتصاب آقای شجاعی صایین، واقعیت این است که بنده خیلی ایشان را نمی‌شناسم و مواضع‌شان را مطالعه نکرده‌ام. اگرچه می‌دانم که مدت‌ها در دایره کتاب بودند اما از نظرگاه الان ایشان مطلع نیستم. آدمی هم نیستم که درباره کسی صرفا با توجه به گذشته‌اش نظر بدهم. چون در تجربه سی و چند سال بعد از انقلاب، آدم‌های زیادی را دیدیم که تغییر کردند. کسانی که زمانی از دیوار سفارت بالا رفتند، بعدها به دموکرات‌ترین و آزادیخواه‌ترین افراد جامعه ما تبدیل شدند و حتی جان‌شان را هم در این راه گذاشتند.

بنابراین جامعه عوض می‌شود. آدم‌ها در طول سال‌های بعد از انقلاب مرتب در حال تغییر و تحول بودند. به هر حال من هنوز صحبت یا اعلام موضعی از آقای شجاعی صایین نشنیده و نخوانده‌ام و نمی‌دانم راجع به مسائل مربوط به حوزه کتاب چه نظری دارند. اعتقاد شخصی بنده این است که امر تشخیص صلاحیت اثر به خود مردم واگذار شود. این، خیلی هم دور از ذهن و آرمانی نیست. مشکل ما این است که اجازه تربیت ذهن به مردم داده نمی‌شود. یعنی مرتب برای مردم نسخه می‌پیچیم که چه بخوانند و چه نخوانند؛ چه گوش بدهند و چه گوش ندهند و… اگر این ممیزی‌ها یک مقدار کنار برود، مردم رفته‌رفته پذیرش یک اثر را فرا خواهند گرفت. این واسطه‌ها باید کنار بروند. به قول مولوی: «من نخواهم لطف حق از واسطه/ که هلاک خلق شد این رابطه».

بهترین شکل هدایت یک رود به بستر اصلی‌اش، این است که اجازه بدهیم خود آن رود، بستر طبیعی‌اش را پیدا کند. وقتی کتابی وارد بازار می‌شود، این، مردم هستند که می‌توانند با خرید آن کتاب، مهر تایید بر آن بزنند. من شنیده‌ام که در سال‌های پیش از انقلاب، ممیزی اختیاری بوده. یعنی اختیار با خود نویسنده بود که کتاب‌هایش را برای ممیزی به دولت بسپارد یا نه. به نظرم این رفتار بدی نیست و می‌تواند مورد تجربه قرار بگیرد. یعنی ممیزی اختیاری شود. یعنی هر کس که خواست مهر استاندارد وزارت ارشاد به کتابش بخورد، کتابش را برای مجوز بفرستد و هر کس نخواست نفرستد. طوری که آن مهر، بشود نشانه استاندارد و اعتباری برای دستگاه دولت. یعنی هر کتابی که مهر استاندارد پشت آن باشد، مورد تایید آن جامعه ارزشی باشد که مدنظر دولت است. کتابی هم که این مهر را ندارد، از آن سلب اختیار شود و خود کتاب، تکلیفش را در بازار روشن کند. نمی‌دانم این پیشنهاد چقدر عملی است اما در مجموع، افق را روشن می‌بینم.

  •  آقای کاکایی، اگر این پیشنهاد عملی و ممیزی اختیاری شود، خود شما ترجیح می‌دهید کتاب‌تان را برای مجوز به ارشاد بفرستید یا نه؟

در حال حاضر نه، ضرورتی نمی‌بینم کتابم را برای مجوز بفرستم چون فکر می‌کنم می‌توانم ضوابط ارتباط با جامعه سالم را رعایت کنم. بنابراین دوست دارم خودم به طور مستقیم با جامعه در تعامل باشم. حالا اگر زمانی احساس کنم مهر استاندارد ارشاد به اعتبار کتابم می‌افزاید، مثل همان مهر حلالی که روی محصولات غذایی می‌زنند و به آن محصولات اعتبار می‌دهد، بله این کار را می‌کنم.

  •  انتقادی که به این دیدار وارد می‌دانند، موضع – به تعبیری- از پایین به بالای بعضی از هنرمندانی است که سخنرانی کردند. این درخواست که «یک بار هم که شده به ما اعتماد کنید» آیا غیرمستقیم برای بی‌اعتمادی دولت و حاکمیت به هنرمندان، حدی از مشروعیت را قایل نمی‌شود؟ مگر غیر از این است که دولت کارگزار مردم است و اعتماد به ولی‌نعمتان، وظیفه اوست؟ پس حکایت این لحن ملتمسانه چیست؟

من دقیقا نمی‌دانم لحن ملتمسانه در سخنان کدام‌یک از سخنرانان بود.

  •  مثلا در همین عبارت: «یک بار هم که شده به ما اعتماد کنید».

صد البته که به کار بردن چنین لحنی توسط یک هنرمند در سخنش با یک دولتمرد، درست نیست. شخصا چنین لحنی را دوست ندارم. اگر خاطرتان باشد من از یک موضوع زیربنایی که به نظر خودم در یک نشست سمبلیک باید مورد اشاره قرار بگیرد، حرف زدم. در حالی که می‌توانستم از جزییات مسائل صنفی بگویم و درخواست‌های جزیی داشته باشم. مثلا درخواست کنم که خانه‌یی برای شاعران در نظر بگیرند یا نهادی در وزارت ارشاد برای شاعران در نظر گرفته شود و از این دست مسائل.

حرفی که مجری برنامه این درخواست را از طرف شاعران زد بدون اینکه از طرف شاعران نمایندگی داشته باشد. البته مجری محترم دوست عزیز ما است ولی به نظر من جای آن نوع درخواست‌ها در چنان دیداری نیست. آنجا باید به سوالات مبنایی و بنیادی که در سی و چند سال گذشته جامعه فرهنگی ما با آن درگیر است، پرداخته شود. باید به این سوال پاسخ داده می‌شد که کیست که قلم‌ها را می‌شکند؟ ما از او ابراز بیزاری می‌کنیم. اگر خود را حامی هنرمندان انقلابی می‌داند، من به عنوان یک شاعر انقلابی، هیچ نیازی به حمایتش ندارم. بنابراین من معتقدم که مثل حکما و عرفا و شعرای تاریخ‌مان که نصایح خود را مقتدرانه به حکام می‌گفتند، هنرمندان امروز هم نباید از موضع پایین با دولتمردان حرف بزنند. شما نصایح سعدی را در بوستان ببینید.

او پادشاهان را مثل بچه‌های کوچک خود فرض می‌کند. همین طور حافظ و خیلی دیگر از بزرگان ما که وقتی در مقام نصیحت برمی‌آمدند، دون شأن خود می‌دانستند که حتی امرا را با خود برابر کنند! سعدی در نصیحت سعد بن زنگی می‌گوید تو حرف‌هایی را از من می‌شنوی که از عموی خودت هم نخواهی شنید. بنابراین هنرمند وقتی می‌تواند از موضع بالا با سیاستمدار صحبت کند، دلیلی ندارد استدعای عاجزانه داشته باشد یا خواهش کند که به او اعتماد شود.

  •  شما در دیدار با رییس‌جمهور از کسانی که به گفته شما قلم مخالف می‌شکنند، اعلام برائت کردید. حالا سوال اینجاست که چرا حالا؟ ضرورت این تبری جستن از خودکامگی در حوزه فرهنگ، آیا پیش از اینکه اتفاقات هشت سال اخیر رخ بدهد، بر شما روشن نبود؟ یا اینکه اساسا قایل به مسبوق به سابقه بودن تبعیض بین هنرمندان در سال‌های بعد از انقلاب نیستید؟

چرا، هستم. در تمام این سال‌ها ما شاهد این اتفاقات بوده‌ایم. از ابتدای انقلاب و پس از وقایع سال ۶۰ بین گفتمان ادبیات انقلاب و گفتمان ادبیات مستقل یا دگراندیش فاصله افتاد و این فاصله سبب شد که هر دو در نفی و طرد و انکار هم تلاش کنند؛ تلاشی که بیشترین لطمه را به جریان ادبیات اجتماعی ایران وارد کرد. این دو جریان به جای نقادی یکدیگر، به انکار هم پرداختند. از فاصله‌یی که بین آنها افتاد، مدیران فرهنگی که عمدتا جوان بودند و جاهل، نهایت استفاده را کردند. در واقع بخشی از علت فاصله‌یی که بین جریان ادبیات انقلاب و ادبیات مستقل یا دگراندیش افتاد، برمی‌گردد به همین ریشه‌های سیاسی.

من در جواب یکی از سوالات قبلی هم به شما گفتم که در طول سال‌ها که انسان تجربه‌های مختلفی را پشت سر می‌گذارد، نگاهش به جامعه هم روزبه‌روز شفاف‌تر می‌شود. ما این اجحاف‌ها و فاصله‌ها را تا حدودی در سال‌های دهه‌های ۶۰ و ۷۰ هم احساس می‌کردیم. منتها سکوت‌مان دلایلی داشت. بخشی به خاطر جوان بودن‌مان، بخشی شاید به دلیل اعتمادمان به مدیران فرهنگی و بخشی هم شاید به علت اینکه تصور می‌کردیم جامعه هنوز آمادگی لازم را برای مواجه شدن با این انتقادها ندارد.

ضمن اینکه تریبون‌هایی هم که از آن استفاده می‌کردیم، جای طرح این موضوعات نبود. به محض اینکه در فضای سیاسی گشایشی ایجاد شد، به ویژه از دوره اصلاحات به بعد، ما پیوسته این حرف‌ها را زده‌ایم. بنابراین در دیدار با آقای روحانی، بار اول نبود که من اعلام برائت کردم. در طول هشت سال قبل از آقای روحانی، من بارها این مسائل را در مقالات و یادداشت‌ها و گفت‌وگوهایم مطرح کردم. همان‌طور که خیلی دیگر از دوستانم هم بارها این حرف‌ها را زده‌اند. منتها آن تریبون چون تریبون مهمی بود، حرف من بازتاب گسترده‌تری پیدا کرد. به هر حال حرف من در دیدار با آقای روحانی را بگذارید به پای تجربه نسلی که در دهه پنجم و در آستانه دهه ششم عمرش، نگاهش شفاف‌تر شده و می‌خواهد از تجربیات گذشته‌اش استفاده کند.

 بهنام ناصری

اعتماد

برچسب‌ها : , ,