ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

نیاز به مشارکت جمعی برای حل مساله اجتماعی

شهروندان- سید حسین سراج‌زاده*:
درباره تعریف آسیب اجتماعی شخصا ترجیح می‌دهم از کلمه مساله اجتماعی استفاده کنم که ترجمه social problem است. آسیب، واژه‌یی است که بیشتر صبغه پزشکی و زیست شناختی دارد و مساله اجتماعی بیشتر جامعه‌شناسانه است.

سید حسین سراج‌زاده البته بعضی‌ها آسیب را صورت‌های خیلی خاصی از مساله اجتماعی قلمداد کرده و بیشتر به رفتارهای نابهنجار و مغایر با قانون که جرم هم ذیل اینها تعریف می‌شود اشاره کرده‌اند، اما من معتقدم مساله اجتماعی همه اینها را در برمی‌گیرد.

صورت‌های خاصی از مساله اجتماعی، جرم یا انحراف هستند و صورت‌هایی از مساله اجتماعی هم ناظر بر وضعیت، شرایط یا موقعیت‌هایی که برای جامعه اختلال ایجاد می‌کند. قاعدتا مساله اجتماعی آن چیزی می‌شود که از نظر بخش قابل توجهی از مردم بر اساس معیارها و هنجارهای پذیرفته شده آنها غیر‌قابل قبول است و این عمدتا جنبه ذهنی مسائل اجتماعی است. از جنبه دیگر اختلالی در نظم اجتماعی و گذران عادی زندگی اجتماعی ایجاد می‌کند و دشواری‌هایی چه از حیث روانی و چه از حیث اجتماعی برای افراد ایجاد می‌کند.

با این مقدمه، درباره آسیب‌های اجتماعی در ایران باید گفت که ما در چند دهه اخیر و به‌طور خاص از دهه چهل به بعد در ایران با وضعیتی پر مساله روبه‌رو هستیم. یعنی جامعه ما با مسائل اجتماعی متعددی درگیر است. برخی از این مسائل رو به افزایش بوده‌اند، به همین دلیل به نظر می‌رسد جامعه ایران یک جامعه پروبلماتیک و پر مساله است که دلایل آن برمی‌گردد به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کلان و رویدادهای مهمی که رخ داده‌اند.

جامعه ایران از پنج دهه قبل از حیث مواجهه‌یی که با جهان مدرن داشته (البته باید این نکته را متذکر شوم که مواجهه ایران با جهان مدرن از صد سال قبل آغاز شده) اما در پنج دهه گذشته این مواجهه عمق و کیفیت گسترده‌تری پیدا کرده، تعامل جهان ایرانی با جهان مدرن بیشتر شده است که بخشی ناشی از افزایش قیمت نفت و گسترش ارتباطات اقتصادی و بخشی ناشی از تسهیل ارتباطات حمل و نقل و ارتباطات مدرن (الکترونیک) که اخیرا به نوعی انقلابی را ایجاد کرده است. جامعه ایران در دهه ۵۰ با بحران بزرگ عدم مشروعیت نظام سیاسی که به انقلاب منجر شده روبه‌رو بوده و پس از آن جنگ هشت‌ساله و رشد بالایی از جمعیت را در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ تجربه کرده است.

پس از انقلاب به‌ویژه، مواجهه جهان سنتی و مدرن و ارزش‌های سنتی با مدرن و بخش‌های سنتی با مدرن بسیار جدی‌تر و عمیق‌تر شده است و در زمینه‌هایی حتی به سوی نوعی روابط همراه با خصومت و نفرت رفته است. همه اینها زمینه‌هایی است که جامعه را با دشواری‌هایی روبه‌رو می‌کند و نتیجه‌اش هم مواجهه با مسائل اجتماعی متعددی است که مدیریت سیاسی هم نتوانسته آنها را به خوبی مدیریت کند. یکی از دلایل عدم مدیریت این است که مسائل اجتماعی ما عمدتا ناشی از وضعیت جدید است و ما نیازمند نگاه‌های تازه هستیم، در حالی که مدیریت جامعه ما با یک نگاه سنتی به مسائل می‌پردازد که این خود موجب بروز مشکلات جدیدتر و ناکارآمدی در حل مسائل اجتماعی شده است.

به هر حال ما با مسائل اجتماعی چند لایه و متعدد روبه‌رو هستیم که این لایه‌های مختلف گاهی مسائل سطوح مختلف را تشدید می‌کند، در واقع نوعی هم افزایی در مسائل اجتماعی وجود دارد، مثلا تنشی در روابط سیاسی شکل می‌گیرد و مزمن می‌شود، این تنش بی‌ثباتی اقتصادی ایجاد می‌کند و بی‌ثباتی اقتصادی مساله بیکاری و اشتغال ناکافی را به همراه دارد. جامعه ایران جامعه‌یی پرمساله است، اگر به آمار و ارقام نگاه کنیم، می‌بینیم که ما نرخ بالایی در حوادث جاده‌یی و ترافیکی، در اعتیاد و در طلاق داریم و تفاوت‌های نسلی رو به افزایش است و زمینه‌های فرهنگی برای مدیریت این تفاوت‌ها وجود ندارد و آن را پیچیده‌تر می‌کند و در بخش‌هایی از جامعه نگرش‌ها و ارزش‌های مدرنی شکل گرفته ولی مدیریت سیاسی به سمت و سوی یکدست کردن ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی گرایش دارد و این اوضاع ویژه‌یی را ایجاد می‌کند.

از طرفی به میزانی که دانش اجتماعی در ایران شکل گرفته و جامعه‌شناسی رشد کرده، در همان حد نیز محققان، پژوهشگران و متفکران اجتماعی درباره مسائل اجتماعی تحقیق و اطلاعاتی را تولید کرده‌اند. گاهی این اطلاعات توصیفی هستند یعنی از وجود برخی مسائل پرده برمی‌دارند و نشان می‌دهند ابعاد و میزان مسائل چقدر است. رویکردهای متفاوتی در علوم اجتماعی وجود دارد که در ایران هم نمایندگانی دارد که از منظرهای مختلف مسائل اجتماعی را تحلیل می‌کنند و از این حیث می‌توان گفت نوعی بصیرت در فهم تبیین مسائل اجتماعی توسط جامعه شناسان و پژوهشگران اجتماعی در ایران و نیز توسط رشته‌های نزدیک به علوم اجتماعی تولید شده است ولی به دلایلی کافی نیست.

یکی از دلایل این است که اصولا در تحقیقات اجتماعی خصوصا در مسائل اجتماعی، گاهی تحقیقات نیازمند بودجه‌هایی هستند و این بودجه‌ها نیز به غیر از بخش دولتی امکان تامین ندارد و هر موقع که اراده مدیران سیاسی این بوده که از دانش اجتماعی برای حل مسائل اجتماعی استفاده کنند، آن وقت مقداری تحقیق و پژوهش رشد پیدا کرده است. در مجموع ظرفیت‌هایی وجود دارد ولی پژوهش در این عرصه مربوط به اراده سیاسی است. دلیل دیگر این است که پژوهش در حیطه برخی مسائل اجتماعی نیاز به اطلاعاتی دارد که باز دستیابی به آنها به اراده و موافقت مدیران سیاسی بستگی دارد.

مثلا آمار مربوط به جرم ممکن است محرمانه فرض شوند و دسترسی به آنها ممکن نباشد. در نتیجه امکان تحلیل و تفسیر هم از بین می‌رود. بخشی از موفقیت جامعه‌شناسی برمی‌گردد به توانمندی‌های این رشته و افرادی که در این حوزه فعالیت می‌کنند و بخشی از آن هم برمی‌گردد به اینکه دولت و مدیران سیاسی چقدر نگرش شان نسبت به استفاده از ظرفیت‌های علمی مربوط به این موضوع مثبت است و چقدر فضا را برای استفاده از این ظرفیت‌های علمی فراهم می‌کنند و چقدر اطلاعات و منابع در اختیارشان قرار می‌دهند.

اگر این فاکتورها را در نظر بگیریم آن وقت با محدودیت‌هایی روبه‌رو هستیم اما به این معنی نیست که جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی ایران پتانسیل و ظرفیت و توانایی در واقع تبیین و تحلیل مسائل اجتماعی را ندارد. البته باید انتظار داشت که در ارتباط با مسائل اجتماعی فضای آزاد آکادمیکی وجود داشته باشد که صاحبان نحله‌ها و دیدگاه‌های مختلف بتوانند از منظرهای مختلف موضوع را مطرح کنند، اگر چنین فضایی نباشد رشد و رونق مناسب و قابل توجهی نه تنها در رابطه با مسائل اجتماعی بلکه در حوزه‌های دیگر هم برای جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی نمی‌توان متصور بود.

در عین حال دولت در واقع دستگاه اجرایی است و دستگاه اجرایی برای فهم و تبیین و تحلیل مسائل اجتماعی نیاز به بخش علمی جامعه (دانشگاه) دارد، به نظر من دولت‌هایی که نگرش مثبتی نسبت به دانشگاه‌ها داشتند و زمینه را برای رونق پژوهش‌های اجتماعی فراهم و به تحلیل‌های کارشناسانه توجه کرده و احترام گذاشته‌اند، تا حدی موفق بوده‌اند و هر جا دولت این ویژگی‌ها را نداشته حتما ناموفق بوده است. چون به هرحال بدنه اجرایی که نمی‌تواند کار پژوهشی انجام دهد، کار پژوهشی کار دانشگاه‌ها و نهادهای علمی است، منتها دولت‌ها باید از این ظرفیت‌ها استفاده کنند، البته نه به این معنی که از آنها انتظار داشته باشند حرف‌هایی را بزنند که آنها دوست دارند، بلکه باید فضایی را ایجاد کنند که با گفت‌وگوهای علمی آزاد، بصیرت اجتماعی چه در مدیران و چه در مردم، درباره مسائل اجتماعی افزایش پیدا کند.

چون مسائل اجتماعی پدیده‌هایی هستند که حتی اگر دولت‌ها هم موضوع را متوجه شوند ولی آگاهی از آن موضوع به توده مردم منتقل نشود، موفقیت قابل توجهی در حل مساله به وجود نمی‌آید یعنی برای حل مسائل اجتماعی نیاز به مشارکت جمعی است. این مشارکت جمعی در واقع با انتقال بینش و بصیرت ایجاد شده توسط پژوهشگران و عالمان اجتماعی در بدنه جامعه از طریق رسانه و ابزارهای دیگر ایجاد می‌شود و منوط به این است که فضا تا چه حد آماده است تا اهل علوم اجتماعی بتوانند بحث خودشان را در قالب‌هایی که به زبان عموم مردم هم قابل فهم باشد به بدنه اجتماعی وارد کنند یا رسانه‌ها بتوانند به عنوان واسطه‌هایی این مباحث را به مردم منتقل کنند.

اگر فضای مساعد تحقیق و پژوهش درباره مسائل اجتماعی در نهادهای علمی و آکادمیک و پژوهشی وجود داشته باشد و فضای مساعد و آزاد برای انتقال این دانش و بصیرت از طریق رسانه‌ها شکل بگیرد آن وقت هم دولت و هم مردم به تدریج، نوعی بصیرت و بینش در ارتباط با مسائل اجتماعی و زندگی روزمره‌شان که درگیر آن هستند پیدا می‌کنند که می‌تواند در طولانی مدت یا در میان مدت به تخفیف و تعدیل مسائل اجتماعی و جلب حمایت مردم برای حل مسائل اجتماعی کمک کند.

خلاصه آنکه در شرایطی پر مساله و پروبلماتیک به سر می‌بریم، درباره راهکارها هم این‌گونه نیست که بگوییم با این راه‌حل فردا مساله حل می‌شود. مسائل اجتماعی زمینه‌های طولانی تاریخی، اجتماعی و فرهنگی دارند و برخی از آنها ممکن است که در کوتاه‌مدت و سریع حل شود و بتوان برای آنها برنامه‌های کوتاه‌مدت نوشت، برای مثال تلفات و ضایعات جانی و انسانی و اقتصادی در حوادث جاده‌یی و ترافیک عوامل و دلایل متعددی دارد.

بخش قابل ملاحظه‌یی از این معضل ممکن است مربوط به عدم رعایت قواعد راهنمایی و رانندگی از سوی مردم باشد. با افزایش جریمه‌ها می‌توان تا حدی تغییر رفتار ایجاد کرد اما حل مشکل به همین راحتی نیست. ممکن است افزایش جریمه‌ها مشکلات دیگری را در نظام اداری‌ای که مستعد فساد است ایجاد کند، جریمه‌ها بالا می‌رود ولی با توجه به وجود فساد اداری در واقع جریمه‌های نقدی بالا می‌رود. در کل نگرش نسبت به قانون و پلیس با افزایش جریمه‌ها تغییر نمی‌کند، نیاز به آگاهی بخشی طولانی مدت دارد و با فرآیند اجتماعی شدن از مدرسه آغاز می‌شود یا حتی ممکن است دیدگاه‌های مختلف با توجه به ارزش‌هایشان نسبت به برخی از راه‌حل‌ها موافق یا مخالف باشند. از این جهت در عین اینکه مدیران اجتماعی باید تصمیمات لازم را برحسب تحقیقات کارشناسانه به موقع بگیرند اما بخشی از آن باید به بحث و گفت‌وگوی عمومی واگذار شود که بر اساس دیدگاه‌های کارشناسانه در جامعه ایجاد می‌شود و در طولانی مدت در جامعه نوعی بصیرت ایجاد می‌کند.

 *جامعه شناس

اعتماد