ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
چرا در اوج شرايط پوپوليستي و راديكاليستي حاكم بر جامعه، مردم گفتمان اعتدال را برگزيدند؟ / 3

سرمایه اجتماعی، نخبگان و مدیریت‌ها

شهروندان – سید رضا صالحی:
در بخش گذشته به اوضاع معیشتی مردم و پدیده قانون گریزی در دولت گذشته پرداخته شد.

رضا صالحی‌امیریدر اینجا مبحث خود را پی می گیریم: افول سرمایه اجتماعی: به تعبیر «رابرت پتنم» سرمایه اجتماعی سبب ساز بسط اعتماد و هنجارهای پذیرفته شده و مطلوب اجتماعی می شود. این سرمایه، شبکه هایی را مورد تقویت قرار می دهد که همکاری آحاد جامعه را برای رسیدن به منافع مشترک تسهیل کند.

«سرمایه اجتماعی» در کنار «سرمایه اقتصادی»، «سرمایه فرهنگی» و «سرمایه انسانی» از مهم ترین عوامل انسجام و وحدت در جامعه تلقی می شود. اعتماد، رشد ارزش ها، افزایش میزان مشارکت، روابط متقابل، امنیت و قانون مداری، در پرتو اهمیت دادن به «سرمایه اجتماعی» حاصل می شود. متاسفانه مطالعات و سنجش های میدانی از افول این سرمایه و شاخص های آن حکایت دارد که میراث دولت گذشته بوده است. در خلال شش ماه اخیر، خوشبختانه شاهد تحرک و جنب وجوش «سرمایه اجتماعی» در فضای اعتدال بوده ایم.

گسترش اعتماد، افزایش رضایت و امید در جامعه، گوشه هایی از توجه به «سرمایه اجتماعی» را نمایان می سازد که در دولت کنونی قابل مشاهده است. وضعیت نخبگان: در دولت پیشین نوعی قهر میان دولت و نخبگان مشهود بود. بسیاری از اصحاب قلم انگیزه لازم را برای قلم زنی نداشتند. نخبگان تلاش می کردند از کانون های رسمی فاصله بگیرند و کنج انزوا اختیار کنند. هنرمندان، سینماگران، تلاشگران عرصه موسیقی و تئاتر و… رابطه سردی با دولت داشته اند. این روال به یک سندروم اجتماعی مبدل شده بود.

اکثر نخبگان فاصله گیری از دولت و روابط سرد خود را با دولت نوعی افتخار اجتماعی تلقی می کردند. برخی نخبگان که امکان مهاجرت داشتند، از کشور خارج شدند و کشور از خلال مهاجرت آنها، زیان های مادی و معنوی فراوانی را متحمل شد. بر اساس اعلام «بنیاد ملی نخبگان»، خسارت مادی ناشی از فرار مغزها و خروج نخبگان، بالغ بر پنج میلیون دلار، به نرخ امروز معادل حدود ۱۵ میلیارد تومان است.

این ارقام، فقط گویای خسارت مادی کشور، ناشی از خروج نخبگان است: اما خسارت های معنوی، هنجاری، اخلاقی و ارزشی آن به مراتب نگران کننده تر است. دولت تدبیر و امید، تلاش دارد با بهره گیری از نخبگان، اندیش ورزان و هنرمندان، مهر پایانی به روال گذشته بزند. امروزه بارقه هایی از اعتماد و امید را در میان این بخش مولد اجتماعی مشاهده می کنیم. نمونه آن را می توانیم در جشنواره فیلم فجر و حضور بخشی از سینماگران به حاشیه رانده شده ببینیم.

حاشیه نشینی مدیران: برکناری هزاران مدیر صاحب تجربه و انزوای آنها، بیت الغزل مدیریت اجرایی گذشته بوده است. این اقدام، به منزله تاراج سرمایه های انسانی و مدیریتی کشور و به نوعی اتلاف منابع تجدیدناپذیر ملی به شمار می آید. حجم خسارات وارد شده به مدیریت کشور، به قدری سنگین است که نیازمند سلسله گزارش های مستقل و مبسوط هستیم. با اجرای این رویه، فی الواقع، رابطه دولت جمهوری اسلامی با گذشته خود (در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) منقطع شد. گسست مدیریتی میان گذشته و حال با چنین وسعتی در هیچ نقطه یی از جهان رخ نمی دهد. این گسست، فقط در انقلاب ها قابل رویت است.

ظاهرا دولت گذشته، گمان می برد که انقلاب جدیدی مرتکب شده است و همه چیز را باید زیر و رو کند. همچنین تصور می کرد که با یک حلقه کوچک و بسته، و بدون ارتباط با مدیران گذشته، تجربه های گران سنگ و متراکم پیشین می تواند یک کشور هشتاد میلیونی را اداره کند. می دانیم که آموزش و تربیت مدیر، هم زمانبر و هم هزینه بر است. علاوه بر این، هر تجربه یی که از سوی مدیران کسب می شود، مابه ازای ریالی دارد که از محل بیت المال، جمهوری اسلامی آن را پرداخت کرده است.

تبعات زیان بار معنوی کنار گذاشتن مدیران نیز داستان مفصلی دارد که در این مجال قابل تشریح نیست. به خاطر داریم که در جلسه رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزیرخارجه دولت تدبیر و امید «دکتر ظریف»، فرمودند در هشت سال گذشته در پرتو مهرورزی دولت، خانه نشین بوده اند. مردم ایران هر روز شاهد تلاش ها و خدمات صادقانه و طاقت فرسای این عزیز هستند. واقعا آیا جای تاسف ندارد که از خدمات این انسان شریف و خدوم، هشت سال دریغ شد؟! طرفه آنکه، از سوی دولت گذشته، نهادی پی افکنده شد تحت عنوان «مشاوران جوان».

در بطن این عنوان، تناقض آشکاری وجود دارد. معمولاجوان ها که دارای انگیزه، توان و پتانسیل بالایی هستند، باید در عرصه های اجرایی فعالیت کنند و مجریان سابق که به لحاظ جسمی، قدر و توان دوران جوانی خود ندارند، و در عین حال انبان ارزشمندی از تجربیات را در خود جمع کرده اند، در حوزه های مشورتی به کار گمارده شوند. اصولا«مشاور» کسی می تواند باشد که تجربه های زیادی داشته باشد و به تعبیر عامیانه، چند پیراهن بیشتر پاره، و استخوان های زیادی خرد کرده باشد.

هموست که می تواند با استفاده از تجربیات ارزشمند خود، در مسیر پرپیچ وخم و تاریک مدیریت های اجرایی، نور بتاباند و راه درست را به آنها نشان دهد. حال آیا یک جوان تازه کار، چنین تجربه هایی را در خود جمع دارد تا مشاوری مطلوب و ایده آل برای دستگاه اجرایی محسوب شود؟!در بخش بعد، بحث خود را پی خواهیم گرفت.

اعتماد

برچسب‌ها : ,