ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

تندروی، انتقاد، اخلاق

شهروندان- مصطفی ایزدی*:
روش برخورد سیاسی با پدیده‌ها یا جریان‌های سیاسی، متفاوت است. اگر چه این عبارت، بسیار بدیهی است، اما علی‌الظاهر باید آنقدر نوشت و گفت تا عده‌یی که خود را مهیای برخوردهای گوناگون با یک پدیده کرده‌اند و مرتب برخوردهای خود را رسانه‌یی می‌کنند متوجه شوند که باید در بازی سیاسی، قواعد آن را رعایت کنند.

مصطفی ایزدیمی‌دانیم که سه روش کلی در رویارویی با هر پدیده یا کنش سیاسی، فرهنگی و اجتماعی وجود دارد: روش دوستانه، روش منتقدانه و روش دشمنانه یا کینه‌توزانه. جماعت تندرو و طایفه افراطی، سعی می‌کنند در پوشش روش ‌دوستانه یا منتقدانه، روش دشمنانه را اعمال کنند و با ادعای دلسوزی و ژست انتقادی، به دشمنی برخیزند.

بر کسی پوشیده نیست که افراطیون در جامعه شناخته شده‌اند، بالاخره جمعی از مردم که در صحنه سیاسی و عرصه درک و فهم مسائل روز هستند و خوشبختانه در کشور ما این جمع، از گستردگی و فراگیری زیادی برخوردارند، می‌دانند که چه کسانی منتقد واقعی هستند و چه کسانی حرف‌های کینه‌توزانه و حتی رفتارهای دشمنانه را در قالب و جامه حرف‌های انتقادی و رفتارهای دلسوزانه به کار می‌برند.

پختگی مردمی که ناظر رویدادهای سیاسی جامعه هستند و تحرکات مثبت و منفی کنشگران سیاسی را رصد می‌کنند، چیزی نیست که از دید دوستان و منتقدان و دشمنان پنهان باشد. اما معلوم نیست که چرا افراطیون عرصه سیاست در داخل و خارج کشور، این واقعیت را نمی‌بینند و اهمیت آن را نمی‌دانند؟ جواب این پرسش، البته به نوع تعریفی که تندروها از روش‌های مورد علاقه‌شان دارند، برمی‌گردد، به اضافه رنگ عینکی که برای نگاه به مردم و جامعه بر چشم گذاشته‌اند.

با این وجود، افراطیون همیشه و همه‌جا در برخورد با منتقدان خود یا مقابله به مثل می‌کنند یا اعتراض دارند که چرا به آنان انگ تندروی و افراطی‌گری می‌زنند. در دوران اصلاحات، قبیله ناسازگار با شرایط جدید، جامه ضدیت با اصلاح‌طلبان پوشید و با ادعای نقد مشفقانه، از عملکرد دولت و مجلس که بنای تقویت مردم‌سالاری داشتند، به سمت و سویی رفت که هیچ نشانی از شفقت و مهربانی و ایضا نقد علمی و پسندیده در آن دیده نمی‌شد.

در جراید سرشناس آنان، توپخانه تخریب، همچون سماور قهوه‌خانه‌ها، همیشه روشن و آماده به کار بود. به گونه‌یی که رییس دولت اصلاحات، از بحران‌های ۹ روز یک بار خبر داد.در دیگر رسانه‌های همگانی متعلق به مخالفان اصلاحات نیز ضدیت و دشمنی، جاری و ساری بود و هر دم که نیاز رخ می‌نمود، از هر برخورد تضعیف‌کننده و بعضا تند کوتاهی نمی‌شد. طرفه اینکه، زمینه ارائه پاسخ نیز مهیا نمی‌شد. البته بعضی‌ها در مقابل این واقعیت که مخالفت‌ها ربطی به عملکرد اصلاح‌طلبان نداشت، مدعی هستند مجموعه نقدهای وارده به دولت هفتم و هشتم و رییس آن، به ویژه نقدهای تند و گزنده و اتهام‌آمیز، مربوط به عملکرد متولیان امور بوده و ضرورت رواج این‌گونه مخالفت‌ها به زیر پا گذاشتن ارزش‌ها و مقدسات و نیز عدم قدرتمندی در برابر بیگانگان برمی‌گشت. اما به باور نگارنده، مخالفت تندروها با اصلاح‌طلبان درون حاکمیت، به عملکرد این عزیزان ربطی نداشت و بیشتر ادامه برخوردها و مخالفت‌های پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری دوره هفتم و انتخابات مجلس ششم بود.

یک فرض محافظه‌کاران در بهار ۷۶ بر این بود که پیروز انتخابات دوم خرداد ۷۶ نباشند. لذا سناریوی جدید برای بعد از دوم خرداد نیز تهیه کرده بودند که بلافاصله پس از استقرار دولت برخاسته از مردم، کلید زده شد. هنوز دو سه ماهی از ورود سید محمد خاتمی به دفتر ریاست‌جمهوری نگذشته بود که رسانه‌های تندروی مخالف مردم‌سالاری، ساز ضدیت با دولت ایشان را کوک کردند و هر روز مساله‌یی را بهانه ایجاد مزاحمت در راه پیشرفت اهداف اصلاح‌طلبان قرار دادند.

دوران هشت‌ساله دولت و چهار ساله مجلس ششم گذشت و نوبت دولت متکی به قدرت اصولگرایان به ریاست معجزه هزاره سوم رسید و هشت سال در عرصه مدیریت و سیاست ایران، بدون مخالفت‌های آزادانه، هر تصمیم و برنامه‌یی که می‌گرفت و ارائه می‌کرد، عملیاتی می‌شد. این دولت، البته قصد مدیریت جهان را داشت اما چون برنامه‌ریزی برای چنین مدیریت گسترده، زمانی بیش از هشت سال می‌خواست، آن را که با سر و صدا مطرح کرده‌ بود، بدون سر و صدا رها کرد. تندروهای منتسب به جناح راست حتی با شعارهای مربوط به اداره جهان دکتر احمدی‌نژاد که شعاری تحریک‌کننده بود، هیچ‌گونه مخالفتی نکردند. در خرداد ماه ۹۲، فصل جدیدی پیش آمد و جریان تازه‌یی فضای سیاسی ایران را به سمت و سوی اعتدال که ترکیبی از اصولگرایی معقول و اصلاح‌طلبی مظلوم است، پیش برد.

این جریان با تندروی و افراطی‌گری، به ویژه از نوع محافظه‌کاری آن فاصله زیادی دارد و طبیعی است که نمی‌تواند تندروها را در ترکیب خویش داشته باشد. افراطیون جناح راست که هرگز انتظار برآمدن دیگران، از جمله منتقدان خود را نداشتند و در واقع نمی‌توانستند جریان معتدل، خصوصا همراهی اصلاح‌طلبان دلسوز را فهم و هضم کنند، در مرحله اول، با چشم‌پوشی بر واقعیات و اینکه نامزد آنان به ردیف‌های پایین جدول انتخاباتی نزول کرده بود، دولت جدید را برخاسته از آرای خود قلمداد کردند و مانور دامنه‌داری در رسانه‌های متعلقه سامان دادند، چرا‌که تندروها بیش از هشت سال تبلیغ کرده بودند که اصلاح‌طلبان و نیروهای همراه آنان نه عددی هستند و نه مقبولیتی در جامعه دارند، اما ناگهان دیدند که همه نوع گرایش محافظه‌کاران با هفت نامزدی که در انتخابات یازدهم داشتند، یکسره شکست خوردند و این اصلاح‌طلبان بودند که خودی نشان دادند.

تندروها پس از آنکه نتوانستند رییس دولت جدید را به جناح و جبهه خود وصل کنند و خویشتن را پیروز میدان جا بیندازند، بنای مخالفت و ضدیت با برگزیده ملت را گذاشتند، شاید بتوانند زمینه را برای ورود مجدد به قدرتی که هشت سال با آن بودند، فراهم و حداقل نمایندگانی را به مجلس دهم وارد کنند. بدیهی است در شرایطی که با وجود خواست و نظر افراطیون، جمع مشترکی از سیاسیون و مدیران اصولگرا و اصلاح‌طلب، به رتق و فتق امور مملکتی مشغولند و اندک مخالفان موجود، به‌طور مرتب چوب لای چرخ دولت می‌گذارند، اما چندان مورد توجه جامعه قرار نمی‌گیرند.

مردم تا مزه تلخ مدیریت همه‌جانبه افراطیون را همراه خود دارند، دیگر حاضر به سپردن کارها به آنان نیستند. با توجه به تاریخچه گذرایی که از رویدادهای دو دهه گذشته قلمی شد، منتقدان و مخالفان دولت جدید، باید در شیوه نقادی خود تجدید نظر کنند. کسی از آنها نمی‌خواهد که از نقد و انتقاد دست بردارند ؟ تا پدیده‌ها، مخالف نداشته باشند، رشد نمی‌کنند، انتقاد زمینه‌ساز سلامت عملکرد است، به ویژه نقد دولت‌ها از اوجب واجبات است، اما ورود به این میدان، نیازمند اخلاق پسندیده، دانش لازم، ادبیات شایسته و دوراندیشی و جامع‌نگری مناسب است. با تندروی، اتهام‌زنی، دروغ‌بافی و تنگ‌نظری نمی‌توان ادعای منتقد بودن داشت. در میدان مخالفت با دولت، باید مردانه وارد شد، تا همه‌چیز به نفع ملک و ملت رقم بخورد.

 *نویسنده

اعتماد

برچسب‌ها : ,