ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

نوروز را به نوروزگاه‌ها ببریم

شهروندان – دکتر امان قرایی مقدم*:
مه گفت به مهپاره، نوروز جهانی شد ای مردم سیاره، نوروز جهانی شد(دولتمند خلف خواننده معروف تاجیک). نوروز را به نوروزگاه‌ها، تفرجگاه‌ها، سبزه‌زارها، پارک‌ها، میادین شهری و ورزشی و خلاصه به جمع انسانها ببریم.

اقوامزیرا «زیبایی در جمع انسانها تجلی پیدا می‌کند» و سرمایه فرهنگی و اجتماعی و شادی و نشاط واقعی در کنار افراد دیگر و عارف و عامی به‌وجود می‌آید. به قول سعدی:

بساط سبزه لگد کوب شد به پای نشاط

زبس که عارف و عامی به رقص بر ستند

نوروز را از کنار تلویزیون و چارچوب خانه، بیرون آوریم و مانند گذشته که مردم در ایام نوروز به دشت و دمن و سبزه‌زارها و دامن کوهسارها، کنار رودخانه‌ها و… می‌رفتند برگزار کنیم. زیرا « جشن نوروز» یک پدیده اجتماعی و جمعی است. بنابراین نباید تنها در چارچوب خانه و خانواده یا درون ماشین شخصی و مسافرت و فرار از جمع، محدود و محصور شود. به عبارت دیگر؛ باید جشن نوروز را از درون خانه و تماشای تلویزیون، فیلم‌ها و سریال‌ها و… که موجب: «خود محوری» (Egocentrism) و «خودگرایی» (Egotism) و خودخواهی» Egoism) (از «خودبیگانگی» (Alienation) «آدمک‌سازی» (Robotism) و «اثر بلع» می‌شود و در نتیجه، مدار اندیشه و عمل افراد را تشکیل می‌دهد، بیرون آوریم.

نوروز را به نوروزگاه‌ها ببریم زیرا به قول «دیوید رایزمن» (D.Riesman) بزرگداشت و برگزاری و احترام به سنت‌ها به عنوان شیوه‌هایی آزموده و تقدس یافته، تسلسل بین نسل‌های تاریخی را فراهم می‌سازند. هر نسل پیوند خود را با نسل‌های پیشین از طریق اشتراک سنن باز می‌یابد و همین امرموجب می‌شود وحدت و هویت اقوام انسانی تأمین شود.

سنت‌ها به عنوان راه‌ها و شیوه‌های عمل و میراث نیاکان از بعدی تقدس‌آمیز برخوردارند و همین امر امکان تردید در آنان؛ و جدایی انسان‌ها را از این الگوهای ویژه از بین می‌برد و با پذیرش سنن و جذب و درونی‌سازی Internalization)) توسط افراد یک جامعه یا یک قوم راه‌های عمل به طور دقیق مشخص می‌شوند. تمامی افراد بالنسبه به یک طریق عمل می‌کنند و در برابر محرکات یکسان پاسخ‌هایی به نسبت یکسان ارائه می‌دهند. گذشته از این در چنین جامعه‌ای راه‌های آینده نیز روشن است چه همان راه‌هایی است که نیاکان جامعه طی قرن‌ها پیموده‌اند و حال، نیز فرزندان این نسل در پیش دارند.

نوروز را به نوروزگاه‌ها ببریم. تا از «انبوه تنهایی» انسان‌ها که درحال حاضر، شهرهای بزرگ ما دچار این آفت هستند، تاحدی کاسته شود. منظور از «انبوه تنهایی»، انسان‌هایی هستند که با آن که در جمع انسان‌ها زندگی می‌کنند، اما تنها هستند. با آن‌که در راهروهای تنگ قطارهای زیرزمینی در دریایی از انسانها غوطه می‌خورند و راه برای رفتن نیست و ازدحام جمعیت، نفس کشیدن را مشکل می‌سازد، باز هم احساس تنهایی و بی‌کسی می‌کنند. زیرا می‌دانند که جز به خود به کس دیگری نمی‌توان متکی بود.

در چنین جامعه‌ای که به‌نظر «فردیناند تونیس» جامعه‌شناس و اندیشمند آلمانی «جامعه صوری» در مقابل «جامعه معنوی» است « فرد به عنوان عنصری منفک از جامعه و در پیوندی قراردادی با آن، صرفاً مصالح خویش را به هنگام ارزیابی سود و زیان هر اقدام و اخذ تصمیم در نظر دارد.» چنین فردی عنصری از کل یک ارگانیسم به هم پیوسته، فعال و کارا نیست. روابطی شکننده او را با دیگران پیوند می‌دهد و چنانکه گفته شد خودگرایی؛ خودخواهی، خودمحوری و بالاخره از خودبیگانگی مدار اندیشه و عمل او را تشکیل می‌دهد.

در چنین جامعه‌ای، انسان در جمع، همچون شبحی متحرک است. هویتش ناشناخته، نام و سوابقش نامشخص و به‌طور کلی موجود مرموزی است در برابر دیگری. از همین روست که به زعم «شاو» (Shaw) شهرهای بزرگ، مأمن جنایتکاران است و آنان بی‌هیچ نگرانی در انبوه انسان‌ها پنهان می‌شوند. باز از همین روست که در شهر‌های بزرگ انسان منزلتی شناخته ندارد، بلکه باید هر آن در برابر دیگران، منزلت خاص خود را به اثبات رساند و بی‌نامی بر جامعه حاکم است.

نوروز را به نوروزگاه‌ها ببریم؛ تا از بیگانگی بیشتر ساکنان شهرهای بزرگ، نسبت به یکدیگر بکاهیم زیرا در شهرهای بزرگ تعداد زیادی از مردم در مجاورت یکدیگر زندگی می‌کنند، بی‌آن‌که اکثر افراد یکدیگر را بشناسند. بیشتر تماسها بین ساکنان شهر، زودگذر و جزیی است و هرکس وسیله‌ای است برای آن‌ که دیگری به هدفش برسد. کنش‌های متقابل با کارمندان، فروشندگان در فروشگاهها، تحویلداران در بانک‌ها، مسافران یا بازرسان بلیت در قطارها، برخوردهای زود‌گذری هستند که وارد شدن در آن‌ها نه به خاطر خود آن‌ها بلکه به عنوان وسیله‌ای برای هدف‌های دیگر است.

نوروز را به نوروزگاه‌ها ببریم، تا از خود بیگانگی افراد جامعه، نسبت به یکدیگر بکاهیم زیرا شهرهای بزرگ «دنیای بیگانه‌ها» ست. هر کس در لاک خود فرو رفته و از یکدیگر بی‌خبرند(برعکس جامعه روستایی و معنوی) مردم شهری پوسته‌ای سخت دارند که شکستنش بسیار دشوار است. غیر شخصی بودن بسیاری از برخوردهای همه روزه در شهرهای امروزی غیر قابل انکار است. به همین جهت است که بسیاری از افراد، با این‌که همه روزه در ایستگاه‌های اتوبوس یا قطارهای زیرزمینی در رستوران‌ها و…. یا هنگام عبور از راهروها در محل کار، همدیگر را می‌بینند، اما هرگز چیزی بیشتر از « بیگانه‌های آشنا» نمی‌شوند.

خلاصه آن‌که «نوروز را به نوروزگاه‌ها ببریم» تا وحدت،همبستگی، انسجام گروهی، محبت و همدلی را افزایش دهیم و در نتیجه سرمایه اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیکی، انسانی و بهره‌برداری از قابلیت‌های طبیعی تحت الارضی و سطح‌الارضی را بالا ببریم و به رشد و توسعه یافتگی دست یابیم. ان‌شاءالله.

 *دانشیار دانشگاه خوارزمی

ایران