ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
یادداشتی پیرامون نامگذاری سال جدید از سوی مقام معظم رهبری

شکوفایی اقتصادی با الگوی فرهنگی

شهروندان – دکترمحمد فاضلی*:
آن‌ها که با کتب و مباحث علوم اجتماعی آشنا هستند، به مناقشه‌ای دیرپا درباره تأثیر فرهنگ بر اقتصاد یا بالعکس آن، که بالاخص در تقابلی میان دیدگاه کارل مارکس و ماکس وبر تجلی یافته، آشنا هستند. امروز تقابلی که زمانی به این دو متفکر نسبت داده می‌شد اعتبار چندانی ندارد.

 محمد فاضلیبسیاری از مارکسیست‌ها قرائت ارتدوکسی از تعین یک‌جانبه اقتصاد بر فرهنگ را نادرست خوانده‌اند و بسیاری بر این باورند که مارکس نیز تا به این اندازه ساده‌اندیش نبوده است. دیگرانی هم هستند که نظریه وبر درباره اخلاق پروتستانی و تأثیر آن بر پیدایش سرمایه‌داری را به معنای باور به تعین فرهنگی اقتصاد نمی‌دانند. نقدهای وارد شده بر دیدگاه ماکس وبر نیز متعدد است. این بدان معناست که رابطه فرهنگ و اقتصاد پیچیده‌تر از آن است که در گزاره‌هایی ساده و تعین‌گرا بیان شوند.

امروز از تأثیر فرهنگ بر نظام‌های اقتصادی سخن گفته می‌شود. به‌لحاظ نظری می‌توان با نهادگرایان، بالاخص داگلاس سی نورث همراه شد که معتقد است «قید و بندهای غیررسمی» در کنار «هزینه‌های معاملاتی نهفته در فرایندهای سیاسی» نقشی بسزا در عملکرد اقتصادی ایفا می‌کنند. این قید و بندهای غیررسمی از «انتقال فرهنگی ارزش‌ها» در کنار سایر عوامل نشأت می‌گیرند. «سنت‌های کارآمد سخت‌کوشی، صداقت و درستی به راحتی هزینه‌های انجام معامله را کاهش می‌دهند و مبادله پیچیده و مولد را ممکن می‌سازند. ایدئولوژی‌هایی که زیربنای این طرز فکر هستند سنت‌های مزبور را استحکام می‌بخشند» (نورث، ۱۳۸۵، ص. ۲۱۵). نورث هم‌چنین نشان داده است که ادراک ذهنی کنشگران از صافی برساخته‌های ذهنی کنشگران عبور می‌کنند و بر عملکردهای آن‌ها مؤثرند.

مسأله اصلی در تحلیل تأثیر فرهنگ بر اقتصاد این است که کنشگران اقتصادی به دنبال انگیزه‌هایی خاص عمل می‌کنند؛ و انگیزش‌ها صرفاً از عقلانیت اقتصادی‌ای که نظریه انتخاب عاقلانه ادعا می‌کند پیروی نمی‌کنند. فرهنگ به‌مثابه موجودیتی تاریخی، مولد الگوهای متفاوتی از اعتماد کنشگران به یکدیگر و دستاوردهای‌شان، باور به مفید بودن سرمایه‌گذاری، نگرش به دستاورد نسبی کار و بسیاری متغیرهای دیگر از جمله تضمین شدن نتیجه مثبت و سود ناشی از کار مولد است.

یکی از مهم‌ترین نکته‌ها این است که کنشگران اقتصادی بتدریج نظامی از ادراکات، نقشه‌های ذهنی و باورها درباره چگونگی روابط میان متغیرهای مختلف همچنین انتظارات خود از دیگران و پیش‌بینی رفتارهای بقیه کنشگران (از جمله سایر افراد، گروه‌ها و دولت) را نهادینه کرده و بر اساس آن‌ها عمل می‌کنند. این نقشه‌های ذهنی به هنجارهای رفتاری بدل می‌شوند و مسیر تغییر و تحول اقتصادی را تحت تأثیر قرار می‌دهند. اما موجودیت‌های اقتصادی نیز بر ذهنیت‌ها، هنجارها و رفتارهایی که فرهنگی خوانده می‌شوند تأثیر می‌گذارند.

ادبیات توسعه درباره کشورهای متکی به صادرات نفت، مملو از گزاره‌ها و مثال‌هایی است که نشان می‌دهند واقعیت اقتصادی حاصل از نفت، شکلی از فرهنگ سازمانی، الگوهای انتظارات اقتصادی و نگرشی ویژه به کار را شکل می‌دهد. چرا الگوهای فرهنگ سازمانی و انتظارات بوروکرات‌ها در کشورهایی که ابتدا به نفت دست یافته‌اند و دولت ملت‌سازی را با منابع نفتی انجام داده‌اند، با فرهنگ سازمانی کشورهایی که ابتدا دولت- ملت‌سازی را انجام داده‌اند و سپس به منافع حاصل از تولید و صادرات نفت دست یافته‌اند متفاوت است؟ چرا الگوهای ذهنی و هنجاری رفتار با محیط زیست در کشورهایی که الگوهای متفاوتی از بهره‌برداری اقتصادی از منابع زیست‌محیطی دارند متفاوت است؟ فرهنگ‌ تحت تأثیر عوامل مختلف از جمله هزینه‌ها و فواید لازم و متأثر از کنش اقتصادی شکل می‌گیرد.

نوع خاصی از ساختارهای اقتصادی و بالاخص آن دسته از عوامل اقتصادی که بر ارزش‌ها، ایدئولوژی‌ها و ذهنیت‌های افراد تأثیر می‌گذراند، در درازمدت نوع خاصی از انگاره‌های فرهنگی را خلق می‌کنند. جامعه ایرانی در سالی که توسط مقام معظم رهبری «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامیده شده، نیازمند توجه جدی به شیوه تعامل هر دو عامل است و پرسش‌های دشواری را پیش رو دارد. سؤال‌هایی از این دست که: چگونه شیوه‌های تخصیص منابع به ناکارآمدترین و غیرمولدترین انتظارات در کنش‌های اقتصادی انجامیده‌اند؟ و چگونه الگوهای فرهنگی مبتنی بر بی‌اعتمادی و انگاره‌های مشخص درباره منزلت، فایده، و انتظارات از کار، مانعی پیش روی تعاون، سرمایه‌گذاری مولد و به تبع آن کاهش بهره‌وری شده‌اند؟ فرایند تاریخی تولید محصول ایرانی به نوعی از نگرش‌ها درباره کیفیت کالاهای ایرانی انجامیده و نگرش‌های موجود درباره کالاهای ایرانی و بایسته‌های مصرف، بازارها را به سوی کالاهای خارجی گشوده است.

برای ایرانیان امروز مصرف کردن مسرفانه، الگویی فرهنگی و خواسته‌ای غیرقابل صرف‌نظر کردن شده است. ایرانیانی که مصرف‌کننده کالاهای کره‌ای شده‌اند و با تصویر امروزین کره جنوبی آشنا هستند شاید باور نکنند که قریب چهار دهه قبل در کره جنوبی «کسانی که با خرید چیزهای بیهوده، مثل سیگارهای قاچاق خارجی، ارز حاصله را به هدر می‌دادند، خائن به شمار می‌رفتند. … هزینه کردن ارز بابت هر چیز که برای توسعه صنعتی ضرورت نداشت ممنوع بود. … اقلام تجملی شامل چیزهای به نسبت ساده مثل خودروهای کوچک، یا شیرینی نیز می‌شد. … در اواخر دهه ۱۹۷۰ وقتی یک محموله شیرینی دانمارکی با مجوز ویژه دولتی وارد کشور شد، چه شادمانی (البته کوچکی) کشور را فراگرفت.

به دلایل پیش‌گفته، سفرهای خارجی نیز ممنوع اعلام شد، مگر آن‌که فرد مجوز صریح دولتی برای انجام معامله تجاری یا تحصیلات داشت» (چنگ، ۱۳۹۲، صص. ۲۲-۱۵). برای کره‌ای‌های چهار دهه پیش تا امروز و برای بسیاری از مردم کشورهای توسعه‌یافته یا در حال توسعه، مصرف کالاهای ساخت داخل، افتخار است و ریاضت اقتصادی برای هدفی بزرگ‌تر، الگویی قابل تحمل است. سؤال این است که چه شرایط اقتصادی‌ای به پیدایش و تکوین این الگوهای فرهنگی کمک کرده‌اند و هم‌زمان کدام الگوهای فرهنگی اجازه رشد اقتصادی را به کشورها داده‌اند.

امروز تعامل اقتصاد و فرهنگ و بالاخص ماتریس نهادی خاصی که در برخی کشورها وجود دارد، به مشوقی برای رشد اقتصادی بدل شده است. همه کسانی که فرصت داشته‌اند تا الگوهای کار کردن، خرید یا مصرف انرژی و منابع با ارزش نظیر آب را در کشورهای توسعه‌یافته و حتی اقتصادهای نوظهور نظیر چین، هند، برزیل، آفریقای جنوبی و ترکیه مشاهده کنند، به تفاوت‌های آشکار رفتار اقتصادی آن‌ها و ایرانیان پی برده‌اند. این افراد حتماً از خود درباره چگونگی تکوین این الگوهای فرهنگی و تأثیر متغیرهای اقتصادی بر آن‌ها پرسش کرده‌اند.

تصور می‌کنم این پرسش‌ها، وظایفی را برای مسئولان سیاسی و سیاستگذاران ایجاد می‌کنند. اما فراتر از آن‌ها، باید به وظیفه علوم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در قبال این پرسش‌ها پرداخت. جهان دانش‌بنیان امروز در تعامل تنگاتنگ با دانشگاه و دستاوردهای آن حرکت می‌کند.

به عنوان کنشگری که نزدیک به دو دهه با فضای علوم اجتماعی و سیاسی در ایران مأنوس بوده است، بر این باورم که هنوز به اندازه کافی درباره این پرسش‌ها از منظری درون‌زا، با اتکا به تحقیقات باکیفیت و برای اهداف نظری و کاربردی مناسب، کار نشده است. از این منظر، تحلیل اقتصاد و فرهنگ، می‌تواند دغدغه‌ای جدی، حیاتی و کاربردی برای عمل‌ورزان و اندیشه‌گران در سطوح مختلف باشد. از آنجا که معتقدم تعامل این دو در بستری تاریخی و با اختصاصات هر جامعه صورت می‌گیرد، پژوهش اصیل در این عرصه می‌تواند نتایجی قابل توجه به بار آورد و راهنمای عمل نیز باشد.

منابع:

نورث، داگلاس سی. (۱۳۸۵) نهادها، تغییرات نهادی و عملکرد اقتصادی. ترجمه محمدرضا معینی، انتشارات سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور.

چنگ، هاجون. (۱۳۹۲) نیکوکاران نابکار: افسانه تجارت خارجی آزاد و تاریخچه پنهان سرمایه‌داری. ترجمه میرمحمود نبوی و مهرداد شهابی. انتشارات کتاب آمه

*جامعه‌شناس و مشاور وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی

ایران

برچسب‌ها : , ,