طعم شیرین سریالفروشی
شهروندان:
نوروز 93 طعم دیگری برای تلویزیون داشت. برای تلویزیونی که طی ماههای گذشته در پرداخت مطالبات کارکنان و برنامهسازان خود با مشکل مواجه شده، اسکناسهای تانخورده اسپانسرها، طعم دیگری داشت.
به رسم هر سال پنج کانال رسمی بههمراه دو شبکه خبر و آموزش از چندماه پیش برنامههایی خاص این ایام آماده کرده بودند تا عیدی متفاوتی به مخاطبان بدهند؛ عیدیای که بازخوردهای متفاوتی از سوی مخاطبان داشت.
گروهی از مخاطبان بودند که داستانهای این مجموعهها را دنبال کرده بودند و آنها را دوست داشتند و چند روز از عید رفته تکهکلامهای خاص آنها را استفاده میکردند. اما در مقابل مخاطبانی هم بودند که از همه مجموعهها یا حداقل یکی از آنها راضی نبودند و آنها را آبکی و سرسری میدانستند. در این میان پدیده «سریالفروشی» از اتفاقات کمسابقه نوروز ۹۳ در قاب تلویزیون بود که در مجموعههای «پایتخت ۳»، «روزهای بد، به در» و «ما فرشته نیستیم» نمود بیشتری داشت. سراغ کارشناسان و برنامهسازان تلویزیونی رفتیم تا به برآیندی نسبی از آنچه در ۱۶ روز تعطیلات نوروزی ۹۳ گذشت برسیم.
شادمهر راستین: سریالفروشی بد نیست
در یکی دو سال گذشته صداوسیما با وجود تبلیغات تلویزیونی بسیار گسترده با کمبود بودجه بهخصوص در ساخت مجموعههای تلویزیونی روبهرو شده است. بهطوری که مدیران تلویزیون از تهیهکنندگان سریالها و برنامهسازان خواستند که خودشان به دنبال اسپانسر باشند و از خارج از بخش تبلیغات تلویزیونی برای مجموعههای خود اسپانسر بیاورند. اتفاقی که در نوروز ۹۳ افتاد این بود که برخی از مجموعهها فراتر از بانکها و شهرداری به سراغ بخش خصوصیتر رفتند.
سریال پایتخت یکی از این مجموعهها بود که اسپانسر این مجموعه بهصورت روشنی در همه جای آن دیده میشد و درباره آن صحبت میشد. این نکتهای است که برخی از کارشناسان همچون شادمهر راستین فیلمنامهنویس و منتقد از آن بهعنوان فروش سریالها نام میبرند. او البته نگاهی مثبت به پدیده سریالفروشی در تلویزیون دارد و در این زمینه معتقد است: «جدا از آگهیها دیدیم که روی سریالها هم قیمت میگذارند و آنها را میفروشند. نظارتی که بخش خصوصی روی محصول خودش دارد خیلی بهتر و ثمربخشتر از نظارتی است که تلویزیون طی این سالها روی برنامههایش داشته است.» راستین با اشاره به اسپانسر مجموعه «پایتخت ۳» به «شرق» گفت: «شرکتی که حامی مالی سریال پایتخت بود، مسایل را خیلی با دقت نظر بیشتر مطرح میکرد. در حالی که دیده میشود در سریالهایی که خود تلویزیون بودجهاش را تامین میکند این دقت نظر دیده نمیشود. به نظر میآید که بد نباشد این سیاست ادامه پیدا کند که تمام تلویزیون فروش برود البته به جز اخبار. به این دلیل که بخش خصوصی نگرانتر از مدیران تلویزیونی هستند.»
راستین فروش سریالها را نقطه منفی نمیداند و معتقد است: شرکتی بهعنوان اسپانسر محصولی را مثل یک سریال تلویزیونی میخرد، نگران حضورش در آن رسانه است و برای اینکه جذاب باشد مسایل ملی میهنی را طوری کنار هم میچیند که سریال از جذابیتهای معقولی برخوردار باشد. بهعنوان مثال کشتی پیشکسوتان، بیمهکردن ساختمان، ایجاد شغل و ازدواجهایی که گستره بیشتری از کشور خودمان دارد. اینها مسایل ملی میهنی است که بخش خصوصی روی آنها مطالعه کرده تا سریالش بیشتر دیده شود و مخاطب را اقناع کند. این در حالی است که مدیر دولتی چندان تفاوتی برایش ندارد که سریال دیده شود یا نه و از طرفی هم آشنایی چندانی با دغدغههای مردم ندارد. همانطور که آقای دارابی گفته بودند «مهم برای ما تولید برنامه است نه جذب مخاطب.»
نویسنده «بههمین سادگی» معتقد است برخلاف مدیران تلویزیون که حقوق میگیرند، بخش خصوصی با سرمایهگذاری و مطالعات و مردمشناسی و الگوهای جذابی که انجام داده، بیشتر نگران جذب مخاطب است: «مسوول روابط عمومی یک بخش خصوصی اگر سریال خوب پخش نشود از کار بیکار میشود اما ما تا بهحال نشنیدهایم که اگر سریالی موفق نباشد مدیری از کار بیکار شود. بنابراین بهترین کار ممکن این است که درصد فروش را از مدیران تلویزیون بگیرند البته تاکید میکنم به جز اخبار.»
عادل بزدوده: سریالها مردمیتر شدند
عادل بزدوده هم از هنرمندانی است که با پدیده «سریالفروشی» در سیما، موافق است. او در اینباره به «شرق» میگوید: «تبلیغاتی که در سریالها بهتازگی دیده میشود کار پسندیدهای به چشم میآید. آمدن اسپانسر نیرویی خفته است که بیداری همراه دارد. صاحبان سرمایه پولشان را در مسیری فرهنگی خرج میکنند که نتیجهاش برد – برد است. حضور اسپانسرها میتواند نقش پررنگتر داشته باشد همانطور که در کشورهای بیشتر توسعهیافته این روش رواج یافته است. حضور مردم در کارهای اقتصاد فرهنگی ثمره خوبی میتواند داشته باشد. آمدن اسپانسرها به فضای تئاتر و تلویزیون و سینما قابلتایید است و باید خوشحال بود و این صاحبان سرمایه وارد این حیطه شدهاند. نباید از این جریان نو تبلیغات ترسید، واهمه معنی ندارد.» این عروسکساز و کارگردان عروسکی، نوروز ۹۳ با دقت سریالها را دنبال کرده است.
بسیاری از منتقدان و کارشناسان هنری معتقدند تلویزیون توانسته است نظر مخاطبان را تا حد زیادی جلب کند. عادل بزدوده یکی از این کارشناسان است که عقیده دارد سادگی داستانهای مجموعههای نوروزی باعث شده تا آنها در میان خانوادهها جای خود را باز کنند. او که سالهاست در زمینه تئاتر و مجموعههای عروسکی برنامهسازی میکند گفت سریال پایتخت و کلاهقرمزی را بیشتر از سایر مجموعههای تلویزیون دنبال کرده است: «دیدن، جزو دغدغههای من بوده است و از بابتی خوشحالم که این سریال جایش را میان خانوادهها باز کرده است؛ خانوادههایی که از تفریح، لبخند و شوخیهای تلویزیونی لذت میبرند. این سریال تیم بسیار خوبی هم به لحاظ نوشته و هم کارگردانی و بازیها دارد. در کنار اینها میبینیم که الفاظ، تماشاگر را بسیار متاثر از لحاظ روانی و شادی میکند تا حس خوبی داشته باشند و درگیریهای ساده بین شخصیتها مطرح شود.»
بزدوده معتقد است که کلاهقرمزی مجموعهای است که نهتنها برای ۱۳ روز نوروز که برای دیگر روزهای سال هم مناسب است. او عقیده دارد این مجموعه فقط کودکان را برای مخاطب خود در نظر نگرفته و برای مخاطب بزرگسال هم جذاب است: «کلاه قرمزی و پسرخاله کارشان را فراتر از سن و سال بچهها گذاشتند، امکان دارد که بهخاطر جذابیتهای عروسکها بچهها هم آن را ببینند، اما در اصل این سریال را با آگاهی برای خانوادهها در نظر گرفتهاند. برگ برندهشان این است که بسیار با حوصله و با درایت موضوعاتی را در نظر گرفتند که اطراف ما وجود دارند و ما به آنها توجه نداریم و به آسانی از کنارشان میگذریم. وقتی این موضوعات برایمان بزرگنمایی میشود برایمان جذاب و دیدنی میشود.»
این برنامهساز تلویزیونی معتقد است: «برنامهسازان تلویزیونی باید برای برنامهشان آن چنان قدرت و پتانسیلی داشته باشند که مخاطب را پای تلویزیون بکشند و من فکر میکنم این برنامه با قدرت عمل کرد.»
بهروز غریبپور: همبستگی خانوادگی در پایتخت
بهروز غریبپور هنرمند دیگری بود که پایتخت را دنبال کرده بود. او معتقد بود این سریال در سومین فصل خود در نوروز ۹۳ مجموعه یکدستی شده است: «هرچند این سریالها همیشه باید اتفاقات را با سرعت عمل بالا پیش ببرند ولی فرصت عمیقکردن و پرداخت روابط را ندارند. اما در مجموع، «پایتخت» جزو معدود سریالهایی است که در این چند سال من از ابتدا توانستم دنبال کنم و لذت ببرم.»
بهگفته غریبپور وجه طنز پایتخت مهمترین و ملموسترین بخش داستانی این مجموعه است: «طنز پایتخت ملموس بود و با وجود اختلاف سلیقههایی که گاهی ایجاد میشود، همبستگی فامیلی و عاطفی بین همه خانوادههای ایرانی را نشان میداد. برخلاف سریالهایی که در چند سال اخیر با موضوعات تکراری ساخته شده، «پایتخت ۳» توانست روابط انسانی را با جذابیت به نمایش بگذارد.» بازی بازیگران موضوع دیگری بود که غریبپور بهعنوان نقطه مثبت پایتخت عنوان میکند و درباره آن به «شرق» میگوید: «محسن تنابنده این بازی را در هیچ جای دیگر انجام نداده بود و بازی احمد مهرانفر و ریما رامینفر بسیار دیدنی بود.»
کارگردان اپرای عروسکی لیلی و مجنون با اشاره به اینکه سریال پایتخت همه امتیازهای لازم را برای یک سریال عوامپسند تلویزیونی دارا بود؛ میافزاید: «پیچیدگیها و طرح و توطئهای که در فیلمنامه ایجاد شده بود بجا و درست بود. این سریال توانست مخاطب را جذب کند و این اهمیت دارد.» او همچنین از «آقای گزارشگر» بهعنوان برنامه جذابی نام برد که بهرغم ضعفهایی که داشته در نخستین دوره خود توانسته موفق باشد.
مریم سعادت: فیلمنامهها شلوغند
مریم سعادت بازیگر تئاتر و تلویزیون اما نگاهی دیگر به سریالها و مجموعههای نوروزی تلویزیون دارد. با اینکه معتقد است سریالهای نوروزی را کارگردانانی خوب ارایه کردند؛ اما شلوغبودن فیلمنامه و تعدد شخصیتها را نقطهضعف آنها میداند و میگوید: «در ایام نوروز ممکن است تماشاگران حوصلهشان سر برود؛ از این نظر که فرصت سر درآوردن از این همه شخصیت را نداشته باشند.»
او با مقایسه دو سریال «پایتخت ۳» و «روزهای بد به در» میگوید: «پایتخت۳ سریال منسجم با شخصیتهایی است که برای مخاطب شناختهشدهاند و این شخصیتهای آشنا قصه را پیش میبرند. شخصیتها سر جای خودشان بودند و پیچیدگیها هم بجا و درست بود. سریال آقاخانی و سریالهایی که شخصیتهای زیاد دارند عموما دنبالکردنش برای مخاطب سخت میشود و ممکن است دلزدگی ایجاد کند.»
سعادت از هنرمندانی است که از کلاه قرمزی ۹۳ نیز راضی نیست و معتقد است: «کلاهقرمزی امسال نسبت به گذشته افت کیفی داشت اگرچه همچنان دنبالش کردیم و دوستش داشتیم، اما عروسکهایی که اضافه شده بود مقداری شلختگی ایجاد کرده بود. از طرفی هم بازیگرفتن از عروسکهایی که محبوبیت بیشتری دارند مثل کلاهقرمزی و پسرخاله را کمتر دیدیم. تقسیمبندی برای هر قسمت چندان مناسب نبود و با پریشانی و شلختگی همراه بود.»
با تمام اینها، سعادت یکی از موافقان ورود اسپانسر بخش خصوصی در سریالهاست: «من از شکل و ساختار اسپانسری سریال پایتخت راضی بودم. حضور اسپانسر در قصه و بطن سریال به نحوی جا داده شده بود که با وجود اینکه مدام جلو چشم تماشاگر ظاهر میشد اما دلزدگی ایجاد نمیکرد. همانطور که روی تشک کشتی یا بیلبوردهای جادهای میدیدیم که تبلیغات اسپانسر سریال، گنجانده شده بود.»
آشفتگی «پایتخت»
سریالهای نوروزی امسال در کلیت خودش هیچ نکته برجسته و امتیاز شاخصی نداشت. سریالی مثل پایتخت که ادامه دو سال گذشته بود بهنظر میرسید نسبت به نمونههای پیشینش افت کرده بود. یعنی از همان ابتدا به جز اینکه شخصیتهایش مشترک بودند آدم فکر میکرد که چه ربطی بین قصه امسال و سال گذشته این سریال بود. قسمتی از سریال به جای انسجام بیشتر، به هذیانی شبیه بود. همانطور که قبلا هم در تجربیات سریالسازیها دیده بودیم، سریالی که هم در حال ساخت است و هم در حال پخش، موجب میشود شتابزدگی در مجموع کار دیده شود. در این مواقع گاهی کارگردان مجبور میشود مسایلی را مطرح کند که در قصه نمیگنجد و جای خاصی ندارد. آشفتگیای که در پایتخت امسال دیدم نظر من را جلب کرد.
دنیا عیوضی
شرق