ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
هنر از نگاه شهید آوینی

حقایقی که در دام کلمات گرفتار نمی‌شوند

شهروندان- دکتر محمد رجبی*:
هنر را از نگاه شهید آوینی اگر بخواهیم به توصیف بنشینیم، باید گفت شهید سیدمرتضی آوینی، هنر را مقوله‌ای خاص در کنار سایر مقولات دیگر انسانی نظیر علم، فلسفه، سیاست، اقتصاد و امور گوناگون زندگی بشر نمی‌دید تا آن را به طور مجزا و گسسته از سایر امور واقعی زندگی انسان مطرح کند.

آوینیاز نظر وی، هنر بازتابی است از جامعیت وجود انسان است که به صورتی با کلام، رنگ، حجم، حرکت، آوا و تصویر، بروز و ظهور پیدا می‌کند و شعر و ادبیات، نقاشی، معماری، تئاتر، موسیقی و سینما را پدید می‌آورد.

او هنر را جلوه باطنی زندگی انسان می‌شمرد. در این معنا هنرمند اصیل کسی است که می‌تواند باطن و حقیقت وجودی انسان را بسته به دوره‌ای که در آن زندگی می‌کند و فرهنگ و تمدنی که دارد، جلوه‌گر سازد. از این رو می‌توان هنرمند را متفکر هر دوره از جامعه دانست که آنچه را بیان می‌کند همراه با تفکر است؛ منتهی تفکری که قلبی و حضوری است و با تفکر علمی، فلسفی و عادی متفاوت است. هنرمند از حقیقت سخن می‌گوید؛ منتهی حقیقتی که در دل او ظهور و بروز خود را نشان می‌دهد؛ ممکن است وجهی از همان حقیقت در فلسفه یا علم هم ظاهر شود، اما اصیل‌‌ترین و عمیق‌ترین وجه آن که قابل بیان عادی، منطقی و استدلالی نیست و با زیبایی جلوه‌گر می‌شود، در زبان هنر جاری می‌گردد.

بتهوون می‌گوید: «جایی که کلمات تمام می‌شود، موسیقی آغاز می‌گردد»، این جمله را درباره هر هنری می‌توان گفت؛ لذا زبان شاعران اصیل مانند حافظ، زبان روزمره نیست و زبانی است که در واقع کلمات در آن جایگاه رمزی دارند و حقیقتی را بیان می‌کنند که ورای گفت‌وشنودهای روزمره است. در نتیجه هنرمند اصیل حقایقی را در وجود خود پیدا و بیان می‌کند که به سهولت در دام کلمات و منطق گرفتار نمی‌شوند.

شهید آوینی با چنین دیدگاهی هنر اصیل را توصیف می‌کند؛ هرچند امروزه به هر که کاری موزون و زیبا ارائه کند، عنوان هنرمند اطلاق می‌شود، اما این گروه، هنرمندانی نیستند که شهید آوینی از آنان یاد می‌کند یا هنرمندانی که تاریخ بخواهد نام آنان را ثبت کند. تاریخ نام هنرمندانی را ثبت کرده است که اهل تفکر بودند و با هنر خود، فکر جدیدی را طرح یا ایده مهمی را کشف و بیان کرده‌اند، راهی را به جامعه نشان داده‌اند و نقطه عطفی در سیر فرهنگ و تمدن جامعه خود شده‌اند.

اینان شخصیت‌هایی هستند که هرکدام منبع یک جریان می‌شوند. فیلسوفان و حتی اهل سیاست از این افراد الهام می‌گیرند؛ به عنوان مثال شاهنامه فردوسی که تأثیر عمیقی بر روح و ذهن ایرانی داشته و خواهد داشت، همچون سعدی و حافظ که بر خلقیات ایرانیان اثری شگرف داشته‌اند؛ به طوری که تأثیر آنها انکار‌ناپذیر است.

بنابراین تأثیر هنرمندی که به تمام معنا اصیل بوده و جامعیت داشته باشد و بتواند تفکر عمیق هنری را که تفکری حضوری یا شهودی و قلبی است دارا باشد و آن را در آثار خود متجلی کند، امری است که شهید آوینی در پی شناخت، معرفی و ترویج آن بود؛ به گونه‌ای که خود او نیز در عمل در همین مسیر موفقیت‌های بزرگی به دست آورد که نمونه‌ آن شاهکار «روایت فتح» است؛ اثری که ارزش آن در دوران‌های بعدی شناخته می‌شود و در آینده خواهیم دید که این اثر مستند هنری، آن هم درباره موضوعی که مرگ را مبنا برای فهم زندگی قرار می‌دهد – یعنی انسان‌هایی که به استقبال مرگ می‌روند، تا حقیقت زندگی واقعی انسانی را به نمایش بگذارند و از آن حراست کنند- کاری است که متأسفانه هنوز زود است به آن پرداخته شود و در آینده اثری جاویدان از شهید آوینی خواهد شد.

در نگاه شهید آوینی سینما مجموعه‌ای از هنرهای کلامی، موسیقی، تصویری، تجسمی و حتی حجمی است که روی هم رفته تمام هنرهای گوناگون را در خود جمع دارد.

یک اثر شاعرانه ناب می‌تواند سوژه یک فیلم باشد، بهترین حرکت‌های تئاتری می‌تواند تبدیل به یک حرکت عالی نمایشی در سینما شود، بهترین فضاهای معماری می‌تواند به صورت دکورسازی ویژه در فضاسازی‌های سینما جلوه کند؛ رنگ‌ها و نقش‌های گوناگون می‌تواند در سینما دیده شود و موسیقی می‌تواند در متن فیلم قرار گیرد. بنابراین سینما به عنوان هنری که می‌تواند هنرهای دیگر را دربرگیرد، برای کسی که می‌خواهد مهم‌ترین نکات حضوری را در یک جامعه انقلابی به نسل خود و نسل‌های آینده منتقل کند، اولویت پیدا می‌کند و از همین رو است که شهید آوینی که ابتدا علاقه‌مند به هنر معماری بود و در این رشته تحصیل می‌کرد به فیلمسازی گرایش پیدا کرد.

هنر آوینی از این رو متمایز و ماندگار شد که توانست فراتر از زمان و احوال خود رود؛ برخلاف هنر غربی و بورژوازی که اغلب بیان احوالات شخصی هنرمند است؛ چرا که هنرمند غربی در جامعه‌ای زندگی می‌کند که به «فرد» اصالت داده می‌شود. در نتیجه مسائل شخصی‌ آنان به مسائل اصلی بدل می‌شود و هنرمندان بیان احوالات شخصی خود را معنا و ذات هنر می‌پندارند اما هنرمندانی همچون فردوسی، سعدی، مولوی و حافظ، در افقی دیگر توانسته‌اند آثاری داشته باشند که در تاریخ ماندگار شود و حتی برای فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیگر هم اهمیت پیدا کند؛ چرا که توانسته‌اند از مسائل شخصی و خصوصی خود فراتر روند و خود را به عنوان یک «انسان» در نظر بگیرند؛ نه به عنوان شخصی که دارای ویژگی‌های خاص است.

خدایی که شهید آوینی به آن اعتقاد دارد، خدای اسلام و قرآن است که نام چنین خدایی در قرآن «حق» به معنای «حقیقت»‌ است. زمانی که شما خود را در برابر خداوند فانی کنید، همچون آینه‌ای می‌شوید که هیچ چیزی از خود ندارد و جلوه‌گر چیزی است که در برابر آن قرار می‌گیرد؛ شما نیز آینه‌ای می‌شوید که حق و حقیقت را جلوه‌گر می‌سازد. حق و حقیقت، امری جاویدان است و در تمام زمان‌ها و مکان‌ها مطرح و تجلی دارد؛ در نتیجه هنرمندی که نمایشگر حقیقت می‌شود، اثری جاویدان از خود بر جا خواهد گذاشت.

از جملات شهید آوینی این بود که باید در جست‌وجوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس به راستی طالبش باشد آن را در نزد خویش خواهد یافت. اگر به جای واژه «حقیقت»، «خدا» بگذاریم و به جای «خدا»، «حقیقت»، از نظر قرآن تفاوتی نمی‌کند؛ خداوند می‌فرماید: «من میان انسان و دل انسان حائل شدم»؛ به این معنا زمانی که قصد داریم به دل خود رجوع کنیم، پیش از آنکه به دل خود برسیم، با خداوند روبه‌رو می شویم و این همان نکته‌ای است که شهید آوینی با تعبیر خاص خود بیان کرده‌ است.

تمام آنچه ما در عالم برون و درون خود می‌بینیم، جلوه‌های حقیقت است؛ منتهی در ظاهر با یکدیگر متفاوت و در اصطلاح اهل عرفان متکثر هستند. اما اگر به باطن و حقیقت آنچه می‌بینیم توجه کنیم، همه با یکدیگر وحدت پیدا می‌کنند و هنرمند حقیقی با این هنر اصیل دینی که هنر حقیقی و توحیدی است، در همه اشیا و امور که نگاه می‌کند یک حقیقت را می‌یابد؛ حافظ می‌گوید:‌ «این همه عکس می و نقش نگارین که نمود/ یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد» یا به قول باباطاهر که می‌گوید: به دریا رو کنم دریا ته بینم/ به صحرا بنگرم صحرا ته بینم/ به هرجا بنگرم کوه و در و دشت/ نشان از قامت رعنا ته بینم». این، دیدگاه حقیقی در هنر دینی و قدسی است؛ دیدی که آوینی در پی آن بود و هنر آوینی بهره‌مند از آن شد.

 *استاد فلسفه هنر و رئیس کتابخانه مجلس

ایران

برچسب‌ها : , ,