انتظامی، کیانیان، اسکندری، افشار و خطیبی از «لذت گذشت» میگویند
شهروندان:
«لذتی که در بخشش هست، در انتقام نیست.» از کودکی این جمله را شنیدهایم، ولی حتما این هم به گوشمان خورده: «قبل از اینکه در مورد راهرفتن کسی قضاوت کنی کمی با کفشهای او راه برو.»
با این اوصاف، نمیتوان به سادگی گفت آن کس که نمیبخشد، اشتباه میکند چراکه قضاوت ساده نیست و همین ماجرا، غیر از اینکه در دنیای واقعی قابلتوجه است، دستمایه بسیاری از آثار ادبی و هنری بوده و هست و خواهد بود. چهرههای مشهور و آنانی که در دنیای شهرت گام بر میدارند کموبیش بارها با استفاده از این محبوبیت برای منصرفکردن اولیایدم مقتولان پیشقدم بودهاند.
این روزها دوباره بحث «بخشش» مطرح است. اخیرا سر ماجرای اعدام «ریحانه جباری» دختر «شعله پاکروان» مدرس و پژوهشگر تئاتر، چهرههای مختلفی پادرمیانی کردند؛ از «اصغر فرهادی» و «رخشان بنیاعتماد» تا دیگرانی نظیر «محمد رحمانیان» و «مهتاب نصیرپور» که اواخر سال گذشته برای جمعآوری دیه «این دختر» ۲۶ساله که از ۱۹سالگی در زندان بهسر میبرد، نمایشنامهخوانی «دعوت به مراسم اسیدپاشی» را در «باغ موزه قصر» برگزار کردند.
او تنها محکومی نیست که این روزها چهرههای مشهور برای بخشش او قدم پیش گذاشتهاند. عدهای دیگری از چهرهها اولین روز بعد از تعطیلات نوروز در سانس ویژهای که برای نمایش فیلم سینمایی «خطویژه» ساخته «مصطفی کیایی» در نظر گرفته شده بود، گرد هم آمدند و دیه جوان دیگری را که زندانی محکوم به قصاص بود، تامین کردند.
شاید حالا که «اصغر فرهادی» اینگونه از «لذت بخشش» گفته است راحتتر بتوان در مورد آن سخن گفت: «این گذشت تنها نجات یک فرد نیست. عملی است نمادین، ماندگار و آموزنده. دعوتی است از همگان به گذشت و بخشش. تشویق به گذشتکردن کسانی است که در موقعیتی چون شما، بر سر دو راهی بخشیدن و نبخشیدن ایستادهاند. شما با این گذشت انسانهای زیادی را از مرگ نجات خواهید داد.»
«عزتالله انتظامی» -آقای بازیگر- هم سر ماجرای اعدام «بهنود شجاعی» در کنار هنرمندان دیگری چون «پرویز پرستویی» و «کیومرث پوراحمد» بسیار تلاش کرد. این پیشکسوت هنرهای نمایشی، هماکنون با چنین جملاتی همه شاکیان پروندههای جنایی را به بخشش دعوت میکند: «باید رحم کنیم، تا خدا به ما رحم کند.» و بعد درباره ماجرای «ریحانه» میگوید: «امیدوارم همانطور که همه هنرمندان پیگیر ماجرا بودهاند، «ریحانه جباری» بخشیده شود، من هم از خدا میخواهم رحم به دل اولیای دم بیندازد تا این جوان را ببخشند. اگر نبخشند گمان نمیکنم باقیمانده عمرشان را راحت بخوابند.»
او درباره چرایی این بخشش توضیح میدهد: «بخشش دلیل نمیخواهد. فرض میکنیم آن خانم یا آقای متهم، واقعا قاتلند و مقصرند، اما بخشش بزرگواری خاصی میخواهد و بیشک به واسطه آن، کسی که میبخشد نزد خداوند جایگاه ویژهای خواهد داشت.»
وقتی از «رضا کیانیان» میپرسم که اگر بخواهد اولیایدم مقتولی را دعوت به بخشش کند، چه جملهای خواهد گفت، پاسخش چنین است: «در همان لحظه باید ببینم که چه کسی است و چه ویژگیهایی دارد و بعد تصمیم میگیرم که برای تشویق او به بخشش چه بگویم.»
«ستاره اسکندری» این شبها ساعت ۲۰ با نمایش «هم هوایی» نوشته مهین صدری و به کارگردانی افسانه ماهیان روی صحنه تالار حافظ است؛ نمایشی که با همین مضمون و حال و هواست. او پیش از آنکه از «لذت بخشش» بگوید، همگان را دعوت میکند تا به تماشای ماجرای زنانی بنشینند، که در نهایت نمیدانیم واقعا قاتل هستند یا نه. او سپس درباره چرایی بخشش میگوید: «شرایط سادهای نیست که ما بتوانیم خودمان را جای خانواده مقتول فرض کنیم اما بعضی از پروندهها هستند که قاتل بودن یا نبودن متهم در آن مسجل نمیشود. با اینکه ازدستدادن یک عزیز، آن هم در اثر قتل بسیار دردناک و تلخ است اما باید به خانواده مقتول بگوییم که قتلی دیگر، چیزی را برنمیگرداند و شاید تنها حس انتقام را ارضا میکند وگرنه آن عزیزی که از دست رفته که بازنمیگردد. شاید با بخشیدن، بتوان به فردی فرصت زندگی و درک تازه مفاهیم و معانی را داد. بخشیدن یک جنس بزرگواری میطلبد.»
«اسکندری» در پایان توصیهای که به اولیایدم «ریحانه» یا سایر متهمان پروندههای جنایی دارد، این است: «فرصت برای جبران و تجربه نگاهی دیگر را از یک انسان نگیریم. حتی اگر فردی واقعا مرتکب قتل شده باشد و سزایش اعدام باشد، ما با بخششمان، به او فرصت میدهیم تا فکر کند و زندگی دوبارهای را تجربه کند. فردی که یکبار تا پای چوبه اعدام رفته، مثل بیماری است که از بیماری مهلکی نجات پیدا کرده و طبعا زندگی او پس از آن بخشش و حیات دوباره، شبیه زندگی قبلیاش نخواهد بود.»
«مهناز افشار»، بازیگر سینمای ایران نیز در ستایش «بخشش» خطاب به آنان که «انتقام» را برگزیدهاند، مینویسد: «بخشش و گذشت را فقط در قلبمان زیبا نگه داشتیم، چه خوب میشود که این دو واژه بزرگ و هدیه خداوند را به باور برسانیم، حتی اگر سخت، حتی اگر غمگین…»
«اشکان خطیبی» از منظری دیگر وارد گفتوگو میشود و مستقیما از اولیایدمی که خواستار اعدام «ریحانه» هستند، «بخشش» میطلبد و در نامهای که امضای «فرزند کوچک شما؛ اشکان خطیبی» را دارد، خطاب به خانواده «سربندی» مینویسد: «من تا حالا دوبار تا پای اعدام پیش رفتم. تو فیلم رو عرض میکنم. یه بارش تیربارونم کردن (از نفس افتاده)، بار دوم هم شاکی، هر چند با شروط عجیبوغریب، رضایت داد و من زنده موندم (در مسیر زایندهرود). هر دو بارش اما در طول بازی نقش سعی کردم خودم رو در شرایط شخصیت محکوم به اعدام قرار بدم و ناگفته پیداست که چه دورانی رو پشت سر گذاشتم… در روزهای آخر اسفند به پیشنهاد محمد رحمانیان و مهتاب نصیرپور و یاری سامان احتشامی و فردین خلعتبری، سعی کردیم با برگزاری یک نمایشنامهخوانی، هنرمندان و مردم رو متوجه حکم ریحانه جباری کنیم. در پایان مراسم، شعله پاکروان (مادر ریحانه که دست بر قضا از همکاران حوزه تئاتر هم هست) از مدعوین درخواست کرد از هیچ تلاشی فروگذار نکنند… دیشب خوندم که «ریحانه جباری» از مادرش خواسته، دست از تلاش برداره چرا که به آرامش دست پیدا کرده و این سرنوشت رو پذیرفته… این رو دیگه تو فیلمها نمیشه دید. چون تو فیلما همیشه محکوم و خانوادهاش و وکیلش تا آخر فیلم تلاش میکنن تا او رو نجات بدن. و این یعنی: «این یک فیلم نیست» که در انتها همه بغضمون بترکه، چند دقیقهای راجع بهش حرف بزنیم و برگردیم سراغ زندگیمون… این خود زندگیه که ریحانه جباری زودتر از موعد ازش دست کشیده. حتی زودتر از قرار اعدامش… خانواده محترم مرحوم سربندی! حکم اعدام ریحانه جباری تا همین دیشب، یکبار اجرا شده. اعدام دوباره او را بر مردمی که چشم به بخشش شما دوختهاند، ببخشایید.» فرصت زیاد نیست، کاش «انتقام» انتخاب اولیایدم نباشد.
عسل عباسیان
شرق