ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
نگاهي به نقش زنان در فرآيند توسعه

حضور وارونه

شهروندان – تقی آزاد ارمکی*:
برای بحث در مورد جریان توسعه و تغییرات اجتماعی و فرهنگی در ایران بهانه‌های متعددی می‌توان داشت. یکی از این بهانه‌ها نقش و جایگاه زنان در جامعه به طور کلی و جریان توسعه در ایران است. این یک بهانه است اما معلوم نیست که بهانه خوب یا مناسبی باشد و بتوان در مورد آن خیلی حرف زد و بحث کرد. چون در این زمینه هم اطلاعات کافی نداریم و هم اینکه بحث و جدل بسیاری است.

تقی آزادارمکیاطلاعات دقیق و کافی نیست زیرا سعی شده است تا با نگاه دوگانه نسبت به این موضوع آمار ارائه شود. اصحاب سیاست (سیاست‌بازان) هر نوع حضور زنان در جامعه را اشتغال قلمداد کرده و مخالفان حضور رسمی و مدرن زنان فقط از وجود آماری سخن می‌گویند که نشان از حضور زنان در خارج از خانه و درگیری در امور رسمی است.

همین دوگانه‌گرایی در ارائه آمار و اطلاعات است که راهی در ابهام زیاد در این زمینه شده است. در یک نگاه کلی می‌توان گفت که زنان در مسیر اشتغال در ایران جایگاه مناسبی ندارند. این نامناسبی وضعیت حضور زنان در جامعه وقتی که نگاه مقایسه‌یی داشته باشیم و وضعیت حضور زنان در جامعه و نظام اشتغال را با کشورهای دیگر اعم از صنعتی و غیرصنعتی مقایسه کنیم وضعیت نامناسب ما بیشتر خودنمایی می‌کند.

خوب این صورت قضیه است و خیلی هم نیاز به بحث نیست. با وارد شدن به اکثر واحدهای کار و اداره و خدمات ما با حضور گسترده مردان و حضور کم یا حاشیه زنان روبه‌رو هستیم. این وضعیت را چگونه می‌توان توضیح داد؟ آیا این وضعیت نشان از این دارد که زنان ما در جامعه حاضر نیستند و در نهایت در جریان توسعه نقش‌آفرینی ندارند؟ آیا می‌توان مدعی شد که زنان در جامعه ایرانی راهی متفاوت از راهی می‌روند که برای آنها ترسیم شده است؟

آیا می‌توان گفت که تعارضی بنیادی بین سرمایه‌های به دست آورده زنان با نحوه و میزان حضور آنها در امور جامعه وجود دارد؟ برای پاسخ دادن به سوال‌های اشاره شده، کمی به جامعه و فرهنگ ایرانی باید توجه کرد و بعضی از مفروضاتی که هر روز با آنها زیست می‌کنیم و زندگی خود و دیگران را مورد نقادی قرار می‌دهیم را مورد تامل قرار دهیم. من در ادامه به بعضی از این مفروضات و وضعیت‌ها اشاره می‌کنم تا بتوانم در نهایت دیدگاهم را در نحوه و میزان حضور زنان در جریان توسعه در ایران بازگو کنم.

بعضی از بدیهیاتی که در مورد خانواده و زن و مرد درجامعه جاری شده است عبارتند از:

۱- اینکه خانواده در ایران به لحاظ تاریخی گسترده بوده و خانواده هسته‌یی شکل کاملا جدید و معارض با خانواده گسترده است.

۲- اینکه پدرسالاری از قدیم در جامعه ایرانی حاکم بوده و زنان قدرتی در جامعه نداشته و هر چه بوده و هست با محوریت مردان سامان می‌یافته است.

۳- زنان همیشه نیرویی حاشیه‌یی بوده و بیشتر نقش طبیعی (جنسی و تولید مثل و تهیه امکانات زیستی برای ادامه حیات اعضای خانواده) داشته و مابقی نقش‌های خانواده در اختیار مردان بوده است.

۴- در دوره مدرن زنان به آزادی رسیده و امکان حضور در جامعه را پیدا کرده‌اند. و… من با هر چهار فرض اشاره شده مشکل دارم. مشکلی که دارم ریشه در وضعیت تاریخی خانواده، زن و مرد در ایران است.

کمتر اطلاعی به طور دقیق (تحقیق تاریخی) در ایران نشان از آن دارد که تنها شکل مسلط خانواده ایرانی گسترده بوده و جایی برای حضور خانواده هسته‌یی وجود نداشته است. گفته شده است که خانواده ایرانی به دلیل حضور نظام قبیله‌یی گسترده بوده است و خانواده هسته‌یی هم با همت دولت‌های شبه‌مدرن به طور خاص دولت پهلوی اول به ظهور رسیده است.

در حالی که شواهد تاریخی نشان از این دارد که ایران کشوری با فرهنگ‌ها و قومیت‌ها و شرایط اجتماعی و ساختاری متفاوت است. ایران کشوری کهن و تاریخی است و محوریت عمل اجتماعی آن هم‌خانواده بوده است. یکی از اشکال مهم خانواده در ایران در قالب خانواده هسته‌یی همراه با گستره و تنوع ترکیب روابط بین آنها بوده است. در خانواده هسته‌یی زن و مرد نقش داشته و کارساز بوده‌اند همان طور که پدرسالاری امری تاریخی نبوده و شبهه‌یی سیاسی است تا واقعیتی تاریخی.

اگر این دو فرض را با شواهدی که می‌شناسیم از بداهت خارج شده و به اموری تزاحمی جلوه کند، آن‌وقت نمی‌توان مدعی شد که حیات زنان با پیدایش خانواده هسته‌یی رقم خورده و امری تازه است و به دلیل تازگی این حضور و حیات آن وقت زنان به آزادی رسیده و نقش توسعه یافته‌اند. ادعایم بر این است که زنان در نظام اجتماعی ایرانی دارای حق و حقوق بوده‌اند و قرار بود که آنها در جریان نوشدن نظام اجتماعی حقوق جدیدی بیابند در حالی که بسیاری از حقوق‌شان گرفته شد و متهم هم شناخته شده‌اند. بر زنان دو ظلم شده است؛ ظلم اول به دلیل گرفتن حقوقی بوده است که به لحاظ تاریخی داشته‌اند.

به آنها گفته شد که اگر از حقوق جاری‌تان گذر کنید حقوق جدید دریافت خواهید کرد. این یک ظلم بر زنان و ظلم دوم ظلمی است که از ندادن حقوق اعلام شده بر آنها روا شده است. حقوقی که داشته‌اند کدامند؟ حقوقی چون حق خانواده داشتن، حق انتخاب همسر به شکل سنتی و فرهنگی، حق داشتن فرزند و حق امتیازات و اعتبارات اجتماعی و حق بهره‌گیری از زندگی کم‌حادثه و کم‌ماجرا. این حقوق همه یکباره از زنان به دلیل طرح برنامه‌های توسعه‌یی گرفته و بی‌پناه رها شد.

در این شرایط بی‌پناهی بود که از او دعوت شد که حضور توسعه‌یی داشته باشد. برای حضور توسعه‌یی بدون کمترین حمایت و پشتیبان است که نه او و نه کسی نتوانسته برایش شرایط زندگی در دوره مدرن را فراهم کند. در نتیجه ظلم دوم بر او وارد شده است. ظلمی که نشان از سیاست‌های متعدد در عدم ارائه امکانات و فراهم نشدن شرایط در دستیابی به حقوق شهروندی است. خوب با این وضعیت (دو ظلم بر زنان) است که تکلیف رابطه آنها با جریان توسعه معلوم می‌شود.

زنان در جریان توسعه به طور وارونه و تقلبی نقش‌آفرینی کرده‌اند نه به طور آشکار و مستقیم. از زنان خواسته نشده که در جریان توسعه در ایران نقش داشته باشند. از آنها خواسته شده است که نقش‌های باقیمانده و پرماجرا را به عهده بگیرند. چون مردان از انجام آنها ناتوان هستند. اینجاست که ناتوانی مردان در دوره مدرن راهی در ورود زنان به حوزه توسعه شده است. از طرف دیگر، زنانی که به لحاظ تاریخی در ایران نقش‌آفرین بوده‌اند راه‌های ورود به جریان توسعه را پیدا کرده و نقش‌آفرینی معکوس و با واسطه پیدا کرده‌اند.

برای روشن شدن بحث در یک روایت کلی می‌توان مدعی شد که برنامه‌های توسعه در ایران در طول سده اخیر بیشتر با اهداف و ابزارهای اقتصادی و فنی طرح و مدیریت می‌شده است. در گذر حوادث و وقایع است که کلیت برنامه‌های توسعه جهت اجتماعی و فرهنگی هم یافته است. جهت‌گیری اقتصادی و فنی توسعه از طریق پول و اداره و آموزش و سیاست دنبال می‌شده است. آنچه برای زنان فرصت‌ساز بوده است «آموزش» در برنامه‌های توسعه‌یی بوده است.

زنان با اهمیت شناختن حوزه آموزش و در نهایت فرهنگ و خدمات اجتماعی و خانواده راهی و امکانی در حضور یافته و به طور معکوس در این مسیر قرار گرفته‌اند. حضور زنان در حوزه تحصیل و تخصص‌های خاص و خدمات اجتماعی در دوره جدید ریشه در ناتوانی حضور مردان در این حوزه‌ها داشته و دارد. خوب این حضور چه نتیجه‌یی برای ایران به لحاظ توسعه‌یی داشته و دارد؟ نخستین اثر زنان در این حوزه‌ها وجود اعتدال و پیوستگی عمل و سیاست است.

شاید بدون اغراق بتوان گفت حوزه آموزش و فرهنگ و خدمات اجتماعی و به طور جدی‌تر خانواده و تربیت در مقایسه با حوزه اقتصاد و سیاست و عمران و نوسازی فنی کمترین اعوجاج را داشته است. در این چهار حوزه زنان با آرامش توانسته‌اند مسیر توسعه‌یی جامعه را تحت تاثیر قرار داده و از ایران تصویری متفاوت بسازند. چه کرده‌اند؟ حضورشان موجب شده است تا آموزه‌های فرهنگی و مدرن به اقصی نقاط جامعه رسوخ کرده بدون اینکه تعارض‌های بنیادین همراه داشته باشد.

آموزه‌هایی چون اهمیت زندگی و توجه به خود و منافع گروهی و استمرار عمل نتیجه رفتار و منش زنان حاصل شده است. در حالی که حوزه اقتصاد هر روز و زمان دچار اعوجاج بوده و هست و ما با کمترین انباشت سرمایه روبه‌رو هستیم. در حوزه سیاست هم هر روز و زمان دچار حادثه و واقعه هستیم. در حوزه عمران و شهرسازی هم مشکلات بسیاری داریم. هر روز با بدقوارگی شهری روبه‌رو هستیم. کمترین ظرافت و زیبایی در ساختمان‌ها و راه‌ها و جاده‌ها و فضاهای شهری روبه‌رو هستیم.

ساختن‌ها گویی که از روی اضطرار و اجبار بوده است تا از روی عشق و تامل و فرهنگ و میل به زندگی. این بدقوارگی و ساحت اعتراضی و تهاجمی مهندسی کشور و اقتصاد و سیاست ریشه در حضور مردان تا زنان دارد. در حالی که در حوزه آموزش و خدمات و فرهنگ و خانواده وضعیت بهتری داریم. هنوز هم اصرار در حفظ و حراست از ارزش‌های دینی و اخلاقی و فرهنگی به گوش می‌رسد.

خلاصه آنکه زنان در مسیر توسعه با وجود اینکه حضورشان وارونه و غیرمستقیم بوده است اثرات ماندگار‌تری داشته و دارند. مشکلی که امروز داریم عدم به رسمیت شناختن این حضور است. هنوز هم برای مردان سخت است که حضور زنان را در جامعه به رسمیت بشناسند. این مشکل اساسی است که باید برای گذر از آن کاری کرد.

 *جامعه شناس

 اعتماد