ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
بحث علي معلم و همايون اسعديان درباره صدور آيين‌نامه‌دولتي در سينماي ايران

علی‌معلم: عرضه و تقاضا به معنای ابتذال نیست

شهروندان:
نسبت سینما و دولت نسبتی پیچیده است، از همان نسبت‌هایی که در افواه معروف است به نسبت «عشق و نفرت» اما فارغ از این نگاه افواهی هم سینماگران و هم مدیران دولتی می‌دانند که چرخ سینما با این نگاه‌های افواهی به جایی نمی‌رسد و سینمای ایران با هزاران حرف و حدیثی که در باب نسبت دولت و سینما گفته شده طرفی نبسته و نمی‌بندد.

علی معلم و همایون اسعدیاناما بحث وقتی بالا می‌گیرد که هر بار دولت بنا به قانون وظایفی نسبت به فرهنگ و سینما و در ایران دارد باید از طریق وزارتخانه مربوطه یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دست به اقداماتی بزند.

از آنجا که گلوگاه‌های حیاتی سینمای ایران به دولت وابسته است، وزارت فرهنگ و ارشاد نه به طور کامل می‌تواند سینما را رها کند و از طرف دیگر چون با نهادی صنفی و حرفه‌یی طرف است، نباید حوزه تصدی‌گری‌اش را گسترش دهد، از سوی دیگر چون سینمای ایران سال‌هاست که تمرکز و توجهش مشخصا به تماشاگر و مخاطبش نیست، در اغلب موارد به جای آنکه مسیر و جهتش را با تماشاگرش تنظیم کند، چشم به تصمیمات و اقدامات دولت دارد.

با آنکه در دولت یازدهم قرار بر این بود که تصدی امور فرهنگ و هنر به اهالی‌اش سپرده شود، اما هرچه از عمر دولت یازدهم گذشت و می‌گذرد آن وعده‌ها تحقق روشنی نیافت و طبعا اقدامات همچنان در میانه ماند که بخشی از مسوولیت‌ها به سینماگران اعطا شد یا قرار است اعطا شود، اما همچنان تصمیمات، دستورات و به تعبیری تعیین «اولویت‌ها» در دست دولت است نه خود سینماگران و سینما.

«اعلام اهداف، اولویت‌ها و ضوابط اعطای مجوز ساخت در سال ۹۳» از جمله همان حضورهاست که ظاهرا قرار بود حضور دولت به این ترتیب نباشد چراکه اهداف و اولویت‌هایی در تولید تبعاتی دارد که به کلیت سینمای ایران جریان پیدا خواهد کرد، نه بخشی خاص. به همین منظور از علی معلم و همایون اسعدیان خواستیم که چند و چون اقدامات دولت یازدهم در آستانه سال جدید را بکاوند و این اولویت‌ها و پیامدهایشان را بررسی کنند.

  •  سازمان سینمایی در روزهای آخر سال گذشته آیین‌نامه‌یی ارائه داد و در آن اهداف و اولویت‌هایی تعیین کرد که از چه فیلم‌هایی حمایت می‌کند این روش‌های آیین‌نامه‌یی آیا به تصدی‌گری بیشتر دولت در حوزه سینما نمی‌انجامد؟

 علی معلم: در بحث‌مان نمی‌خواهم به تاریخ و تجربه‌های تاریخی بپردازم، چون در استدلال‌هایمان اگر تاریخ را معیار قرار دهیم، مدام باید بگوییم «صد رحمت به اینکه…» و با چنین رویکردی در استدلال‌مان راه به جایی نمی‌بریم و گرفتار تاریخ می‌شویم و یکی از رفتارهای غلط اجتماعی ما است.

ما باید نگاه‌مان در تحلیل امور و برنامه‌ریزی رو به آینده باشد و نه گذشته. به عنوان مثال دولت می‌تواند اعلام کند که فیلم‌هایی را ترجیح می‌دهد که قهرمان‌پرور است یا امیدبخش هستند. یعنی عوض اینکه این ترجیحات تبدیل به دستورالعمل‌های اجرایی شود زمینه‌یی شود برای بروز حمایت از فیلم‌هایی با این شرایط. حتی این ارجحیت‌ها می‌تواند مبنای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر شود که به عنوان جشنواره‌یی دولتی این حق را دارد که برای جهت‌دهی به سیاست‌های فرهنگی‌اش معیارها و اولویت‌هایی را تعیین کند که اصلا هم آرمان و شعارهای مثبتی هستند ولی آیا می‌توان برای سینماگران چنین خطوطی را تعیین کرد؟ و مثلا به فیلمنامه‌نویسی گفت به این شعارها و مفاهیم حتما قبل از نوشتن فکر کن؟ به نظرم به این شکل نمی‌شود.

این کار استودیوها و تهیه‌کننده‌هاست. قبل از اینکه دولت بخواهد تصمیم نهایی در این موارد بگیرد باید ابتدا جلساتی را با بزرگان سینما، تولیدکنندگان و افاضل سینما که خط و خطوط کلی سینما را تعیین می‌کنند، برگزار کند. بنابراین چنین رویکرد دستورالعملی در هر دوره‌یی که به کار گرفته شده نه‌تنها تاثیری نداشته که در برخی موارد تاثیر معکوس داشته است. مگر در دهه ۶۰ که به‌طور کامل همه ابزار و امور دست دولت بود، اصطلاحا ریش و قیچی در دست دولت بود اما الان نه دهه ۶۰ است نه ما به آن دوران بازمی‌گردیم و نه جهان امروز چنین روش‌هایی را برمی‌تابد.

در دنیا چنین روش‌هایی منسوخ است ولی به این معنا نیست که شعارها و اهدافی برای تولید فیلم در جهان وجود ندارد مثلا به آنها محصولات شبکه‌هایی مثل «HBO» توجه کنید، همگی دارای تفکر و هدف هستند، به فیلم‌های هالیوودی دقت کنید همگی با اهداف مشخص از مرحله پیش‌تولید تا مرحله پس از تولید هستند. حتی به نظرم برای ‌آینده جوامع دیگر نیز برنامه دارند اما داشتن هدف و استراتژی به این معنا نیست که سیستم دولتی باید ضوابطی را در سینما مشخص کند و به آقای اسعدیان آن ضوابط را به شکل دستورالعمل ارائه دهد و بخواهد که ایشان به عنوان کارگردان آن دستورالعمل را لحاظ کند.

نخستین نتیجه چنین روشی (دستورالعملی) این است که فیلمساز احساس محدودیت می‌کند و محدودیت به ناامیدی می‌انجامد و این امید را از بین می‌برد. هر عملی که باعث تحقیر فیلمسازی شود به رشد سیاه‌نمایی، پوچ‌نگری و خارج از خط شدن کمک می‌کند. در مقابل هرچه کرامت و آزادی بیشتری برای فیلمسازی قایل باشی همین احساسات مثبت به جریان فیلمسازی و فیلم‌ها نیز انتقال می‌یابد.

 همایون اسعدیان: سینمای ایران پس از انقلاب با حضور و حمایت بخشی از نیروهای انقلابی که علاقه‌مند به سینما بودند، پا گرفت و طبیعتا سینما برای نظام ابزار بود که می‌تواند خواسته‌ها، اهداف و آرمان‌های نظام را پیش ببرد. در دهه ۶۰ همان طور که تمام امور و ابزار نیز در اختیار دولت و طبیعی بود که سینما با همان برنامه‌هایی پیش برود که دولت می‌خواست و چنین روندی دلایل و ریشه‌های مشخص داشت.

یکی از دلایلی که دوست داشتم در این نشست حضور داشته باشم این بود که آیین‌نامه‌یی که از سوی وزارت سینمایی‌ صادر شده است بهانه‌یی باشد برای اینکه با همکاران و دوستان درباره وضعیت اخیر بحرانی سینمای ایران به بحث بنشینیم حضور آقای معلم در این جلسه مغتنم است چراکه ایشان در جریان این اتفاق هستند و در زمان جشنواره ۱۳۰ فیلم و جزییات و اطلاعات دقیق‌تری درباره این وضعیت اخیر دارند. فکر می‌کنم سال گذشته (۹۲) نخستین سالی بود که ما تکنولوژی دیجیتال را بالعینه دیدیم یعنی اگر تا دو، سه سال قبل لازم بود فردی برای ساخت فیلم و گرفتن ابزار فیلمبرداری و حتی تدوین به بنیاد سینمایی فارابی مراجعه کند، این دسترسی به امکانات فنی دیجیتال به خصوص برای جوانان که بیشتر با این امکانات تماس دارند، فراهم‌تر است شرایطی به وجود آورد که شیرازه کار از دست مسوولان دولتی خارج شد.

خیلی نیازی نیست برای ساخت فیلم مجوزی کسب شود چون نیازی به ابزار و امکانات دولتی وجود ندارد. این اتفاق محاسنی دارد و معایبی. در جشنواره فیلم فجر سال گذشته از بین ۱۳۰ فیلمی که هیات انتخاب دیدند؛ حدود ۴۰ تا ۵۰ فیلم با پروانه ساخت سینمایی ساخته شد، حدود ۲۰ تا ۳۰ فیلم با پروانه ساخت ویدیویی ساخته شدند و حدود ۳۰ فیلم بدون هیچ مجوزی ساخته شدند.

کلیت این اتفاق را نمی‌توان فقط به فال نیک گرفت که چقدر خوب است نسل جوان در حال ورود به سینماست چراکه این اتفاق با این روند آسیب‌هایی هم دارد، این پدیده چنان گسترده است و چنان ابعاد نامکشوفی دارد که ‌باید سمینارهایی برگزار و این پدیده را آسیب‌شناسی می‌کردیم. به این مفهوم که اگر خود من هم نگران از دست رفتن قصه در سینمای ایران هستم، یعنی فکر می‌کنم قصه را از دست داده‌ایم و به سمت سینمایی می‌رویم که تظاهر به اندیشمند بودن می‌کند، در حالی که به لحاظ اندیشه توخالی است اصطلاحا «پایان باز»ی که به وفور در فیلم‌های ما دیده می‌شود، تقلید کورکورانه از مفهومی است که شنیده‌ایم، درست درک نکرده‌ایم و فکر می‌کنیم مثلا مصداق این مفهوم فیلم‌هایی مثل «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» هستند و فیلم‌های بی‌سر و ته بسیاری که ساخته می‌شود را با این مصداق‌هایی قیاس می‌شوند.

اصلا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را کنار بگذاریم، آیا من به عنوان عضوی از خانه سینمای ایران، به عنوان عضوی از کانون کارگردانان، نباید دچار نگرانی شوم، آیا بنده وآقای معلم نباید متوجه خطرناک بودن این مسیر شویم، آیا نباید با این نسل جوانی که در راه است تعامل داشته باشیم، که با مکانیسم واقعی سینما آشنا شوند؟ چون در غیر این صورت جزیره‌های کوچکی شکل می‌گیرند که چند نفری هم دور هم جمع می‌شوند و برای هم به‌به و چه‌چه می‌گویند.

ببینید این روند باعث شد تا اهمیت سینمای ما در جشنواره‌های بین‌المللی هم کمرنگ شود، این فیلم‌ها در حد و اندازه فیلم‌های عباس کیارستمی و اصغر فرهادی نیستند. بلکه کپی‌های دست چندمی از فیلم‌های مثلا هنری هستند. این معضل مبتلا به سینمای ایران است در این نزدیک به شش ماهی که در شورای پروانه ساخت وزارت ارشاد عضو هستم با انبوه تقاضای پروانه ساخت روبه‌رو هستیم که فیلمنامه‌هایشان دقیقا همین معضلات را دارند، قصه‌هایی که از چند منظر روایت می‌شوند، قصه‌هایی اپیزودیک و قصه‌هایی که پایان ندارند و عمدتا این فیلمنامه‌ها، فیلمنامه‌های فیلم اولی هستند.

سینمای استاندارد با این فیلم‌ها به دست نمی‌آید، این فیلم‌ها می‌توانند اکران‌های محدود داشته باشند چرا که ذاتا این دسته از فیلم‌ها برای مخاطب گسترده ساخته نمی‌شود. پس این معضل در مرحله صدور پروانه ساخت هم وجود دارد. من با آقای معلم هم عقیده هستم که دولت نمی‌تواند دستورالعمل صادر کند، اما چیزی که من از این آیین‌نامه برداشت کرده‌ام، اولویت‌هایی است که برای دولت مطرح است و نشان می‌دهد دولت به حمایت از چه فیلم‌هایی گرایش دارد.

  •  در صورتی که بپذیریم وضعیتی که آقای اسعدیان تشریح کردند؛ وضعیتی بحرانی است که ریشه در عدم تعادل در مواجهه با پیشرفت‌های تکنولوژیک دارد که منجر به عوارض و تعارض‌هایی در سینمای ایران شده، آیا صدور آیین‌نامه‌یی با اولویت‌بندی‌های دولت نسبت به سینما مواجهه سطحی و چه بسا ساده‌انگارانه در مقابل پدیده‌یی پیچیده و فراگیر نیست؟

 علی معلم: وقتی در سیستم دولتی هستید، وضعیت‌های عاجلی پیش می‌آید برخی مواقع برای این وضعیت‌های عاجل نسخه‌های سریع ارائه می‌شود. فکر می‌کنم این آیین‌نامه هم جزء همان نسخه‌های سریع در مواجهه با یک وضعیت عاجل است با دیدن موقعیت سینمای ایران در انتهای سال ۹۲٫ طبیعتا ما نمی‌توانیم جلوی تحولات را بگیریم، ما نمی‌توانیم جلوی ورود جوانان به سینما را بگیریم و ما نمی‌توانیم تعیین تکلیف کنیم و اساسا اگر دولت هم بخواهد نمی‌تواند این اتفاق بیفتد، چون جامعه حرکت خود را دارد و مطابق آیین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌ها رفتار نمی‌کند. حال ما چطور می‌توانیم در این طبیعت، تعادل ایجاد کنیم؟ نخستین وظیفه هر دولتی در زمینه سینما این است که تمرکز خود را روی ریشه‌های صنعتی قرار دهد در عوض اینکه نظریه‌های فرهنگی و اخلاقی صادر کنند. منش و وظیفه دولت نباید این باشد که آرمان‌ها را ترسیم کنند، وظیفه اجرایی دارند که نتیجه‌اش به مردم برگردد. من دولت را در حوزه عملیات اجرایی می‌بینم، نه حوزه‌یی که باید و نباید دارد.

در مورد مشخص سینما باید عملیاتی رفتار کنی و ریشه‌های صنعتی سینما را تثبیت کنی، از چه طریقی؟ از این طریق که مسائل سینما را با خود سینما و تولیدکنندگانش حل کنی.

متاسفانه به دلیل اینکه جریان اتحادیه‌یی در سینمای ایران تضعیف شد نه تنها از سمت دولت که از طرف خود سینماگران هم تضعیف شد. هیچ‌وقت نظام صنفی و فکری سینمای ایران به یک انسجام نرسید. شرایطی که خود نظام صنفی بتواند فرآیندهای صنعتی را پیش ببرد. به همین دلیل کمتر به واقعیت‌های موجود در سینمای ایران پرداخته شده است. در همین شرایط است توهماتی شکل می‌گیرد و زمانی که فیلمی می‌فروشد، فیلم بدی تلقی می‌شود، وقتی نمی‌فروشد فیلم خوبی تلقی می‌شود.

همه‌چیز به هم ریخته است. به نظرم دولت باید به سمت روشن کردن مسیرها، تعیین کردن حداقل‌ها برای فعالیت سینمایی، مسوولیت قرار دادن بر گردن تولیدکنندگان نه فیلمنامه‌نویسان حرکت کند. هنوز که هنوز است سیستم دولتی ما با فیلمنامه‌نویسان بحث می‌کند، فیلمنامه‌نویس که نباید با دولت بحث کند بلکه باید با تولید بحث کند. حال می‌خواهد تولید کارگردان باشد، تهیه‌کننده یا کمپانی. این بحث باید درست شود تا صنعت نمایش در ایران رشد کند.

با محدودیت‌هایی که دولت در صنعت نمایش ایجاد کرده صنعت نمایش در ایران رشد نخواهد کرد، صنعت نمایش هنگامی رشد خواهد کرد که امکان نمایش فیلم خارجی در آن فراهم باشد، دستگاه‌های تولید فیلم به خواسته‌های مخاطبان نزدیک شوند و… در غیر این صورت صنعت نمایش تبدیل می‌شود به صنعتی ضررزده و ورشکسته که مجبور می‌شوی سالن بسازی و بعد از دو سال آن سالن به دلیل عدم جذب مخاطب تبدیل به انباری شود.

هر چقدر تسلط دستگاه‌های دولتی بر منابع صنعت نمایش بیشتر شود ما از صنعتی شدن دورتر می‌شویم. فرض کنید در سینمای ایران فیلمی پرفروش و جذاب ساختم وقتی ابزارهای نمایش دراختیار دولت است چگونه می‌توانیم به فروش فوق‌العاده بالا دست یابیم، فرض کنیم فیلمی در حد آثار پرفروش هالیوودی بسازیم، فرض محال که محال نیست، آیا با این چرخه مریض به فروش متناسب برسیم؟ نمی‌توانستیم. این چرخه تا زمانی که با بازار آزاد و بخش خصوصی تنظیم نشود ما راه به جایی نمی‌بریم. ما فقط دایم مربیان را عوض می‌کنیم، در چنین شرایطی اگر مربی کاربلدی داشته باشیم وضع بهتر می‌شود، اگر مربی کارنابلد باشد وضع بدتر می‌شود.

در اینجا فقط تاثیر فرد است اما در سیستم بازار آزاد اتوماسیون تعبیه شده است. در چنین سیستمی سینمای مستقل جای خودش را دارد. که در جشنواره‌های سینمای سطح اول دنیا هم از این فیلم‌ها می‌بینیم. اما چنین فیلم‌هایی می‌توانند جوابگوی چرخه صنعتی باشند؟ خیر. خود آن فیلمساز هم این واقعیت را می‌داند. منتها کنار مسیر اصلی رودخانه، رودها و جویبارهای فرعی دارید و اینها می‌توانند به هم بپیوندند ما باید این مسیر اصلی را باز کنیم این مسیر اصلی از طریق بخشنامه و آیین‌نامه اتفاق نمی‌افتد. مسیر اصلی از طریق عدم دخالت در جریان تولید و نمایش رخ می‌دهد.

هر چقدر دولت بیشتر کنار بایستد باز شدن این مسیر هموارتر می‌شود. متاسفانه خود ما هم اغلب در این فکر هستیم که باید کسی از بالا بیاید و همه چیز را درست کند ولی مگر از دست معاونت سینمایی چه کاری برمی‌آید؟ معاونت سینمایی نهایتا می‌تواند برای جلوگیری از سقوط کامل بگوید، از فیلم‌هایی که بیشتر به سمت مردم هستند حمایت می‌کنم و می‌تواند افقی را مشخص کند، اما وقتی دولت به عنوان کمپانی تصمیم می‌گیرد، غلط جلو می‌رود.

  •  وضعیتی که شما تشریح کردید، ریشه‌یی تکنولوژیک دارد که پیامدهای فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی را دربردارد، اما چرا آیین‌نامه ارشاد به جای اینکه به ریشه این پدیده که تکنولوژیک است بپردازد و سازوکاری حرفه‌یی و صنعتی را مدنظر قرار دهد تنها به مفاهیم فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی و صورت مساله اصلی به کناری نهاده شده است؟

 همایون اسعدیان: معضلات سینمای ایران آنقدر زیاد است که نمی‌توان همه آنها را در یک جا جمع کرد، می‌گویند دولت اصلا در سینما دخالتی نداشته باشد، آنگاه می‌بینیم نیمی از سینماهای کشور در اختیار نهادی نیمه‌دولتی است، به نظرم مسائل را چنین جدا از هم دیدن بی‌معنی است. گفته می‌شود تولید برعهده خود من اما اکران در اختیار دولت است. ما با این دست از تناقضات در سینمای ایران روبه‌رو هستیم. مخالفتی با تکنولوژی و دیجیتال نداشته و ندارم، مشکل اینجاست که مظاهر مدرنیته وقتی وارد کشورما می‌شوند به شکل غیراصولی استفاده می‌شود.

پیشرفت تکنولوژیک در سینما که منجر به پدید آمدن تکنولوژی دیجیتال شد در نتیجه رشد صنعت سینما و بر اساس ضرورت‌های حرفه‌یی و صنعتی بود اما در کشورما تکنولوژی باعث پایین آمدن کیفیت حرفه‌یی‌ما شده است. در حال حاضر آهنگسازان بزرگ ما بیکار شده‌اند، چون امروز هر فردی با کامپیوتر می‌تواند آهنگ بسازد، تهیه‌کننده هم که به دنبال پایین آوردن هزینه‌هاست، می‌گوید چرا ۲۰ میلیون به یک آهنگساز حرفه‌یی بدهم، دو میلیون به این آهنگساز ناآشنا و جوان می‌دهم و آهنگ هم دارم، چرا؟ چون فیلم برای تهیه‌کننده ما تاریخ مصرف سه ماهه دارد.

این شرایط همان طور که گفتم در مورد مونیتورها و فیلمبردارهای ما نیز وجود دارد. خب در چنین وضعیتی نمی‌‌توانیم بگوییم این پدیده دیجیتال است و کاریش نمی‌شود کرد، ما هم هستیم که از آن بد استفاده می‌کنیم. نمی‌دانم چگونه باید به همکاران ودوستان سینمایی‌مان بگویم که ظرفیت اکران ونمایش سینمای ایران متناسب با تولید ۶۰ الی ۷۰ فیلم در سال است و این وضعیت دست‌کم تا پنج سال آینده صادق است.

وقتی گفته می‌شود ۷۰ فیلم تولید کنیم، گفته می‌شود که می‌خواهید دست و بال ما را ببندید، خب تولید انجام می‌شود و ۱۳۰ فیلم آماده نمایش آن وقت سر اکران کاسه گدایی جلوی دولت دراز می‌شود که کمک‌مان کنید. ظرفیت تولید واکران سینمای ایران نهایت ۸۰ فیلم در سال است وقتی تعداد سالن‌های ما ۲۵۰ تا ۳۰۰ سالن است. ببینید که الان سر اکران دعوا و خون و خونریزی است. با توجه به اینکه ما ماه محرم و رمضان هم داریم که اقتضائات خودشان را دارند و امسال جام جهانی را نیز در پیش داریم. با چنین امکاناتی که جوابگوی تولید اکران ۷۰ فیلم است آن وقت شورای پروانه ساخت بیاید و ۲۰۰ پروانه ساخت ارائه دهد. یکی از تبعات پروانه ساخت بی‌رویه دادن این است که سینما را گران می‌کند. بازیگری که با ۱۰ پیشنهاد روبروست یک قیمت می‌دهد و بازیگری که دو پیشنهاد روبه‌رو است یک قیمت می‌دهد. ما باید توازن تولید وتوزیع را در نظر داشته باشیم.

با این شرایط اولویت تعیین می‌شود تا تعادلی در تولید و توزیع صورت بگیرد.

با در نظر گرفتن مجموعه شرایط وقتی دولت پروانه ساخت می‌دهد، اولویت‌بندی می‌کند و می‌گوید فیلم کودک کم دارم، از تولید فیلم کودک حمایت می‌کنم، تحکیم خانواده برای دولت اولویت دارد پس از تولید فیلم‌هایی با این نگاه حمایت می‌کند با توجه به اینکه خانواده‌های امروزی با چالش‌های جدی روبه‌رو هستند، شخصا به ممیزی اعتقاد ندارم. اما اگر برای تولید و توزیع ساز و کار معقولی در نظر نگیریم سال آینده به جای ۷۰ فیلم تولید شده با ۱۷۰ فیلم تولید شده مواجهیم که جایی برای نمایش آنها نداریم.

  •  اینکه ما عنوان آیین‌نامه، بخشنامه یا دستورالعمل بگذاریم و بپذیریم که نیت آن ساماندهی و به تعادل رساندن وضعیت سینمای ایران است، آیا صرف عنوان ونیت می‌تواند بر کارکردهای دستورالعملی و گفتمان غالب ممیزی موثر باشد؟

 همایون اسعدیان: نه، وقتی می‌گوییم اولویت‌ یعنی بنیاد سینمایی فارابی براساس اولویت‌هایی که دارد حمایت مالی می‌کند، از فیلمی که در اولویت نیست حمایت مالی نمی‌کند. این حداقل حقی است که بنیاد سینمایی فارابی می‌تواند داشته باشد. ببینید این اولویت‌بندی را مرکز گسترش سینمای مستند وتجربی نیز دارد، این مرکز در سال از ۱۰ تا ۱۵ فیلم اولی برای تولید حمایت مالی می‌کند و در حمایتش اولویت‌هایی را لحاظ می‌کند و از بین چندین فیلمنامه فیلم اولی را براساس اولویت‌هایش انتخاب می‌کند. بنیاد سینمایی فارابی هم براساس اولویت‌هایش پیش می‌رود. مشکل ما این است که سینمای ما سر تا پا دولتی است و همه‌مان هم می‌گوییم دولت برود کنار.

 علی معلم: چه بخواهیم، چه نخواهیم سینمای ما باموانع جدی در صنعتی شدن رو به رو است و دولت هم در کلیات و جزییات سینمای ایران حضور دارد، پس در وضعیتی قرار داریم که با راه‌های میانبر پیش برویم که نه سیخ بسوزد، نه کباب. یعنی نه می‌شود دولت را از معادله سینمای ایران یک دفعه بیرون کشید، چون پای دولت همیشه حضور دارد. فرض کنید همین الان بخواهند همه سینماهای حوزه هنری را به بخش خصوصی واگذار کنند، شما فکر می‌کنید همه سینماها را بخش خصوصی می‌گیرد؟ خیر، ۹۰ درصد سالن‌های سینما قابل فروختن نیست. سینمای ایران یک شبه هم نمی‌تواند روی پای خود بایستد، پس باید واقع‌بین باشیم.

ولی مسیر را باید به سمت صنعتی شدن ببریم. وظیفه دولت در همه حوزه‌ها از جمله سینما این است که رانت در تولید را بردارد و اجازه بدهد تولیدکننده فیلم با مخاطب فیلم، خودش درگیر شود. همین وضعیت در مورد سینما و فیلم‌های ایرانی نیز صدق می‌کند. اگر رابطه تماشاگر و تولیدکننده را شفاف‌تر کنیم و دایما در آن دخالت نکنیم، این مسیر درست می‌شود. برای این مسیر میانبر چه راهکارهایی پیش‌رو داریم؟ یکی این است که بگوییم که ظرفیت محدودی داریم، چون نمی‌توانیم از جنسی با محدودیت چندین و چند کارخانه داشته باشیم، از طرف دیگر نباید انحصار ایجاد کنیم، که فقط چند نفر محدود بتوانند تولید کنند چون باعث عدم رشد و ارتقا می‌شود.

  •  ‌ در نهایت این مواجهه مبتنی بر اولویت‌بندی با توجه به جریان تولیدی که در حال باز کردن راه خودش است، ثمربخش خواهد بود تا به تعادلی معقول برسد؟

 علی معلم: سینمای ایران باید به این بلوغ برسد که خودش درباره خودش داوری درستی داشته باشد. وقتی به این بلوغ رسید، راه‌حل‌های میانی را خواهید یافت تا به نتیجه برسد. جهان جدید را درک کنیم، بنابراین ممیزی و این شیوه‌ها کارگر نیست. یادم می‌آید می‌خواستیم فیلمی را به خارج بفرستیم، گفتند فیلم را بیاورید سیم و سرب کنیم، گفتم این روش مال عصر حجر است، الان کل فیلم من در یک فلش و روی سوییچ ماشینم موجود است. خب در این شرایط دائم می‌گویند کنترل کنید، آقا کنترل از دست رفته است. روی آسمان ایران سه هزار کانال موجود است.

ضوابط نشریه، کتاب و فیلم باید مطابق با شرایط جدید متحول شود. این تحول به معنای از دست دادن دین واعتقاد ما نیست، راه‌حل‌هایی وجود دارد و می‌توان نگرش ایجابی داشت نه سلبی. مسوولیت مدنی وجود دارد، همان‌طور که فیلمساز مسوولیت مدنی دارد و باید پاسخگو باشد. از بالا نگاه نکردن به پدیده سینما هم باید از بین برود، این موانع باید کم‌کم و به تدریج برطرف شود و عاقلانه رفتار کرد. به نظرم هم مسوولان دولتی و هم سینماگران باید از تنش پرهیز کنند. سینمای ایران باید اطمینان را به مخاطبش بازگرداند و مرز بی‌اعتمادی گسترده شده است.

از هیجانات باید بپرهیزیم مثل هیجان تعطیلی خانه سینما، حالا که خانه سینما بازگشایی شده باید جایگاه اهالی خانه سینما تعیین شود و این تعیین جایگاه برعهده خودشان هم هست. ما در مقطعی تعیین‌کننده هستیم که باید اهداف و آرمان‌های سینمایمان را تعیین کنیم تا بر اساس آن به استراتژی برسیم و تاکتیک درستی داشته باشیم. عرضه و تقاضا به معنای ابتذال نیست بلکه به این معناست که برای هر سلیقه‌یی محصول وجود دارد.

 همایون اسعدیان: واقعیت غم‌انگیز این است که ما شبیه آن کاریکاتور کشتی بزرگی هستیم که از چوب‌هایش برای خودمان قایق کوچک می‌سازیم، بی‌آنکه حواس‌مان به غرق شدن باشد. متاسفانه همه ما وقتی می‌خواهیم فیلم بسازیم سینمای ایران برای ما می‌شود فقط فیلم خودم، ما کلان سینما را نگاه نمی‌کنیم، موقع اکران می‌گوییم اکران نکن اما می‌گوید باید زودتر اکران کنم تا به پول برسم.

 محمد بیات

اعتماد

برچسب‌ها : ,