ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

فاصله از دولت فرهنگی تا فرهنگ دولتی

شهروندان – علیرضا رییسیان*:
شعار دولت یازدهم در حوزه فرهنگ این بود که دولت باید فرهنگی باشد نه فرهنگ دولتی اما در این بیش از هشت ماهی که از عمر دولت یازدهم می‌گذرد کمتر شاهد تحقق یا حرکت به سوی شعار مذکور هستیم. اگر دولت رویکردش رسیدن به دولت فرهنگی باشد نه فرهنگ دولتی چرا سازمان سینمایی باید آیین‌نامه صادر کند؟

علیرضا رییسیانچرا باید حتی توصیه‌های رسمی درباره تولید فیلم سینمایی ارائه دهد؟ چنین رفتاری با شعار دولت در تعارض است. مثل این می‌ماند که ما در شهر تهران با همه معضلاتش از شاعری بخواهیم فقط و فقط درباره زیبایی‌های شهر تهران شعر بگوید.یکی از مفاد آیین‌نامه سازمان سینمایی حمایت از آثاری است که قهرمان‌پرور باشد.تزریق سرمایه دولتی جذابیت و قهرمان را از سینما گرفته است برای داشتن قهرمان در یک فیلم سینمایی نخست باید بدانیم منظور از قهرمان چیست؟

اگر منظور ما از تعریف و قالب قهرمان، تعریف کلاسیک این مفهوم باشد، آنگاه می‌بینیم که در سینمای امروز جهان تعریف کلاسیک قهرمان به‌طور کلی متحول شده است. بنابراین در باره تحولات سینمای امروزی و شیوه‌های روایت در سینما نمی‌توان یک تعریف سرراست و مشخصی درباره قهرمان داشت اما اینکه نقش قهرمان در سینمای امروز ایران کمرنگ شده به دلیل تنبلی و کم‌کاری است که سینمای دولتی در سالیان گذشته به همه ارکان سینمای ما تزریق کرده است.

حالا در آیین‌نامه‌یی رسمی اعلام می‌شود که فیلم‌ها باید قهرمان‌پرور باشند. مشکل سینمای ما حضور یا عدم حضور قهرمان در فیلم نیست یا اینکه فیلم‌ها پایان باز دارند یا ندارند، مشکل حذف مخاطب از عرصه تولید و نمایش است که باعث ایجاد رکود در تمام ابعاد و حضور و تصدی‌گری دولت در تمام ابعاد است، این‌گونه است که اهالی سینما و تولیدکنندگان فیلم در سینمای ایران به جای آنکه به دنبال فیلمنامه خوب یا قهرمان جذاب باشند تنها به یک ایده بسنده می‌کنند.

در سینمای ایران دیگر معنا ندارد که مردم فیلمی را ببینند یا نه، انگار این امر خیلی مهم نیست، سینمای ما بلاتکلیف است بین خواست مردم که پول می‌دهند و به سینما می‌روند و درخواست‌شان یک قصه خوب با شخصیت‌های قابل درک است و از طرفی دیگر، مدیرانی داریم با خواسته‌های مشخص که فیلمی را سفارش می‌دهند و باقی ماجرا برای آنها مهم نیست. در این بین برخی فیلمسازان هم سود خود را در تولید می‌برند و یک فیلم ساخته می‌شود و تمام اینها نشان از بلاتکلیفی سینمای ما است.

در این شرایط صدور آیین‌نامه از سوی سازمان سینمایی چه کمکی می‌تواند به خروج از بلاتکلیفی سینمای ما داشته باشد؟

مساله دیگر این است که به گواه و گفته مدیران فعلی سینمای ایران آنها خودشان خیلی از اوضاع سینمای ایران اطلاع چندانی نداشته‌اند و سابقه حضور مدیران دولتی در سینمای ایران تا به حال نتیجه‌یی جز ورشکستگی نداشته چراکه وقتی دولت هزینه و سرمایه تولید فیلمی را تعیین می‌کند، طبعا سلیقه و نظر خودش را اعمال می‌کند و چندان به نظر و خواست تماشاگر متکی نیست. نمونه کامل چنین رفتاری صدا و سیماست؛ کاملا ورشکسته به لحاظ هنری و جذب مخاطب.

مشاوران مدیران دولتی سینما نیز که خود از اهالی سینما هستند در عوض اینکه حضور و تاثیر دولت در سینما را تقلیل دهند در جهتی حرکت می‌کنند که سینما را به سمت دستورپذیری سوق می‌دهند. با این اوصاف ارائه چنین آیین نامه‌هایی نه‌تنها سینمای ایران را به مقاصدش نمی‌رساند بلکه سبب می‌شود سینمای ما روز به روز وضع بدتری داشته باشد و سینماگرانش نیز واخورده‌تر و بی‌انگیزه‌تر می‌شوند.

نیک می‌دانیم که سرنوشت دولت و سینمای ایران به یکدیگر گره خورده اما مساله بر سر میزان حضور و دخالت دولت در سینمای ایران است که به جای تمرکز در محدوده قانونی که برای آن تعیین شده بیشتر و بیشتر در حوزه تولید و فرآیند خلق آثار سینمایی حضور می‌یابد که چندان پیامد مثبتی هم برای سینما ندارد.

در پایان باید به نکته‌یی اشاره کنم که در مصاحبه تلویزیونی آقای حسام‌الدین آشنا، مشاور فرهنگی ریاست جمهوری دیدم ایشان در این گفت‌وگو اشاره داشتند که نهاد دولت بیش از هر نهاد دیگر به نظارت احتیاج دارد، حال با این گفته مشاور ریاست‌جمهوری به جای اینکه اهالی فرهنگ از جمله سینماگران این جهت و روند را در پیش گیرند تا شعار «دولت فرهنگی نه فرهنگ دولتی» تحقق یابد برعکس در جهتی پیش می‌روند که عکس این شعار تا به حال تحقق یافته است.

*کارگردان

اعتماد

برچسب‌ها : ,