جامعهشناسی فساد
شهروندان:
هم دادستان تهران، عباس جعفری دولتآبادی و هم فرمانده نیروی انتظامی سردار احمدی مقدم، ابراز شکوه و نگرانی کردهاند که آمار سرقت در کشور افزایش یافته است.
در نگاه اول، سرقت یک رفتار نابهنجار است که در طول تاریخ بوده و در همه جای دنیا، یعنی در عرض جغرافیا هم هست. بنابراین، سرقت اتفاق خارقالعادهای نمینماید.
اما… اما قصه این نیست. سرقت یک رفتار صرف فردی نیست. اگر چنین بود، میشد با نیروی پلیس آن را کنترل کرد و حتی به صفر رساند. سرقت به عنوان یکی از رفتارهای نابهنجار، درست مانند یکی از علائم بالینی است که از منشاء دیگری برمیخیزد و به طبیب نشان میدهد در جایی از متابولیسم بیمار، اختلال وجود دارد. سرقت درست مانند «تب» است که از «عفونت» خبر میدهد. تا عفونت بیمار برطرف نشود، همه داروهای تب بُر، برای ساعاتی بیشتر جواب نمیدهد. پزشک باید منشاء عفونت را اولاً بیابد و ثانیاً برطرف کند.
این مثال در مورد همه نابهنجاریهای اجتماعی ساری است. اعتیاد، فساد، اوباشگری، اختلاس، کلاهبرداری، ارتشاء و دروغ، از دیگر نابهنجاریهایی هستند که هر کدام نشان میدهند یک عضو بیمار دچار اختلال جدی است.
بسیاری از مسئولان کشور، رشد جرائمی مانند سرقت را ناشی از رواج اعتیاد میدانند و تحلیل میکنند که اعتیاد، همانطور که آمار طلاق را افزایش میدهد، آمار سرقت را هم بالا میبرد.
اتفاقاً همین دیروز وزیر کشور خبر داد که اعتیاد به گونهای در جامعه سرایت کرده که روزانه ۹ نفر فقط در اثر عوارض اعتیاد به کام مرگ میروند.
اما موضوع جالبتر آن که همه نابهنجاریهای اجتماعی از هم تأثیر میگیرند و این طور نیست که فقط رشد اعتیاد، به رشد سرقت و طلاق منجر شود. تردید نکنیم میان همه نابهنجاریها پیوندهای نازک یا ضخیمی وجود دارد. همانطور که در اقتصاد، قیمت سوخت بر نرخ پنیر و شهریه دانشگاه و ویزیت پزشک اثر میگذارد، در اجتماع، رشد دروغ برگسترش فساد و اختلاس تأثیر قطعی میگذارد و سرقت خُرد از اختلاس کلان وامدار است و افزایش طلاق بر نرخ تبهکاری و تبهکاری بر اعتیاد و اعتیاد بر آدمربایی و آدمربایی بر تجاوز و قتل و … الی آخر و دوباره از اول.
هیچکدام از اینها، یگانه دلیل قطعی دیگری نیست که با کنترل آن بتوان بقیه را کنترل کرد. همه اینها درون یک زنجیرهاند که حلقه اول آن درون حلقه آخر است و همه حلقهها علاوه بر حلقه قبل و بعد، با رشتههایی مرئی یا نامرئی به همدیگر نیر متصلند.
بنابراین، جامعهای را نمیتوانید بیابید که در آن همه به هم راست بگویند اما آمار دزدی یا اعتیاد بشدت بالا باشد. جامعهای را نمیتوانید بیابید که در آن فساد و رشوه رواج وافر داشته باشد اما کسی به کسی دروغ نگوید. جامعهای را نمیتوانید بیابید که در آن قاچاق مواد مخدر زیاد باشد اما فقر و فحشاء کم. امکان ندارد در جامعهای الکل و افیون فراگیر باشد و نرخ طلاق پایین. هرگز جامعهای نخواهید یافت که در آن اختلاس و رانت و انحصار و فساد زیاد باشد و در عین حال، بدنه جامعه از زندگی طبیعی برخوردار باشد و فقر و بزهکاری و اعتیاد و دروغ در آن رواج نداشته باشد.
به عبارتی، وقتی جامعه دچار نابهنجاری میشود، معمولاً دامنه کاملی از ناهنجاریها در آن رشد میکند، از دزدیهای خُرد تا تبهکاریهای بزرگ و فسادهای کلان. هرچند ناهنجاریها شدت و ضعف دارند و طبیعتاً همه ناهنجاریها به یک میزان رواج نمییابند. معمولاً فرمول و قاعده آن است که ناهنجاریها هرچه خُردتر و کوچکتر باشد در سطح وسیعتری رواج مییابد (مثل سرقتهای خُرد و اعتیاد) و هرچه بزرگتر و مخوفتر باشد، در مقیاس کمتری رشد میکند (مثل تبهکاریهای بزرگ، فسادها و اختلاسهای کلان) که البته دامنه تاثیراتش بر جامعه وسیع و مخرب است.
در این مجال کوتاه، نمیتوان ابعاد قصه را بیشتر و عمیقتر شکافت. آنچه میشود به اجمال گفت آن است که:
اولا: برای مقابله و کنترل و نهایتاً به حداقل رساندن مظاهر فساد در جامعه، طبعاً و عقلاً باید از فسادهای بزرگ و کلان شروع کرد و چون این مفاسد تاکنون در بدنه دولتها و نهادهای اجرایی بوده است، دولت ـ و دولتها ـ لامحاله باید از خود شروع کنند. فرقی نمیکند که از چه جناحی باشند یا فساد موجود حاصل دوران قبلی باشد یا اکنون. حاکمیتی که در درون آن، آلودگی به فساد رسوخ کرده باشد، نمیتواند با آن مقابله کند و این امری بدیهی است که مربوط به امروز این نقطه جغرافیا نیست. در همه عالم همینطور است.
ثانیاً: پس از پالوده شدن دولت از همه زمینههای فساد (رانت و انحصار و اختلاس و …) برای مقابله با عوارض فساد عمومی جامعه، باید شیوههایی عمیقاً زیربناییتر و عاقلانهتر برگزید. راهاندازی کلینیک ترک الکل به تنهایی مشکل را حل نمیکند، همانطور که راهاندازی هزاران کمپ ترک اعتیاد، مشکل را حل نکرد و افزایش گشتهای پلیس آمار سرقت را کم نکرد و همان طور که میلیونها ساعت نصیحت و پند و اندرز و مشاوره و التماس و خواهش، توسط هزاران عالم و واعظ و روانشناس و ریشسفید از هزاران تریبون و صدها روزنامه و نشریه و دهها کانال رادیو و تلویزیون، آمار طلاق را نکاست که نکاست و حتی نتوانست سرعت زیاد شدنش را اندکی کم کند! ناهنجاریهای اجتماع را با کلینیک و کمپ و پلیس و پند نمیتوان درمان کرد. نه اینکه جامعه به اینها احتیاج ندارد، البته که دارد اما با این ابزارها، فقط عوارض ناشی از ناهنجاریها را میتوان، تا حدی، کنترل کرد.
برای درمان، فقط باید دو کار کرد. فقط دو کار: «فرهنگ» و «اقتصاد» و البته شرح و بسط این دو کار خود هزاران مقاله میخواهد که از حوصله شما و بضاعت نگارنده خارج است.
علیرضا خانی
اطلاعات