امید به بهبود و همبستگی
شهروندان – نیره توکلی*:
جامعهشناسانی مانند دورکیم از همبستگی زیاد گفتهاند و معتقدند که ما ۲ نوع همبستگی مکانیکی و ارگانیک داریم. همبستگیمکانیکی؛ متعلق به جوامع پیشصنعتی است که در آنها تفکر و تخصص مطرح نیست و همه افراد جامعه در محدوده جغرافیایی محدود دارای روابط چهره به چهرهاند.
بعضیها هم نگاه نوستالژیک دارند که اگر به روستا بازگشت کنیم، شاهد همبستگی هستیم درحالیکه وقتی جامعه وارد دوران مدرن میشود، دیگر نمیتوانیم از همبستگیمکانیکی صحبت کنیم.
همبستگیمکانیکی متعلق به جوامعی است که در آن از تنوع و اختلافات نژادی، مذهبی و ملی خبری نباشد و حتی مشاغل افراد از پیش تعیین شده باشد. ولی وارد جامعه مدرن که میشویم به دلیل وجود تنوع از آن همبستگی اولیه خبری نیست. همبستگی ارگانیک؛ براساس تخصص و پاسخگویی نهادهای مختلف به نیازهای همدیگر است. مثلا نهاد خانواده به نیازهای فرد پاسخ مثبت میدهد و نیازهایش را برطرف میکند و فرد در خدمت خانواده است.
درست است که افراد در مقابل نهادهای غولآسای صنعتی قرار دارند اما به نوعی نهادهایی دارند که میتوانند در آنها متشکل شوند و با هم احساس همبستگی کنند. مثلا نهادهای صنفی و ملی داشته باشند. همبستگی زمانی خدشهدار میشود که جامعهای در برآوردن نیازهایی که برعهده نهادهاست، دچار اختلال شود و این نهادها کارکردهای اصلیشان را از دست بدهند. مثلا خانواده کارکردهایش را از دست بدهد یا مدرسه به جای اینکه محلی برای آموزش و اجتماعپذیر کردن بچهها باشد، یک ارگان کاملا تجاری شود که هیچ ارزش والایی را نمیتواند منتقل کند.
از دیگر نهادهای همبستگیبخش دین، دولت، ملیت و نهادهای شهری است. وقتی در جامعهای نهادها نتوانند کارکردشان را انجام دهند و سر جای خود نباشند و هنجارهایی که جامعه به آنها اعتقاد داشته باشد نباشد که افراد هدفهایشان را براساس هنجارها دنبال کنند، همبستگی افراد نیز به هم میخورد.
در مقاطعی که امید به ایجاد دگرگونی و بهبود در زندگی کل مردم ایجاد میشود، همبستگیهای خودجوش و همکاری بیشتری میان مردم به چشم میخورد. در آستانه انقلاب سال ۵۷ اعتصابهای کارگران صنعت نفت و کارمندان، در حدی که ماهها از حقوق و مزایای خود گذشتند، به امید زندگی بهتر و ریشهکنی فساد و تبعیضها، صورت گرفت. در کشور ما در دوران معاصر چند انقلاب یا جنبش مختلف روی داده است.
بیشترین همبستگیها در آستانه انقلابها و جنبشهای ملی مثل جنبش تنباکو، انقلاب۵۷ و جنبش ملیشدن صنعت نفت صورت گرفته است. در این مواقع مردم همبستگی خودجوش دارند، چون امیدوارند پا به راهی بگذارند که بتوانند آرمانهایشان را برآورده کنند. ولی وقتی امیدوار نباشند و به ارزشها و همبستگیهای مذهبی، دینی و صنفی پایبند نباشند، همبستگی وجود ندارد. اگر درجامعه و بین تیپهای شخصیتی، استاد، استاد نباشد و کسی باشد که مشغول کاسبی است یا مدیر مدرسهای که سالی چندمیلیون از دانشآموزان میگیرد برای بچهها درباره از خودگذشتگی و فداکاری صحبت کند، خود بچهها میفهمند و این مساله تاثیر منفی در همبستگی دارد.
زمانی که فساد در دستگاههای دولتی خیلی بالا باشد، باز در کاهش همبستگی تاثیر دارد. تبعیضجنسیتی نیز از همبستگی میکاهد. وقتی در جنبشها، انقلابات، انتخاباتها و نظیر آنها زنان فعالانه شرکت کنند، اما شاهد تضییع حق و حقوق اجتماعی، اقتصادی و مدیریتیشان باشند، احساس سرخوردگی میکنند، به گونهای که آرمانها را مردانه مییابند و خود و سهم خود را نادیده گرفته شده.
در مقابل اگر امید در جامعه و راههای رسیدن به هدفها منطقی باشد، نهادها، مذهب، مراکز خیریه، رفاهی و صنفی و«انجیاو»ها کارکردهای خودشان را داشته باشند و مردم را امیدوار کنند که اینطور نیست که هرکس مجبور باشد گلیم خود را بیرون بکشد، همبستگی به وجود میآید. وقتی که مهربانی، درستکاری و نگرفتن رشوه با حماقت یکی گرفته نشود، ارزشهای اجتماعی کارکرد خودشان را داشته باشند و مردم به این ارزشها بیاعتقاد نشده باشند، همبستگی بین مردم بالاتر است.
گاهیوقتها نیز همبستگی افراد، ناشی از غلیان احساسات میشود و هرچیزی که احساسات را برانگیخته باشد باعث این همبستگی است. مثلا احساساتی که مواقع بحران مثل زلزله به صورت مقطعی به وجود میآید، اما اگر مشخص شود کمک مردم درست استفاده نمیشود یا افراد فقط به کمک فکر نمیکنند بلکه هرکسی میخواهد اسمی از خود مطرح کند و برای منافع حزبی و گروهی از آن استفاده کند، همبستگی لطمه میخورد.
*فعال حقوقزنان و پژوهشگر اجتماعی
شهروند