مردم سیاستهای عقبگرد به گذشته را نمیپذیرند
شهروندان:
منوچهر آشتیانی، دکترای جامعهشناسی دارد. او ۲۷سال است که به ایران بازگشته تا درباره مسائل گوناگون جامعه تحقیق کند. بیشتر از هر چیزی به جامعهشناسی علاقهمند است و وقتی از او میخواهیم درباره بایدها و نبایدهایی که در یک دوره خاص به مردم جامعه القا میشود، صحبت کند، با اشتیاق میپذیرد.
هرچند معتقد است؛ خیلی از این مسائل از مسیر درست و جامعهشناسانه پیش نمیرود و همین باعث میشود تا مردم جامعه آنطور که باید، آن را نپذیرند.
- در کشور ما چه نهادی مسئول است تا بایدها و نبایدهای اجتماعی را بین مردم جا بیندازد و آنها را ترغیب کند که به یک سبک زندگی خاص یا مسائلی از این دست رو بیاورند؟
جامعهشناسی شاخهای دارد به نام جامعهشناسی تعلیم و تربیت. معمولا در همهجای دنیا وقتی قرار است درباره یک فرهنگ یا ایدئولوژی خاص صحبت شود و آن را به مردم جامعه ابلاغ کنند، این گروه از جامعهشناسان وارد عمل میشوند و به صورت کارشناسانه بحث میکنند تا از چه طریقی یک سیاست یا فرهنگ را بین مردم نهادینه کنند.
این شاخه از جامعهشناسی در کشورهای دیگر کاربرد زیادی دارد و حتی در موارد خردتر هم موردتوجه قرار میگیرد. مثلا اگر قرار است مهدکودکی مجوز بگیرد، این گروه از جامعهشناسان گردهم جمع میشوند و درباره فراز و نشیبهایی که یک کودک از دوران خردسالی تا پیری با آن مواجه میشود، بحث کرده و سعی میکنند مفاهیمی که کودک باید از سنین کم فراگیرد را در برنامههای مهد بگنجانند. اما متاسفانه ما در ایران چنین رشته تخصصیای را حتی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران هم نداریم و برای همین سیاستهای اجتماعی جامعه معمولا از کانالهای مختلف به جامعه تزریق میشوند.
- این کانالها در کشور ما چه هستند؟ برای خیلیها این سوال وجود دارد…
در جامعه ما کانالهای متفاوتی وجود دارد که یک سیاست را ابلاغ کند. درمورد مساله انصراف از یارانه قوه مجریه وارد شود. اما از آنجایی که ابلاغ این سیاست به گروههای مختلف مثل صدا و سیما، وزارت ارشاد، شهرداریها و گروههای پراکنده واگذار میشود و کار کارشناسی روی آن انجام نمیشود، تاثیرگذاری کمتری دارد و آنطور که باید دلایل آن برای مردم ما درونی نمیشود. برای همین هم میبینیم که در بحث یارانه با وجود تبلیغاتی که انجام شد، مردم کار خودشان را کردند یا درمورد صرفهجویی که این همهسال درمورد آن گفته میشود، باز مردم آنطور که شایسته است صرفهجویی را رعایت نمیکنند و خیلی از آنان بیتفاوت هستند.
- با این پراکندگی اگر قرار باشد به سیاستهای اجتماعی نقدی وارد شود، باید به کدام مرجع رجوع کرد؟
همانطور که نهادی برای انجام کار کارشناسی روی این سیاستها وجود ندارد، نهاد مرجعی هم برای شنیدن نقدهای جامعهشناختی وجود ندارد. به همین دلیل نمیتوانیم به سمت اصلاح یک سیاست اجتماعی یا مطرح کردن آن به طریق دیگر اقدام کنیم.
- چرا جامعهشناسان خودشان نهادی برای چنین کاری تشکیل ندادند؟
باید یک وحدت نسبی و نظری بین جامعهشناسان باشد که متاسفانه چنین وحدتی وجود ندارد. مثلا درمورد همین تبلیغات اخیر یک جامعهشناس موافق است و دیگری مخالف. هیچ محل رجوعی هم نیست که بتوان در آن به یک اجماع رسید و به صورت اصولی از مردم خواست تا به بایدها و نبایدها جواب مثبت دهند. به اعتقاد من صحبت رئیسجمهوری کاملا صحیح است که گفته جامعهشناسان درباره همهچیز صحبت میکنند، به جز مسائل روز جامعه. من فکر میکنم باید چنین نهادی وجود داشته باشد تا باید و نبایدها تبیین شود و مردم را آماده پذیرش یک فرهنگ یا سیاست کنند.
- جدا از بحث اصولی نبودن مسیری که یک سیاست اجتماعی یا فرهنگ را به مردم القا میکند، مردم کشور ما هم معمولا خیلی تحتتــاثیر تبلیغـات قرار نمیگیرند. مثلا درباره همین حفاظت از محیطزیست و نریختن مواد پـلاستیـکی در طبیعت، هنوز دچار مشکل هستیم.
بخشی از این تاثیر ناپذیری به عقبه ما برمیگردد. ما درحالحاضر تنها ۵درصد جمعیت دانشگاهی داریم. ما توده مردم را هنگام تبلیغات و فرهنگسازی در نظر نمیگیریم. در صورتیکه باید بدانیم برای آنکه یک گفته در یک کارگر روستایی اثر کند، باید از چه طریقی وارد شویم اما این کار را انجام نمیدهیم. تبلیغات پراکنده میکنیم و چون افراد به درجهای از آمادگی نرسیدند این فرهنگسازیها را قبول نمیکنند. ضمن اینکه باید قبول کرد مردم اصولا عقبگرد به گذشته را نمیپذیرند. حتی اگر این عقبگرد به نفع آنها باشد. اگر از مردم میخواهیم که مثل گذشته یارانه دریافت نکنند و در مورد این موضوع هم زیاد تبلیغ میکنیم، نباید انتظار داشته باشیم مردم بپذیرند چون انصراف از یارانه هم نوعی عقبگرد به گذشته است. این موضوع را میتوان به باقی موارد هم تعمیم داد.
- این وضع در دیگر کشورها به چه صورت است و چرا مردم دیگر کشورها خیلی زود با یک سیاست اجتماعی همسو میشوند.
ما هر چقدر تلاش میکنیم دانشجویان را به فراگیری علم و علمجویی ترغیب کنیم موفق نمیشویم اما در دانشگاه سوربن این اتفاق نمیافتد و دانشجویانشان میپذیرند که برای علمجویی به دانشگاه آمده اند. در جامعه ما یک فرهنگ یا یک سیاست به خصوص در زمینههای اجتماعی در مردم رسوب نمیکند و همین رسوب نکردن باعث میشود از اقشار مختلف مثل هنرمندان و اهالی فرهنگ و هنر استفاده کرد. درواقع ما دچار پراکندگی هم درمورد محل رجوع و هم درمورد کانالهای تبلیغاتی شدهایم که باعث شده سیاستهای اجتماعی معمولا تاثیر بسزایی روی مردم نداشته باشد.
سارا شمیرانی
شهروند