ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گزارش نشست «پژوهشگری به منزله حقی انسانی: تجربه کار با کودکان و نوجوانان»

آموزش مهارت‌های جامعه‌شناسی مردم‌مدار به کودکان

شهروندان:
نشستی با عنوان«پژوهشگری به منزله حقی انسانی: تجربه کار با کودکان و نوجوانان» با همکاری گروه جامعه‌شناسی مردم‌مدار و مرکز مطالعات کودکان و نوجوانان دانشگاه الزهرا برگزار شد که در آن دکتر زندرضوی به ایراد سخنرانی پرداخت.

کودکان روستاییزندرضوی با طرح آراء بوراووی در مورد چیستی جامعه‌شناسی مردم‌مدار بحث خود را آغاز کرد و گفت: بوراووی بحث‌های زیادی می‌کند؛ این‌که جامعه‌شناس محیط دانشگاهی‌اش را ترک کند و به کمک شهروندان تشکل‌هایی ایجاد کند یا به عضویت تشکل‌هایی درآید که مردم آنها را ایجاد کرده‌اند با این هدف که مهارت‌ها و بینش‌های جامعه‌شناسی را بین آنها ببرد.

همچنین در یک گفت‌وگوی متقابل چیزهایی یاد بگیرد و چیزهایی یاد بدهد؛ مثل این‌که چطور دقیق مشاهده کند، چگونه فکوس گروپ را برگزار کند، محیط‌اش را چطور سنجش کند، سنجش‌ها را چطور مکتوب کند و درنهایت چگونه با بینش جامعه‌شناسی محیط‌اش را دیده‌بانی کند.

اینها خوب است! اما آیا نمی‌شود این مهارت‌ها را در برنامه آموزشی قرار دهیم و از کلاس اول ابتدایی مهارت‌های یک جامعه‌شناس حرفه‌ای را آموزش دهیم و این بینش‌ها را با آنها تمرین کنیم و یک بار برای همیشه پایان جامعه‌شناسی مردم‌مدار را اعلام کنیم؟ بگوییم از این تاریخ هر کودک وارد دوره ابتدایی می‌شود بعد از پایان دوره ابتدایی مهارت‌های یک جامعه‌شناس حرفه‌ای را دارد. اما این ادعا کافی نیست و باید نشان داد چطور ممکن است.

این نشست با گزارشی تصویری از کودکان و نوجوانان مرکز دوست‌دار کودک مشتاق در بم (۱۶ دختر و پسر ۱۷-۱۱ ساله ۲‌سال بعد از زلزله) ادامه پیدا کرد و ضمن نمایش عکس‌هایی که خود این کودکان تهیه کرده‌ بودند، زندرضوی گفت: کودکان و نوجوانان بعد از زلزله به‌عنوان مساله‌شناخته می‌شدند. گویی باری بودند بر دوش مسئولان و والدین‌شان. اما آنچه ما دنبال طرح کردنش بودیم این بود که صدای کودکان و نوجوانان را بشنویم.

شاید آنان مساله نباشند و خودشان قسمتی از راه‌حل باشند. ما برای این‌که صدای بچه‌ها را بشنویم از آنها خواستیم از آن‌چه دوست دارند و آن‌چه نمی‌پسندند عکاسی کنند. برای این‌که کودکان مهارت‌های جامعه‌شناسی یاد بگیرند نباید کوچک‌شان بشماریم.

زندرضوی بحث را با این پرسش ادامه داد: چگونه باید جامعه‌شناسی مردم‌مدار را همگانی کنیم؟ در این بحث توضیح داد که چگونه باید پژوهش مبتنی‌بر جامعه‌شناسی مردم‌مدار را عملیاتی کنیم و از آن به مثابه یک بسته آموزشی استفاده کنیم. به تعبیر او، ایجاد محیطی صلح‌آمیز و دوستانه از لوازم این امر است.

نکته مهم دیگر در این خصوص از نظر وی این است که توجه کنیم مدارس فضای قدرت است و معلم‌ها اجازه نمی‌دهند صدای دانش‌آموزان شنیده ‌شود، مدیر و ناظم هم اجازه نمی‌دهند صدای معلم‌ها شنیده ‌شود.

وی توضیح داد که این فضا چگونه اولین‌بار در برزیل شکسته شد و این‌که در مدرسه مشتاق هم کوشش شده ‌است این فضا شکسته شود: «ما در این مدرسه امکان بازی و شادی کودکان را فراهم کردیم».

او اصول کار خود را در مدرسه مشتاق شامل فراهم‌کردن فضا، پذیرا شدن، در برگرفتن، تشویق کردن و گفت‌وگو کردن دانست و هر یک را به شرح زیر توضیح داد:

در ابتدا فضایی فراهم می‌کنیم

فضایی که خیلی ساده است. در این فضا خانواده‌ها هستند. ایده‌هایی وجود دارد و این ایده‌ها با صدای کودکان پیوند دارند. بچه‌ها در تعیین محتوا و قوانین باید حضور داشته باشند. درواقع مدرسه محیطی است برای آموختن به هر شکل.

پذیرا می‌شویم

به این معنا که کودکی را که غمگین است و گل‌فروشی می‌کند، کودکی که لباس‌های خیلی تمیزی ندارد، بچه‌هایی که شلوغ می‌کنند و… را می‌پذیریم.

گفت‌وگو می‌کنیم

گفت‌وگو می‌کنیم که مثلا چطور نسبت‌های ریاضی را به بچه‌ها نشان‌دهیم یا هنگامی که پسری خشونتی را نشان می‌دهد در مجمع عمومی که در آن همه بچه‌ها حاضرند در مورد مساله بحث می‌شود. همچنین فوکوس‌گروپ تشکیل می‌دهیم تا نوجوانان مسائل‌شان را در آن مطرح کنند.

برای مثال، مهربانی را که مهم‌ترین مساله آنها است فراموش و پنهان نمی‌کنیم بلکه از آنان می‌خواهیم آن را روی کاغذ بیاورند و معنی کنند. همچنین مثلا برای رفتن به پارک جنگلی و استفاده از محیط آن، بچه‌ها خود قانون آن را می‌نویسند.

در بر می‌گیریم

به این معنا که فقط تکالیف بچه‌ها را نمی‌بینیم یا فقط به آنها ریاضی، علوم و … یاد نمی‌دهیم. بلکه هنگامی که یکی از بچه‌ها یادداشت‌هایش را می‌خواند به خوبی گوش می‌دهیم، وقتی جشن می‌گیریم، وقتی با یکدیگر بازی می‌کنیم، وقتی گفت‌وگو می‌کنیم و در همه حال آنها را در‌برمی‌گیریم.

تشویق می‌کنیم

بچه‌ها در مدارس عادی مدام با یکدیگر مسابقه می‌دهند، اما در این‌جا هرکس تشویق می‌شود که بدون رقابت با دیگران کارهای نوآورانه انجام دهد و یک قدم به پیش بردارد. این‌جا تشویق فقط برای درس نیست؛ نقاشی‌ها، گزارش‌ها و یادداشت‌های بچه‌ها هم تشویق می‌شود.

زندرضوی در ادامه بحث به انواع جامعه‌شناسی مردم‌مدار سنتی و ارگانیک اشاره کرد که در نوع سنتی گروه‌های مردمی مورد مطالعه منفعل و غیرقابل مشاهده‌اند و ارتباط درونی‌شان با هم اندک است اما در جامعه‌شناسی مردم‌مدار ارگانیک گروه‌های مردمی موردمطالعه فعال و قابل مشاهده‌اند. همچنین بین جامعه‌شناسی و گروه‌های مورد مطالعه تعاملی برقرار است که درنهایت به آموزش متقابل منجر می‌شود.

او در ادامه گفت: عینیت‌بخشی به جامعه‌شناسی مردم‌مدار در محیط اجتماعی با استفاده از روش پژوهش عملی مشارکتی و رویکردهای پروژه‌ای و کودک به کودک امکان‌پذیر است. پژوهش عملی مشارکتی ابزار مناسبی برای فعال‌سازی کودکان است که بر حضور موثر کودکان (شنیده شدن صدای کودکان، توانمندسازی و مشارکت آنان) تاکید دارد. پژوهش عملی مشارکتی اساسا خواستار دگرگونی است و بر تفکری دموکراتیک و مردم‌مدار استوار است. مردمی که به حاشیه رانده شده‌‌‌‌اند، می‌توانند از طریق آموزش و پژوهش و کنش واقعیت اجتماعی پیرامون خود را تغییر دهند و در عین حال، چارچوب ارزشی خود را ارتقا بخشند.

وی پژوهش عملی مشارکتی را در کلاس درس چنین توضیح داد: پژوهش عملی مشارکتی به دانش‌آموزان مسئولیت می‌بخشد، یادگیری بین دانش‌آموز و معلم.تسهیل‌گر را تقویت می‌کند و مبتنی‌بر پژوهش و عمل یکپارچه است. تجاربی را در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌دهد تا از طریق آن دانش‌آموزان خود مدل‌های تدریس و یادگیری و آموزش را بسازند. جست‌وجوی رابطه اصولی بین آموزش نظری، عملی و تفکر انتقادی را ارتقا می‌بخشد. کاربرد تفکر انتقادی در آموزش را که در هر عنوان درس یا پروژه استفاده می‌شود، ارتقا می‌بخشد.

زندرضوی همچنین رویکرد پروژه‌ای را در آموزش چنین شرح داد: یک روش آموزش است که در آن یک کودک یا گروهی از کودکان مطالعه‌ای عمیق را در یک موضوع خاص خود هدایت می‌کنند. کودکان یک موضوع را در طول یک دوره زمانی مطالعه می‌کنند. آنان به آن علاقه‌مندند و آن موضوع در زندگی‌شان معنادار است.

کودکان اغلب به عمق زیادی خواهند‌ رفت. تسهیل‌گر کمک می‌کند دانش‌های زمینه‌ای چون ریاضیات، خواندن، علوم و مهارت‌های اجتماعی درون پروژه یکپارچه شود.

وی همچنین، مراحل رویکرد کودک به کودک را کاری پروژه‌ای دانست که با تعدادی از کودکان پیش می‌رود و هر یک از این کودکان در ادامه در محیطی دیگر کودکانی دیگر را پوشش می‌دهند و به این ترتیب کودکان خود در نقش تسهیل‌گر در محیط‌های دیگر وارد می‌شوند. وی مراحل این رویکرد را چنین برشمرد: شناسایی و درک مساله‌ای محلی، جست‌وجوی بیشتر درباره آن، بحث درباره طراحی فعالیت‌های مناسب، عملیاتی‌کردن فعالیت‌ها، ارزیابی و مستندسازی (بحث درباره نتایج) پس از اتمام فرآیند و از سرگیری فرآیند در شرایط تازه.

زند رضوی مشارکت کودکان را شامل این موارد دانست: تشخیص ارزش دانش و عقاید کودکان، به اشتراک گذاشتن تجربه‌ها و تخصص با کودکان، یادگرفتن از کودکان، پیداکردن راه‌هایی که تصمیم‌گیری و اجرا را برای کودکان آسان می‌کند، به اشتراک‌گذاشتن قدرت با کودکان و کار کردن برای پذیرش حقوق شهروندان جوان‌تر.

در مجموع از نظر زندرضوی ما باید دانش کودکان را بپذیریم و به دانش امروز متصل کنیم. مهم این است که دانش‌آموز خودش را مطرح کند. ما باید بدانیم سواد و توانایی چیزی جز شجاعت ابراز وجود و مشاهده دقیق و مستند‌کردن نیست.

در انتهای جلسه پرسش‌هایی مطرح شد و زندرضوی در پاسخ به پرسشی درباره تفاوت جامعه‌شناسی مردم‌مدار با مردم‌شناسی گفت: ممکن است یک مردم‌شناس وقت بگذارد و به محله‌هایی برود که این کودکان در آنجا زندگی می‌کنند و رنج‌ها و شادی‌هایشان را بررسی کند. اما به قول مارکس؛ خیلی از جامعه‌شناسان و فیلسوفان، جهان را توصیف و تفسیر کردند، ولی مساله این نیست؛ مساله تغییر این وضع است.

کاری که مردم‌شناسان انجام می‌دهند، توصیف و تفسیر است، اما جامعه‌شناسی مردم‌مدار به دنبال ایجاد تغییراتی معین در جامعه‌ای محلی است به کمک ظرفیت‌های همان جامعه.

صدای آن جامعه باید شنیده ‌شود و مشارکت اعضای آن باید جلب شود. در این مشارکت است که توانمند می‌شوند. اما آن‌چه من به آن اضافه می‌کنم این است که اگر همه مهارت‌ها از کودکی به افراد منتقل شود، جامعه‌شناسان و جهان از این‌کار بی‌نیاز می‌شوند.

 مژگان انحصاری

شهروند