سلامت
شهروندان:
سلامت نخستین بایسته بشر برای تداوم حیات است و برهمین اساس و ضرورت، اولین وظیفه حکومتها پس از برآورده کردن نان و آب مردم، تأمین سلامت عمومی است و اگر در جامعهای میکروب و ویروس بیماری پخش و پاش شود، همه دستاوردهای قرون یکی پس از دیگری نیست و نابود میشود، چون بشر که نباشد، دستاورد معنایی ندارد.
اما سلامت در فرهنگ و زبان ما، تعبیری بسیط است که ژرفای معنایی آن، گستردهتر از آلوده نبودن به ویروسها و باکتریهای بیماریزا است، بلکه پالوده بودن از هرنوع ناراستی اخلاقی و رفتاری است و عملکرد درست در هر مقام و موقعیت و جایگاه؛ فرقی نمیکند که آدم سبزیفروش دورهگرد باشد یا رئیس یک دستگاه دولتی یا رئیس جمهوری.
آمار و ارقام و اخباری که مدتی است به گوش میرسد از انواع تخلفات و بیقانونی در حوزههای گوناگون، نگران کننده و غمانگیز است. نگران کننده از آنرو که آثار و پیامدهای عملکردهای ناروا و رفتارهای متخلفانه و متقلبانه، نه به آنی و لحظهای است که تا نسلها میتواند آثار مخرب و آزارنده برجوانب یک جامعه برجای نهد. فرقی نمیکند که این اتفاق ویلا شدن جنگلها و عرصههای طبیعی باشد که علیالظاهر باید تحت حمایت قانون محفوظ بماند یا آزاد شدن سلطان کوکائین پس از ۱۷ بار دستگیری. اختلاسهای چندهزار میلیاردی در نظام بانکی باشد یا در تأمین اجتماعی یا واریز شدن پول نفت به حساب شخصی افراد و …
وقتی سلامت در جامعهای، در هر سطحی آسیب ببیند غیر از اثرات وضعی آن، بزرگترین آسیب را بر اعتماد عمومی فردفرد جامعه برجا میگذارد. آثار اقتصادی ناشی از کنشهای متخلفانه و متقلبانه را شاید بشود به نیروی جبر و بازستاندن منابع بر باد رفته، جبران کرد و بازآفرید اما خدشهدار شدن اعتماد عمومی جامعه را دیگر نه با پول میشود جبران کرد و نه با شعار.
تخلفات گسترده در بورسیههای نظام آموزش عالی آخرین نمونهای بود که در هفته گذشته افشا شد. از میان ۳ هزار بورسیه دکتری ۱۲۷۰ بورسیه با تخلف و تقلب اعطا شده بود و این امر وجدان جامعه دانشگاهی کشور را جریحه دار کرد. بسیار شگفتانگیر است که بورسیه دکتری که باید به افراد نخبه تعلق گیرد، در برخی موارد به کسانی اعطا شده بود که در دوره فوق لیسانس مردود شده بودند و معدل کمتر از ۱۴ داشتند و جالبتر که برخی از همین افراد که با رانت بورسیه دکتری گرفته بودند پس از آن با رانت عضو هیئت علمی دانشگاه شدهاند؛ شدهاند استاد دانشگاه!
دست بردن و تقلب در نظام آموزش عالی و کرسیهای آموزشی، بدون شک برای جامعه علمی و دانشگاهی کشور، رفتار منزجر کننده و توجیه ناپذیری است، همان طور که برای مردمی که به نظام آموزش دولتی اعتماد دارند، چنین رویدادی میتواند شوکآور باشد.
معمولاً،خانوادههایی که از امکانات مالی مناسبی برخوردار نیستند و از اقشار فقیر و ضعیف جامعه محسوب میشوند و در نقاط دور افتاده کشور زندگی میکنند و از بسیاری از مواهب و لذایذ زندگی در شهرهای بزرگ و برخورداری از امکانات بسیار، بیبهرهاند به فرزندان خود امید میبندند که حال که از امکان مالی و مادی برخوردار نیستند، با نیروی خدادادی ذهنی و هوشمندی و ذکاوت و تلاش و کوشش و ممارست و سختی و رنجی که به خود میدهند، بتوانند در فضای رقابتی، از فرزندان خانوادههای متنعم و برخوردار جلو بزنند و بتوانند از آموزش رایگان و بورسیه تحصیلی، متکی بر همه شایستگیها و زحمتهای خود بهرهمند شوند.
این امر رویه روال قانونمندی داشت تا آنجا که از دهها سال پیش، برترینهای علمی رشتههای تحصیلی به خارج اعزام میشدند و حتی بسیاری از مبارزان و انقلابیون نیز که از اقشار فقیر جامعه بودند،با استفاده از همین فرصتهای تحصیلی برابر و متکی بر شایستگی، خود را تا سطوح بالای علمی ارتقاء داده بودند و توانسته بودند با استفاده از بورسیه در دانشگاههای اروپا و آمریکا، درس بخوانند.
اکنون اگر جامعه، احساس کند که امتیازات علمی و فرصتهای تحصیلی نیز، نه بر اساس شایستگی و تلاش، که بر پایه رابطه و رانت تقسیم میشوند، دیگر نه انگیزه رقابت میماند و نه اعتماد به شایسته محوری و سلامت نظام دولتی آموزش عالی. به خاطر همین است که کسانی که مرتکب این تقلب زشت شدند در واقع دو جرم انجام دادهاند. اول تقلب و محروم کردن یک فرد شایسته از امکانی که قانوناً باید به او تعلق میگرفت و دوم خدشهدار کردن «اعتماد عمومی» نسبت به دولت که از منظر جامعه شناختی، جرم دوم به مراتب از تقلب اول، وسیعتر و خسارتبارتر است و وجدان جامعه دانشگاهی کشور را بیشتر جریحهدار کرده است و اکنون هم مردم و هم جامعه دانشگاهی منتظرند ببینند که نظام چه برخوردی با این چهره جدید فساد میکند.
علیرضا خانی
اطلاعات