افراد را همانطور که هستند بپذیریم
شهروندان – بخشعلی قنبری استاد ادیان و عرفان:
«ریا» یکی از مهلکات اخلاقی است، اگر اخلاق را به تعبیر غزالی به دو حوزه مهلکات و منجیات تقسیم کنیم، «ریا» ازجمله مهمترین مقولههای اخلاقی مهلکات است که انسان را به هلاکت میاندازد؛البته «ریا» رذیلت اخلاقی است که در همه انسانها امکان بروز و ظهور دارد و هرگاه فشارهای بیرونی به افراد وارد شود، تحقق «ریا» محتملتر خواهد بود.
«ریا» یکی از آفتهای اساسی آزادی است؛ به این دلیل که «ریاکاری» پوشاندن بخشی از وجود واقعی و احیانا قسمت فقیر انسان است و اگر فشار بیرونی وجود نداشته باشد، زمینه تحقق «ریا» کاسته خواهد شد. علاوه بر این، وقتی در جامعهای کاستی و در عین حال فقر و نداری وجود داشته باشد، همچنان زمینه «ریاکاری» فراهم است. به این دلیل که انسانها میخواهند از امکانات مادی برخوردار شوند اما به دلیل اندکی آن امکانات، مجبور به «ریاکاری» هستند. «ریا» یکی از شعبات نفاق است و به تعبیر حضرت علی (ع) «ریا عین نفاق است».
«ریاکاری» در چند قسمت میتواند تاثیر مخربی داشته باشد. اولا در ارتباط انسان با خود که باعث میشود او در اثر «ریاکاری»، رفتهرفته شخصیت کاذبی از خود بسازد و در رابطه انسان با خدا که «ریا» آفت ایمان و عقیده به پروردگار است و به قدری اهمیت دارد که اگر سر سوزنی در عبادت انسان «ریا» وجود داشته باشد، آن عبادت بهکل باطل است.همچنان که علی (ع) میفرماید: «بدانید اندکی از «ریا» نشانه شرک است».«ریا» دین انسان را اساسا تباه میکند و «ریاکاران» به واقع بی دینان هستند.چرا که دینداری به درون است نه به ظاهر و برون آدمی.اگر ظاهر، تابع درون باشد، دینداری مقبول است و اگر درون، تابع ظاهر باشد، در این صورت از دین چیزی نخواهد ماند و باید گفت دینداری در بستر آزادی و اختیار است که معنا پیدا میکند.علی (ع) میفرماید:«ریا انسانیت را نیز از بین میبرد» برای همین در جای دیگر میفرماید که «بارخدایا به تو پناه میبرم از اینکه چهره پیدایم در نگاه دیدگان صورتبین، زیبا و چهره درونم نزد تو زشت باشد».
«ریا» رابطه انسان و خدا و رابطه انسان و سایر انسانها را تهدید میکند و بهعنوان آفت عمل شمرده میشود. به همین دلیل است که علی (ع) دایما تاکید میکند که بدون «ریا» عمل کنید. زیرا کسی که به نیت غیر از خدا عمل میکند، خدا او را به خودش واگذار خواهد کرد و لذا از این جهت، رابطه انسان و خدا را مکدر میکند و از بین میبرد؛ همچنین اثرگذاری عمل اخلاقی را از بین میبرد و «ریا» موجب میشود که اثر عمل اخلاقی خنثی شود و اخلاق به پوسته مبدل شود.کسانی که به آخرت امیدوارند، اما عمل خالص انجام نمیدهند،دستهای از ریاکارانند.علی(ع) میفرماید:«از کسانی نباش که به آخرت امیدوارند اما عمل نمیکنند».
نکته دیگری که در عمل انسان وجود دارد،پرهیز از زهد ریاکارانه است.به همین دلیل علی (ع) میگوید: «بهترین زهدها، پنهان داشتن زهد است». تا اینجا بررسی کردیم که اگر «ریا» در انسان تحقق پیدا کند،ویرانکننده عقیده انسان میشود؛ همچنین باعث بهوجود آمدن شخصیت کاذب در او خواهد شد و اخلاق فردی را تخریب میکند.اما اگر «ریا» در جامعه تحقق و عینیت پیدا کند، باعث فساد در جامعه خواهد شد.به دلیل آنکه انسانها دیگر نمیتوانند به یکدیگر اعتماد پیدا کنند.لذا ریا، ویرانکننده نظام اجتماعی نیز به شمار میآید. به همین جهت علی (ع) به سردمداران حکومتی توصیه میکند که «مهارت ریاکارشناسی را به دست آورید تا بتوانید ریاکاران را از اطراف خود دور کنید». در قسمتهای مختلف نهجالبلاغه اشاره شده است که «من منتظر بودم که اینان با من فریبکارانه رفتار کنند اما به دلیل آنکه دارای بصیرت بودم، توانستم ریاکاران را تشخیص دهم».
یکی از عواملی که باعث میشود ما «ریا» و «ریاکاری» را بشناسیم، صدق نیت است.هر فردی که صدق نیت داشته باشد، بصیرت پیدا میکند و در سایه آن، توانایی مییابد که «ریاکاران» را بشناسد. برای مبارزه با «ریاکاری»، حتما لازم است که پرده «ریاکاری» برداشته شود. یکی از کسانی که در ادبیات عرفانی ما به شدت با «ریاکاری» مبارزه کرده است، حضرت حافظ است. در دیوان حافظ، ما بارها با عباراتی مواجه میشویم که او به گونهای حرف میزند که گویی صبح تا شب مشغول میگساری بوده است. درحالیکه میدانیم او جزو کسانی بوده که به شدت مومن و متشرع بوده است و قطعا این دو مسأله با هم جور درنمیآید. این مسأله نشان میدهد که او نمیتوانست به صراحت ریاشناسی بکند و آبروی آنان را ببرد و با استفاده از چنین ادبیاتی به مبارزه با «ریا» پرداخته است:
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
نذر و فتوح صومعه در وجه مینهیم
دلق ریا به آب خرابات برکشیم
او حتی در قسمتی هم میگوید:
زاهدان که این جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
در واقع حافظ به صراحت با «ریاکاری» مبارزه میکند و یکی از مواردی که از آن متنفر است، این مساله است و شرابخوار را بهتر از دیندار ریاکار میداند.
عمریست تا به راه غمت رو نهادهایم
روی و ریای خلق به یک سو نهادهایم
او ترجیح میداد که علنا شرابخواری کند تا اینکه مردم او را به یک چهره بشناسند:
ناموس چند ساله اجداد نیک نام
در راه جام و ساقی مه رو نهادهایم
او میگوید که ما آنها را کنار گذاشتهایم و سراغ ساقی رفتهایم، به این ترتیب ما میتوانیم به آفتهای ریاکاری پی ببریم و متوجه شویم که جامعه ریازده قطعا دینی نیست؛ چرا که دین آمده که «ریا» را از بین ببرد و اولیای دین مبارزه با «ریا» و ریاکاری را توصیه کردهاند.حافظ میگوید:
بارها گفته ام و بار دگر میگویم
که من گمشده این ره نه به خود می پویـم
در پس آیـنه طوطی صفتـم داشتـهاند
آن چه استاد عزل گفت بگو میگویم
در واقع مبارزه با «ریا» را هم استاد عزل به او گفته است:
گرچه با دلق ملمع میگلگون عیب است
مکنم عیب کز او رنگ ریا میشویم
اساسا یکی از کارهای جدی حافظ، ریاشناسی است.او در جای دیگری چنین میگوید:
حافظا گفت که خاک در میخانه مبوی
گو مکن عیب که من مشک ختن میبویم