ایجاد تکلیف؛ الزام به آموزشهای پایه
شهروندان – گیتی اعتماد*:
مهمترین بخش شکلگیری تکلیف اجتماعی در کشور ما اعتمادسازی بین مردم است. به منظوری که مردم این درک را داشته باشند فعالیتهایی را که در جامعه انجام میدهند، همانگونه که انتظار دارند به ثمر مینشیند و در نیتهایشان به سرانجامی که برایشان مطلوب است، میرسند.
آن زمان شما میتوانید شاهد بروز تعهد در انجام تکلیف اجتماعی از سوی مردم باشید. برای مثال موسسههای خیریهای وجود دارند و اغلب ما هم به آنها کمک میکنیم. عیار این خیریهها برای مردم آشکار است یا مردم به آنها اعتماد دارند یا اعتماد به این موسسات برای مردم در هالهای از ابهام قرار گرفته است که اصلا این خیریهها چگونه کار میکنند و چگونه کمکهای مردم را انتقال میدهند.
مهمترین بخش در ایجاد و تشویق مردم برای انجام فعالیتهای اجتماعی یا تکالیف اجتماعی فراهمآوردن نهادها یا مراکزی است که مسائل اجتماعی و همچنین باید و نبایدهای اجتماعی را در جامعه تعلیم و آموزش دهند چراکه هنوز خیلی از مردم با این واژگان آشنا نیستند. شما وقتی در شهر قدم میزنید میتوانید چندین سوال در باب تکلیف اجتماعی از مردم بپرسید و دست آخر میبینید که چند نفر میتوانند جواب شما را در این زمینه بدهند. پس مسأله ما در زمینه ایجاد تکلیف اجتماعی و پررنگتر کردن آن بهعنوان یک مسئولیت اجتماعی، مبحث آموزش و یادگیری در جامعه است. مساله دیگر تمرکز بر نهادسازی و شکلگیری انجیاوها در این زمینه است.
در زمان انقلاب استاد نجاتاللهی تحصن کرده بود و اوضاع عجیب و غریبی در محل تحصن حاکم بود. بعد از یک فراز و نشیب صدای گلوله را شنیدیم که تیر به بدن استاد نجاتاللهی برخورد کرد و ایشان به زمین افتادند و زخمی شدند. بعد از این اتفاق، اعلام کردند که احتیاج به گروه خونی O مثبت است و من ناخودآگاه یادم افتاد که همسرم گروه خونیاش O مثبت است با او تماس گرفتم و خواستم تا خود را به محل موردنظر برساند تا کمکی کرده باشد.
بعد از اینکه همسرم به محل موردنظر برای اهدای خون رسید به سرعت بازگشت و از او پرسیدم چه شد؟ موفق شدی کمکی کنی؟ گفت خانم دل شما هم خوش است… به او گفتم چرا مگر چه شده است؟ گفت صفی در آن مکان شکل گرفته که وصفناپذیر است انگار همه گروه خونیشان O مثبت است. برایم جالب بود و شاید این خاطره مثال خوبی برای الزام یک شهروند در انجام تکلیف اجتماعی باشد. اما اکنون خیلی کم میبینم که مردم در انجام تکلیف اجتماعی شتاب داشته باشند.
گو اینکه هرچه جلوتر میرویم متوجه میشویم که نقش تکلیفهای اجتماعی در زندگی ما کمرنگ شده است و جای خود را به ضد ارزشها دادهاند و مشارکتهای اجتماعی هم به تبع این اتفاق کمرنگ شده باشد. در جامعه باید مانند سلولهایی عمل کنیم که در همه حال در شرف تکثیر باشند و خودمان نهادهای کوچک اجتماعی باشیم که پس از تکثیر، در مرحله بعد به حرکت جمعی در جامعه دست پیدا کنیم.
هدایت، فرهنگسازی توسط نخبگان، حرکت اجتماعی را ممکن میسازد. در زمان جنگ فرزندانم را به اتریش فرستادم تا در آنجا تحصیل کنند. زمانی که آنها نزد ما بازگشتند تاثیر آموزش را در رفتارهای اجتماعی آنها دیدم. هر کاری را انجام میدادم از سوی آنها با تذکری روبهرو میشدم. زمانی که به خرید میرفتیم قبل از خرید به من تذکراتی را میدادند که قابل توجه بود که این مساله برایشان مانند یک تکلیف بود و به من گفتند که اگر این خرید را ما انجام دهیم زبالههایی تولید میکنیم که معضلاتی را در جامعه بهوجود میآورد یا در مورد مصرف آب به من تذکراتی دادند که کسان دیگر هم میخواهند از این آب استفاده کنند.
تمام اینها را گفتم که به این موضوع برسم که همه چیز از آموزش از مقطع پایه و سنین رشد شروع میشود که افراد یک جامعه هر چقدر بزرگتر میشوند، وظایف اجتماعیشان هم رشد میکند و نسبت مستقیم بین این دو برقرار است. پس ایجاد تکلیف در مردم ملزم به پایههای آموزشی ما است.
*جامعهشناس شهری
شهروند