ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

میراث فرهنگی، انتقال ارزش‌ها

شهروندان – محسن بهلولی*:
سخن بر سر وظیفه اصلی تعلیم و تربیت یا به عبارتی هدف از آموزش نسل جدید چیست. این پرسش امروزه بدل به یکی از مهم‌ترین مناقشات موجود میان طرفداران تعلیم و تربیت پیشرفت‌گرا و محافظه کار شده است.

جمعیتنگرش محافظه کار به تمامی خود را پاسدار و حافظ میراث فرهنگی دانسته و آن را سرمنشایی می‌داند که باید تمامی خط مشی تعلیم و تربیت امروزی در پی بازگشت به این میراث گران‌بهای بشری باشد. آنها گذشته را سرآغاز با شکوهی می‌دانند که برخاسته از نوعی میثاق ملی بوده و نسل جوان اگر راهی برای بالا رفتن از نردبان ترقی می‌طلبد باید پله‌های این میراث با شکوه را با احترام و شناخت کافی پشت سرگذارد تا آن گاه صاحب هویتی شود که او را برتر از کسانی خواهد نشاند که فاقد این میراث گرانقدر و بالطبع دانش و ارزش وام گرفته از آن هستند.

میراث فرهنگی مجموعه‌ای است متشکل از آداب، رسوم، باورها، ارزش‌ها، هویت، دانش و تجارب آدمی در بطن یک فرهنگ خاص و در گستره جغرافیایی مشخص که در کوره راه تاریخ و پس از عبور از دل حوادث و رویدادها همچون بنیان و زیربنای فرهنگ و تمدن یک سرزمین برای نسل بعد به ارمغان آورده شده است.

شعار، نویسندگان، دانشمندان، فلاسفه و مورخین هرکدام به سهم خود نقش برجسته و مهم در شکل بخشی و به کتابت نشاندن این گوهره وجودی آدمیان یک سرزمین از خود به جای گذاشته اند. به باور بسیاری از بزرگان برای آن‌که نسل جوان به خوبی از تند باد فرهنگ‌های دیگر جان سالم به در برده و خود را بی‌پشتوانه در دامان مکاتب و نگره‌های امروزی رها نکند، بهتر آن است که با این میراث فاخر به خوبی آشنا شود تا به دیده دل دریابد که خود نه موجی بر دریای رویدادها بلکه همچون ناخدایی است که به پشتوانه ذخایر گرانبهای فرهنگی خویش، خواهد دانست که کشتی طوفان‌زده روح خویش را به سوی کدامین ساحل به سلامت روان کند.

حال چه فضایی بهتر از مدرسه و چه کسی مناسب‌تر از آموزگار برای انتقال و پاسداری و تکریم میراث فرهنگی یک ملت. به همین خاطر از همان ابتدا نیز قدردانی از این مجموعه گران سنگ چه بسا مهم‌تر و ارجح‌تر از آموزش یک‌سری از معلومات اولیه و محفوظات به شاگردان انگاشته شده است.

در این نگرش کافی است حتی تا دانش‌آموزان را با یک مجموعه بزرگ و در عین حال گزینش شده از برترین آثار ادبی جهان و فاخرترین رمان‌های جهان آشنا کرد تا آنها به خوبی از میراث بشری که خود عضوی از آن مجموعه به شمار میروند آگاه شوند. عمده نگرانی نهفته در پس ناآشنایی و غریبی با این میراث، از خودبیگانگی است.

در این رویکرد «مدرسه منبع ارزش‌های فرهنگی است. مدرسه نهادی برای انتقال ارزش‌ها از نسل بالغ به نسل نابالغ است که به این ترتیب آنها را برای نسل‌های آینده محفوظ می‌دارد. نقش مدرسه شامل متحد ساختن فرد با میراث فرهنگی و پرورش حس تعلق به جماعتی است که سنت‌های آن در نهاد مدرسه متجلی است». (مکاتب فلسفی و آراء تربیتی، گوتک، ترجمه پاک سرشت)

آن چه که در این خطوط به خوبی خود را به رخ می‌کشد جایگاه رفیع سنت در بطن نظام تعلیم و تربیت و آموزش مدرسه‌ای است. تعلیم و تربیت بی توجه به سنت‌ها خود را نه‌تنها رها و آزاد از قیود دست و پا گیر گذشته نمی‌انگارد بلکه به عکس این چارچوب کاملا مطلوب را همچون غربالی برای جدا کردن سره از ناسره می‌داند که نبود آن شخص را در یک نوع توهم آزادی از سنت به سوی از خود بیگانگی سوق می‌دهد.

برنامه درسی به‌عنوان اسکلت دروس ارایه شده در مدرسه بیش از هر چیز محملی برای انتقال فرهنگ عمومی به تمامی اقشار جامعه است. در این نظام برنامه‌ریزی درسی آن چه که مشخص است نقش کاملا ویژه و متمایز درس تاریخ برای به دوش کشیدن رسالت آشنایی با میراث فرهنگی است که بدون درک اهمیت آن بدل به یک درس فرعی و نه چندان مهم برای دانش‌آموزان و حتی خود آموزگاران خواهد شد و برای آنان دروس علوم تجربی بر صدر این طبقه‌بندی تکیه خواهند زد.

حال آن‌که به باور مدافعان این دیدگاه مدرسه یک آزمایشگاه بزرگ و مدرن برای تکرار تجارب علمی گذشتگان نیست، بلکه همچون کتابخانه‌ای عظیم برای آشنایی و شاید غرق‌شدن دانش‌آموز در دل هویت ملی و میراث فرهنگی خویش است. بر این اساس دروسی مانند ادبیات و تاریخ و فلسفه جایگاه برجسته و منحصربه‌فرد در نظام تعلیم و تربیت را تصاحب خواهند کرد.

آموزگار در این دیدگاه نقشی کاملا خاص برعهده خواهد داشت. شخصیت او همپای معلوماتش و بسا پیش و مهم‌تر از آن برای رهبری شاگردان و آشنایی آنها با سنت و میراث با شکوه گذشته شان اهمیت دارد. معلم خود باید به این میراث ارزشمند باور داشته و در دل حرکات و باورهای خویش شاگردان را برای پیروی از آن مجاب نماید. اهمیت رفتار آموزگار در جوامع فن مدار و تکنولوژی زده امروزی بیش از گذشته احساس خواهد شد.

مدارس هوشمند که در آن رایانه و تخته‌های هوشمند جای دست خط و دل نوشته‌های معلم را گرفته، دانش‌آموزان را هر روز بیش از روز قبل با لزوم پایبندی و درک فرهنگ گذشته غریبه خواهد کرد. راه انتقال سنت با ابزارهای تماما الکترونیکی امروزی به بیراهه رفتن است. هیچ‌گاه مدارس یا دانشگاهی از راه دور را نمی‌توان به معنای دقیق و درست کلمه مدرسه خواند زیرا کلیدی‌ترین وظیفه آن یعنی انتقال فرهنگ گذشته با بهره‌گیری از یک شخصیت زنده و معتقد به این فرهنگ در این نوع از نهادهای امروزی به شدت خالی است و همین کافی است تا هروز شاهد موج انبوهی از فارغ‌التحصیلانی باشیم که تنها با اذهانی متورم از معلومات متراکم و انباشته شده و در عین حال کاملا خالی از هرگونه شناخت از هویت دینی و ملی خویش پا به عرصه جامعه می‌گذارند.

محافظه کاران در عرصه تعلیم و تربیت چالش‌های اخلاقی جدید و جدی در حوزه آموزش و پرورش و در محیط مدرسه را برخاسته از نوعی بی ریشگی فرهنگی دانسته که منجر به سقوط اخلاقی و تمایل به رفتارهای نا به هنجار و ضدعرف و غیراخلاقی در میان جوانان شده است. اگر بتوان در مدرسه و از همان ابتدا نوعی الگوی اخلاقی به شاگردان نشان داد آنها کمتر دچار لغزش اخلاقی خواهند شد. عدم شناخت میراث فرهنگی دل بستن به نوعی نسبیت فرهنگی را با خود به همراه خواهد داشت. به باور این اندیشمندان معلم باید تجسمی از فرهنگ و واقعیت برای دانش‌آموزان باشد و با برجسته‌تر کردن اهمیت اخلاقی تدریس به جای سوادآموزی صرف به دنبال زایش مجدد فرهنگ در میان نسل جدید باشد.

نیاز به رغبت ذاتی برای فراگیری دروس ارایه شده از سوی آموزگار و محیط مدرسه همواره یک دلمشغولی جدی برای دست‌اندراکاران حوزه تعلیم و تربیت به شمار می‌آید. اینان بر این باورند که تنها به مدد زور و تحمیل بیرونی و در نبود هرگونه علاقه و رغبت ذاتی هرگز یادگیری به سرمنزل مقصود نخواهد رسید. اما آن چه که مهم است ایجاد و پرورش این رغبت ذاتی است که در دیدگاه‌های جدید کاملا به خود دانش‌آموز واگذار شده است و وجود هرگونه عامل بیرونی حتی آموزگار می‌تواند مانعی بر سر راه این شکوفایی به شمار آید.

اما در نگاه محافظه‌کاران آموزگار با تکیه بر منابع ارزشمند سنتی و کتاب‌های بزرگ تاریخ بشریت و آشنایی کافی با رسوم و خصوصا تاریخ یک سرزمین می‌تواند از عامل میراث فرهنگی همچون مهم‌ترین دلیل رغبت آفرینی در میان شاگردان بهره جسته و دایره علایق آنها با آشنایی هرچه بیشتر با این میراث بیش از پیش فزونی خواهد گرفت. میراث فرهنگی مجموعه‌ای است که توالی و تراکم را با خود به همراه دارد. «مدرسه از طریق انتقال عامدانه میراث فرهنگی به شکل برنامه‌ای متراکم و متوالی بچه‌ها را برای آینده آماده می‌کند.»

نتیجه این‌که با توجه به ریشه‌های بسیار غنی این سرزمین از تمدن و فرهنگی بی‌نظیر و مزین بودن به مجموعه‌ای بسیار ارزشمند از منابع دینی و ادبی و تاریخی و فلسفی و علمی، هرگز نمی‌توان به بهانه روزآمد بودن چشم بر آنها بست و بچه‌هایی را به جامعه تحویل داد که از برقراری کوچکترین ارتباط با میراث بی‌همتای این سرزمین کهن عاجز هستند.

حرکت کور و شتابان فناوری در عرصه زندگی اجتماعی را نمی‌توان چشم بسته و کورکورانه به فضای مدرسه و کلاس درس راه داد بی آن‌که بکوشیم از آنها تنها به شکل ابزاری برای انتقال بهتر و بهینه‌تر این میراث بهره ببریم. به‌طور قطع در آسیب شناسی برنامه‌ریزی درسی این مملکت یکی از مولفه‌های حیاتی قدرشناسی میراث سترگ و ارزشمند فرهنگی سرزمینی است که در بطن تاریخ و ادبیات آن متجلی شده و قطعا نه به‌عنوان یک بزک و تزیین بلکه باید به‌عنوان یک منبع اساسی درک و شناخت دانش‌آموزان ما در نظام تعلیم و تربیت به شمار آید.

 *استاد دانشگاه

شهروند

برچسب‌ها : ,