قراردادهای میلیاردی از جیب چه کسی؟
شهروندان:
بدون شک فوتبال بهعنوان یکی از مولفههای مهم در حوزههای فردی و اجتماعی از جایگاه ارزشمندی برخوردار است و میتواند زمینه ساز سلامت جسمی و روانی افراد و بالطبع اجتماع شود.
اصولا ورود به حرفهای شدن در این ورزش میتواند زمینهساز رونق بسیاری از زیربخشهای خود شود، توسعه زیرساختهای ورزشی، گردش مالی تبلیغات آن، مالیات، ترانسفر بازیکنان و مربیان و… همه نشان از حجم بالای تجارت این حرفه ورزشی دارد.
اصولا هرچه جوامع از توان اقتصادی بالاتری برخوردار باشند حجم اثربخشی این فرآیند بیشتر خواهد بود. با نگاهی به حجم بالای مبلغ قراردادهای بازیکنان فوتبال و شکاف عمیق درآمدی بازیکنان این حرفه ورزشی با سایر ورزشها و همچنین با میانگین درآمدی کارمندان دولت متوجه یک نابسامانی شدید در این عرصه هستیم؛ اگرچه ورزش فوتبال با سیل انبوهی از هواداران مواجه است و از سوی دیگر چرخ این ورزش از ابعاد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز از جایگاه به مراتب بالاتری نسبت به سایر ورزشها در جامعه برخوردار است که البته با استفاده از دیدگاههای اهل فن این امر جای نقد و بازنگری اساسی دارد.
با توجه به مشکلات عدیدهای که دربخشهای آموزش، بهداشت و درمان و اشتغال درسطح کشور با آن مواجهیم ضروری است نسبت به تعدیل فوری سقف قراردادهای بازیکنان فوتبال اقدام جدی و سریع صورت گیرد. درجامعهای که حقوق یک کارمند آن با تمام پرداختیهایش اعم از عیدی و پاداش در مجموع ۳۰ سال کار تمام به ۵۰۰میلیونتومان نمیرسد چگونه است که مبلغ قرارداد یک بازیکن دریک فصل بر ۵/۱ تا دومیلیاردتومان بالغ میشود.
این مبالغ از کجا تامین میشود؟ چه افرادی در این میان سود میبرند؟ مگر سازمان و شرکتهایی که هر کدام از یک تیم و بعضا چند تیم حمایت مالی میکنند منابع درآمدی آنها جزو سرمایههای ملی نیست که اینگونه این منابع را اتلاف میکنند؟ چندی است که فدراسیون فوتبال و دیگر نهادهای نظارتی بهدنبال روشن کردن سقف قراردادها هستند؛ مگر موضوع، روشنی این مبالغ است؟ گیریم روشن شد که فلان بازیکن یکمیلیارد قرارداد بسته است؛ این چه مشکلی را حل میکند؟ مشکل، مبلغ بسیار بالای بازیکنان در یک فصل بوده که نیازمند بازنگری اساسی است.
چگونه شرکتهایی که حمایت مالی این تیمها را یدک میکشند خود با بودجه و کمک دولت میتوانند به حیات خود ادامه دهند ولی در پارهای از موارد از انجام استانداردهای موردنیاز کارگران خود طفره میروند اما در مقوله فوتبال اینقدر دستودلبازی از خود نشان میدهند؟ مگر این نیست که در کنار این امر افراد بسیاری سود هنگفتی به جیب میزنند؟ حال موضوع را از زاویه دیگر نگاه کنیم؛گیریم که یک فوتبالیست نه مانند یک کارمند یا کارگر هشتساعت کار میکند بلکه فرض را بر ۲۴ساعت کار شبانهروزی برای او لحاظ کنیم که با این احتساب دستمزد ماهانه یک بازیکن سهبرابر حقوق ماهانه یک کارمند میتواند برآورد شود که با توجه به اردوهای دور از خانواده یا عمر مفید دوره بازی آنها، این رقم میتواند تا پنجبرابر نیز قابل دفاع باشد و بیشتر از آن هیچ توجیهی را نمیتوان برای آن وارد دانست.
در قانون اساسی کشورمان آموزش عمومی به صورت رایگان تعریف شده است اما دولتها در این ۲۰ سال اخیر بالاجبار باتوجه به شرایط کلی کشور اقدام به تاسیس انواع مدارس غیردولتی کردهاند و بخشی از هزینهها را از مردم مطالبه میکنند که این امر خود ناقض قانون است. اگر شرایط دولتها را در این مقوله درک کنیم پس باید این انتظار را نیز از مدیران ارشد کشور داشته باشیم که در مقوله فوتبال نیز ورود کرده و جلوی این ولخرجیهای لجامگسیخته را گرفته و از محل صرفهجوییهای آن از بخش آموزش و سایر بخشها حمایت بیشتری کنند.
از سوی دیگر با توجه به هزینههای چندصد میلیاردی که طی این چند ساله خرج فوتبال کشورمان شده این ورزش چه گلی به سر و روی این کشور زده است؟ آیا جز اتلاف منابع ملی میتوان نام دیگری برآن نهاد؟ آیا اقتصاد ایران کشش این هزینهها را دارد؟ در جامعهای که بخشی از مردم برای دریافت یارانه شمارش معکوس میکنند و حتی قوت غالب خود را بر این محور متمرکز کردهاند، آیا پرداخت چنین نرخهایی در قالب قرارداد وجاهت اخلاقی دارد؟ آیا این امر نمیتواند وجدان کاری افراد را در بخش دولتی و خصوصی کمرنگ کند؟ یا افرادی که در بخشهای درآمدی مشغول هستند میتوانند شاخص درآمد خود را بر این اساس پایهگذاری کنند؟ اصولا زمانی میتوان اینچنین خرج کرد که موازنهای در همه بخشها را شاهد باشیم؛ نه اینکه اساس را رها کرده و بهدنبال مواردی برویم که از درجه اهمیت کمتری برخوردار باشد.
فرهاد اشتری
شرق