احمدمحمود در کلمه و کلام نامیراست
شهروندان:
12 مهرماه مقارن بود با سالمرگ احمد محمود؛ یکی از مشهورترین نویسندگان معاصر ما. محمود متولد 1310 شهر دزفول بود. منتقدان داستانهایش را در مکتب رئالیسم اجتماعی دستهبندی میکنند.
همچنین استفاده از گویش دزفولی و اشاره به فرهنگ و سنتهای اهالی جنوب کشور در تعدادی از آثارش، محمود را به یک نویسنده موفق در حوزه ادبیات بومی تبدیل کرده بود. رمانهای «همسایهها»، «داستان یک شهر »، «زمین سوخته»، «مدار صفر درجه» از آثار این نویسنده شهیر به شمار میآید. همچنین «درخت انجیر معابد» او در سال ۷۹، برنده اولین دروه جایزه هوشنگ گلشیری شد. حبیب باوی ساجد(نویسنده و فیلمساز) با سالها کوشش، در کتاب «ادبیات معاصر ایران در گذر زمان؛ احمدمحمود/ ج۱» و همچنین در مستند «قلمرنج» به زندگی و آثار احمد محمود پرداخته است. با او به مناسبت یازدهمین سالگرد در گذشت احمد محمود گفتوگو داشتیم که خواهید خواند:
- پیشتر کتابی با نام «ادبیات معاصر ایران در گذر زمان،» از شما روانه بازار کتاب شده بود که تحقیق و پژوهشی بر آثار و زندگی احمد محمود را در بردارد. از مرحلهایده تا اجرای این اثر بگویید و دغدغههایتان را برای خلق این اثر توضیح دهید.
باید عرض کنم بنده سال ۱۳۸۰ دراثنای مراسم گرامیداشت احمد محمود در اهواز که با حضور ایشان برگزار شد، موضوع ساخت فیلم مستندی درباره ایشان را مطرح کردم. احمد محمود هم پذیرفت که این فیلم ساخته شود. البته فیلمی که برای مراسم ساختم هم کوتاه بود و هم اینکه دقیقأ دو یا سه روزه ساخته شد. بعد از این مراسم بود که تصمیم گرفتم این فیلم را گستردهتر کنم و تمامی جوانب ادبی و شخصی احمدمحمود را بررسی کنم. طی این فرآیند موفق شدم با بسیاری از بزرگان سینما و ادبیات، آثار ارزشمند احمدمحمود را نقد و بررسی کنم. طبیعتا دراین پروسه طولانی مدت، دیگر احمدمحمود در میان ما نبود و ۱۲ مهرماه سال ۸۱ چهره در نقاب خاک کشید. اما فیلم مستند ما ادامه پیدا کرد تا سال۱۳۸۵، یعنی ۵ سال گفتوگو با بزرگان ساحت هنر؛ ازجمله محمود دولتآبادی، سیمین بهبهانی، داریوش مهرجویی، مسعودکیمیایی، عدنان غریفی، ابراهیم یونسی، احمد آقایی، محمد ایوبی، مسعودمیناوی و… به درازا انجامید. خب طبیعی است این حجم گفتوگو برای یک فیلم مستند یک ساعته زیاد است. پس درنتیجه تصمیم گرفتم همه گفتوگوها را بدون حذف یک کلمه بصورت کتاب منتشر کنم. این پیشنهاد را با انتشارات افراز در میان گذاشتم و بعد از مراحل مجوز، کتاب را تحت عنوان «ادبیات معاصرایران درگذر زمان؛ احمدمحمود» چاپ و منتشر کردم. اما درمورد ساخت فیلم؛ من با احمد محمود پنجاه سال اختلاف سنی دارم، پس چگونه با دنیای او کنار آمدم؟ آیا زادگاه مشترک ما (خوزستان) میتوانست دلیلی باشد برای پدید آمدن این «حس قرابت»؟ بیشک نه! بلکه دنیای آدمهای آثار احمد محمود بود که مرا درگیر خودش کرد.
- برای جمعآوری این کتاب از چه منابعی بهره گرفتهاید؟
درحقیقت برای گردآوری منابع این کتاب مراجعه کردم به فیلمم. چون در فیلم مستندی که درباره احمد محمود ساختم، بسیاری گفتهها از زبان هنرمندان شاخص گفته شده که شما در کمترجایی میتوانید این گفتهها راشنیده باشید.
- با توجه به این موضوع که شما تحقیقات گستردهای راجع به این نویسنده داشتهاید، کمی از ایشان و فعالیتهای ادبیشان بگویید.
احمدمحمود متعلق به مرز خاصی نیست، چرا که اندیشه انسانی داشت و انسان مرز نمیشناسد. دنیای آدمهای آثار محمود ویژگیهای انسان جهانشمول است. این چیزی را که عرض کردم البته بهاندیشه احمد محمود ارتباط دارد. اماجدا از این نظر، هر انسانی آوردگاهی دارد که در آن دیده بر جهان گشوده است، در آن زیسته است، درآن عاشق شده است، درآن زخم خورده است، درآن بیمهری دیده است، اما دستی را به مهر فشرده است.
بعد هم اینکه یادمان باشد فیلم مستند درباره یک نویسنده سترگ ادبیات معاصر ساختهام که باید زندگی آن نویسنده را به مخاطب – مخاطبی که محمود را نمیشناسد بگوید که نویسنده کجایی است، چند کتاب نوشته است، چند فرزند دارد، کم و کاستی آثارش کجاست و… من این فیلم را اول از هر چیز یک زندگینامه مصور میدانم. من در این فیلم سعی کردم لایههای پنهانی از اندیشه و زندگی احمد محمود را بشکافم که حتی آن لایهها برای اهالی هنر هم ناشناخته است. مثل رابطه احمد محمود با کانون نویسندگان.
یا اقتباس «داریوش مهرجویی» از رمان همسایهها که بنا به دلایلی در چند قدمی اجرا توقیف شد و بعد هم فیلمنامه گم شد که بعد از گفتوگوی من بامهرجویی و چاپ آن در روزنامه «شرق» بلافاصله فیلمنامه پیدا شد. از این دست ناگفتهها گمان نمیکنم کسی پیش از این فیلم اطلاع داشته یا لااقل به شکل عمومی مطرح شده باشد (یادمان باشد درباره ویژگی تحقیق و موضوع فیلم صحبت میکنم و نه ارزشگذاری ساختاری). خب، همه اینشناختی که درباره احمدمحمود عرض کردم، عینا و البته گستردهتر درکتاب منتشرشده. اما اینکه ویژگی ادبی احمدمحمود چیست، باید عرض کنم این نویسنده تنها رماننویس خوزستانی است. میان یک پرانتز بگویم سالها بعد همشهری احمدمحمود، روانشاد محمد ایوبی چندین رمان منتشر کرد، اما آثار ایوبی متأسفانه آن اثر جامع و فراگیر را نداشت. دوم اینکه محمود برآمده از خوزستان است. خوزستانی که از یک سو دروازه ورود صنعت و تکنولوژی به ایران است، و از سویی دیگر پراز مشکلات اقتصادی، خوزستانی که متشکل از قومیتهای گونهگون و دارای زبان و لهجههایی است که هریک از آنها به تنهایی برای پدیدآمدن اثر ادبی شاخص کافی ست، خوزستانی که منشأ حوادث مهم در تاریخ معاصر است، خوزستانی که قلبِ اقتصاد، فوتبال، سینما، ادبیات وجنگ است. خب، همینها برای یک نویسنده یعنی شریان حیاتی، یعنی یک جهان موضوع برای نوشتن، شعر سرودن و فیلمسازی. احمد محمود به طرز هنرمندانهای این موضوعات را دستمایه آثار ادبیاش کرد.
درحقیقت احمدمحمود صرفنظر از برخی کاستیها و کمتوجهیهایش به بافتِ اجتماعی ومردمشناسی قومی خوزستان، روزنه دیگری از خوزستان را به روی مخاطبین ادبیات گشود. به همین علت آثار احمدمحمود، شمایل حوادث واتفاقات معاصر این سرزمین بوده است. از سویی دیگر احمد محمود از بین فعالیت صریح سیاسی-اجتماعی و نوشتن، دومی را یعنی نوشتن در خلوت خودش را برگزید. پس میبینیم کارنامه پرکاری دارد. اما متأسفانه باید اذعان کرد که میراث غنی احمدمحمود که همانا رئالیست زنده و تپنده و البته انسانی است و نشان از توجه و بازآفرینی خوزستان و مردم و حوادث آن دارد، امروزه به بسیاری از نویسندگان حال حاضر خوزستانی نرسیده است. بسیاری از نویسندگان خوزستانی روایتهای سانتی مانتال و بینشان از زادگاهشان مینویسند. یک نوع ادا درآوردنی که البته سایه گستر بسیاری از آثار معاصرایران هم شده است. طبیعی است که میان این نویسندگان، هستند نویسندگانی که داشتههای اقلیمی وزاد بومشان را فراموش نمیکنند ودر آثارشان میتوان نشان از ریشه وهویت سراغ گرفت. اما تاکید میکنم میراثِ احمدمحمود، توجه به انسان «بومی» با نگرشی جهانشمول است.
- بازخوردها درباره کتاب «ادبیات معاصر ایران در گذر زمان» را چگونه ارزیابی میکنید؟
بازخوردها را باید از منتقدان و نویسندگان سراغ گرفت. بنده در حقیقت تلاش کردم چهره دیگری از احمد محمود ارائه بدهم. تلاش کردم محمود را از کمتوجهی و سکوتی که همیشه پیرامون او بود بیرون بیاورم. او البته وقتی زنده بود هیچگاه برای دیده شدن تلاش نکرد. همه میراثِ سخنی که از احمدمحمود باقی مانده، کتاب«حکایتِ حال» گفتوگوی بلند «لیلی گلستان» با ایشان بوده است. باری، احمدمحمود درکلمه وکلام نامیراست. بازخوردها، گفتهها ونقدی که پیرامون اثری صورت بگیرد که درباره احمد محمود است، یقینأ مثبت است، حتی اگر پر از حب و بُغض باشد. چون درنهایت نام احمدمحمود است که مطرح میماند.
بیتا ناصر – آرمان