ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

مولف: احمد محمود

شهروندان – مجتبی گلستانی:
نام احمد محمود (1381-1310) در مقام مولف مجموعه‌ای از متون روایی عمدتا تحت سیطره فروکاسته شدن چندین رمان و داستان کوتاه به برخی مولفه‌ها و مشخصه‌های ازپیش‌موجود به یاد می‌آید، مولفه‌ها و مشخصه‌هایی که بیشتر به زندگینامه و دورنمای فردی و تحلیل جایگاه اجتماعی و طبقاتی احمد محمود معطوف بوده‌اند تا تحلیل متون و عناصر ساختاری و تکرارشونده آنها.

احمد محموداز این‌رو، نوشتن درباره متونی که با نام احمد محمود بر جای مانده است، عمیقاً زیر سنگینی سایه تفسیرهای زندگینامه‌ای و مولف‌محور قرار خواهد گرفت. از نظر میشل فوکو در جستار «مولف چیست؟» نام مولف دارای کارکردهایی چندگانه است و کارکرد مولف «به‌گونه‌ای خودانگیخته با نسبت دادن سخنی به یک فرد شکل نمی‌گیرد، بلکه نتیجه عملی پیچیده است که موجود خردمندی را می‌سازد که آن را «مولف» می‌نامیم». پس مولف، از منظر هستی‌شناختی، متاخر از متنی است که نام وی بر آن حک شده است. به دیگر سخن، خواننده و منتقد هستند که مولف را ابداع می‌کنند.

افزون بر این، بدبینی فوکو به مولف و کارکرد نام مولف ازاین‌روست که در نقد ادبی مدرن، «مولف مبنایی است که با اشاره به آن هم وجود برخی رویدادها در یک اثر و هم دگرگونی‌ها و تحریف‌ها و اصلاح‌های گوناگون این رویدادها توضیح داده می‌شوند»، آن هم بر اساس نگارش زندگینامه و تعیین دورنمای فردی و تحلیل جایگاه اجتماعی یا طبقاتی و روشن کردن طرح بنیادین مولف؛ و بدین‌ترتیب، مولف «اصلِ گونه‌ای یگانگیِ نوشتار نیز» در نظر گرفته می‌شود. با این‌همه، یکی از کارکردهای نام مولف در نظریه فوکو در مقام یک کارکرد «طبقه‌بندی‌کننده» این است که «چنین نامی این امکان را می‌دهد که تعداد معینی از متن‌ها با هم دسته‌بندی شوند، حدّ و مرز آنها تعیین شود و از متن‌های دیگر تفکیک شود و در مقابل آنها قرار گیرد. به‌علاوه این نام رابطه‌ای را میان متن‌ها برقرار می‌کند».

بر مبنای آنچه گفته شد، ابتدا باید پرسید که چگونه می‌توان از مولفی به نام احمد محمود که پیشاپیش خلق شده است، سخن گفت و داستان‌هایی را که نام وی بر آن حک شده است، تحلیل و بازخوانی کرد؟عمدتاً دو دیدگاه غالب درباره احمد محمود وجود داشته است: نخست باید به تحلیل‌هایی اشاره کرد که پیش‌فرض اصلی آنها تفسیر رمان‌های نویسنده طبق مولفه‌های رئالیسم سوسیالیستی یا دست‌کم رسیدن به نوعی رهیافت ایدئولوژیک از آثار احمد محمود است؛ و دوم، در مقابل، بوده‌اند برخی منتقدان، به‌ویژه در چند سال اخیر، کوشیده‌اند به‌نادرست رمان‌های احمد محمود را بر مبنای خوانش نادرست‌ترِ دیدگاه‌های باختین، چندصدایی معرفی کنند. با این‌همه، هنگامی که گامی از این دو منظر فراتر نهاده شود و رمان‌های احمد محمود از سنت ارزش‌گذارانه‌ای که این متون را احاطه کرده و در بر گرفته است رها گردند، می‌توان این متون را همچون روایت‌هایی از چند برهه مهم تاریخ معاصر ایران بازخوانی کرد و بر پایه این بازخوانی تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی و نیز مفاهیمی همچون شهر و خانواده را بررسید. در این راه ما به برخی عناصر تکرارشونده و پیوسته سه‌گانه احمد محمود اشاره خواهیم کرد که اختصاصاً در شخصیت خالد و رویدادهای مربوط به او نمایان می‌شود: همسایه‌ها (۱۳۵۳)، داستان یک شهر (۱۳۶۰)، زمین سوخته (۱۳۶۱).

رمان «همسایه‌ها» در اهواز می‌گذرد، در سال ۱۳۲۸، در خانه‌ای که هفت خانواده گرد هم زندگی می‌کنند. «خالد»، شخصیت اصلی و راوی رمان، نوجوانی است پانزده‌ساله که در اوج دوران بلوغ قرار دارد و با تیزبینی و کنجکاوی، در کنار جدل‌های محمدمکانیک و الاغ‌های رحیم خرکچی و بساط خواجه ‌توفیق، ماجرای کتک‌خوردن‌های هرشب بلورخانم را از دست امان‌آقای مست روایت می‌کند. تا بدین‌جا، گستره روایت خالد به حیاط خانه و خانواده‌هایش محدود می‌ماند. اولین مسیر خالد در حرکت از حیات/حیاطِ بسته خانه، قهوه‌خانه‌ای است که در «داستان یک شهر» و «زمین سوخته» نیز حضور محسوس دارد.

خالد به سبب آن‌که پدرش، مش‌رحمان، همراه ناصر دواتی در پی کار ـ و به‌قول متن، «نوکری اعراب» ـ به کویت می‌رود، مجبور می‌شود که برای امرار معاش خانواده در قهوه‌خانه امان‌آقا مشغول کار شود، محیطی که محل تجمع کارگران و رانندگان کامیون و به‌طور کلی مردان است و مکانی است برای بحث‌های روزمره، به‌ویژه بحث‌های سیاسی. خالد هنگامی که بی‌دلیل پایش به کلانتری باز می‌شود و پیغام زندانی سیاسی را برای مردی به نام شفق می‌برد، با فعالیت‌های پنهانی این گروه آشنا می‌شود. خالدی که فقط چهار کلاس سواد دارد و حتی توان فهم کامل متن اعلامیه‌های سیاسی را نیز ندارد، به پخش روزنامه‌های مخفی و اعلامیه روی می‌آورد. او عاقبت به دام مأموران مخفی می‌افتد و دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد.

پیشنهاد جاسوسی برای حزب را رد می‌کند و در زندان هم به سامان‌دهی اعتصاب و تهییج زندانیان می‌پردازد، اعتصابی که به کشته شدن یکی از زندانیان می‌انجامد. خالد، با وجود طی دوران زندان، آزاد نمی‌شود و رئیس زندان، او را به مأموران نظام وظیفه معرفی می‌کند تا به سربازی برود. طبیعی است که رفتن خالد به سربازی اجباری، به‌جای آزادی از زندان، به فضای بسته سیاسی و سیطره نظامیان در دوران کودتا اشاره‌ای نمادین دارد. بنابراین، از بحث‌های سیاسی و شعارهایی مثل «صنعت نفت باید ملی شود» و همچنین زندانی شدن افراد به جرم فعالیت‌های پنهانی بر ضد انگلیسی‌ها به‌سادگی می‌توان دریافت که رمان دوره زمانی ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲ را در بر می‌گیرد. حضور سرکوبگر انگلیسی‌ها در خوزستان و اوضاع ناگوار اقتصادی خانواده‌ها دو درونمایه اصلی رمان «همسایه‌ها» به شمار می‌آید.

اگر خالد در رمان «همسایه‌ها» در مسیر حیات/حیاطِ خانه تا زندان به شخصیتی سیاسی تبدیل می‌شود، خالد در رمان «داستان یک شهر» شخصیتی مأیوس و بسیار غیرسیاسی است. خالد که در رمان تنها یک‌بار نامش برده می‌شود، دانشجوی دانشکده افسری است؛ خالدِ پانزده‌ساله نوجوان «همسایه‌ها» اکنون در سال‌های آغازین دهه بیست زندگی خویش است. او که به جرم عضویت در حزب توده دستگیر می‌شود، عاقبت بی‌آن‌که محاکمه یا حتی بازجویی شود به بندر لنگه تبعید می‌شود. اگر قهوه‌خانه امان‌آقا در اهوازِ «همسایه‌ها» محل پویای بحث‌های سیاسی بود، دو قهوه‌خانه بندرلنگه ترس‌خورده و بی‌سیاست هستند. بر این پایه، خالدِ «داستان یک شهر» که برخلاف خالدِ «همسایه‌ها» هیچ‌گونه شور جوانانه ندارد، به الکل روی می‌آورد. تنها رخداد مهم زندگی‌اش در بندرلنگه آشنایی با زن جوانی است به نام «شریفه» که به‌تازگی به بندر آمده است.

ناگهان جسد شریفه پیدا می‌شود و قاچاقچیان، علی ـ تنها دوست خالد ـ را می‌کشند. غرق شدن ناگهانی شریفه در دریا به گره ذهنی خالد و گره درونی رمان تبدیل می‌شود و خالد بیش از پیش به الکل و مواد پناه می‌برد. سرانجام در وسایل علی، عکسی را از کودکی او در کنار پدر و خواهرش ـ شریفه ـ پیدا می‌کنند. اکنون معمای رمان این است که آیا شریفه که در پانزده‌سالگی ـ سنّ خالد در «همسایه‌ها» ـ از خانه فرار کرده، به دست علی به قتل رسیده یا به سبب ناکامی در عشقش به خالد خودکشی کرده است؟ آیا علی به‌عمد خود را به دام قاچاقچیان انداخته یا ماجرا به‌نحو دیگری رخ داده است؟ طبیعی است که نام شریفه و همچنین قدم‌خیر و حتی بلورخانم بر وجوه دوگانه زنان در داستان‌های احمد محمود دلالت دارد.

بنابراین، دوگانه بلورخانم/شریفه زنانی گناهکار و شایسته سرزنش نیستند، بلکه در لحظاتی می‌توان دریافت که راوی جبر زمانه را موجد رفتارها و انتخاب‌های آنان معرفی می‌کند. فارغ از این‌ها، تصویر دیگری نیز از زن در رمان‌های محمود وجود دارد: مادر مهربان و زحمتکش و آبرومندِ «همسایه‌ها» و مادر پر تحرک و شیرزنِ «زمین سوخته» ـ از نوع «مادر» ماکسیم گورکی.اگر خالد شورشیِ «همسایه‌ها» و نیز شخصیت‌های دیگر رمان در سال‌های ملی شدن صنعت نفت نتوانستند راهی را برای عدالت و کمک به تهیدستان پیدا کنند، کمکی که به نظر خالد کمک تهیدستان به هم است و اگر خالدِ سرخورده «داستان یک شهر» به رغم آن‌که شاید بتواند به شریفه کمک کند، گامی برای نجات او برنمی‌دارد، راوی و دیگر شخصیت‌های رمان «زمین سوخته» با مسائلی درگیر شده‌اند که دیگر به تلاش برای استقرار عدالت در جامعه ایران منحصر نمی‌شود بلکه در این رمان مساله اصلی حفظ تمامیت ارضی ایران است، مساله‌ای که در رمان «همسایه‌ها» نیز وجود داشت؛ اما به شکل حضور استعماری و استثماری بیگانگان در خاک ایران و نه به شکل تجاوز و حمله به محدوده مرزهای کشور. روایت رمان، دوره زمانیِ سه‌ماهه اول جنگ ایران و عراق را در بر می‌گیرد.

خالد که از حیات/حیاطِ خانه تا زندان و از زندان تا تبعید را تجربه کرده بود، بر اثر اصابت ترکش‌های گلوله دشمن «شهید» می‌شود. اهوازِ روزهای پایانیِ شهریور ۱۳۵۹ به استقبال سال جدید تحصیلی می‌رود و ناگهان شایعه‌ای شهر را محاصره می‌کند: خبر حمله عراقی‌ها و ورود آنان به شهر موجی از نگرانی و بیم را در ساکنان برمی‌انگیزد. در رمان «زمین سوخته»، قهوه‌خانه مهدی پاپتی دوباره به محل تجمع مردان شهر تبدیل می‌شود. بازار گرم شایعه‌ها و تلاش مردم برای به دست آوردن خبرهای تازه، آنها را به قهوه‌خانه می‌کشاند، مردمی که هریک تحلیل و دریافت خود را از اخبار و شایعات دارند و راوی منفعلِ «زمین سوخته» تنها آنچه می‌بیند، روایت می‌کند.

او خانواده‌ای پرجمعیت دارد که دسته‌دسته راهی تهران می‌شوند (فراموش نکنیم که خالدِ «همسایه‌ها» فقط یک خواهر داشت). راوی و دو برادرش، خالد و شاهد، در شهر می‌مانند. روح و روان شاهد، پس از مشاهده شهادت خالد، به هم می‌ریزد و او در سوگ برادر سر به جنون می‌گذارد. عاقبت او را به نزد دیگر افراد خانواده می‌فرستند. راوی به خانه ننه‌دریا پناه می‌برد، زنی میانسال که سلحشور و جنگاور در شهر مانده است و مقاومت می‌کند.

راوی هر روز در قهوه‌خانه با مردمِ مانده در شهر حرف می‌زند و دیدگاه‌های آنان را درباره چند و چون جنگ روایت می‌کند. سرانجام، راوی که نه در حیات/حیاط خانه یا زندان که در انفعالی تام در پناه‌گاه به سر می‌برد، میان رفتن و ماندن می‌ماند و در روزی که باقی ساکنان شهر در انفجار مهیبی شهید می‌شوند و شهر ویران می‌شود انگشت سبابه محمدمکانیک، شخصیتی مشترک در «همسایه‌ها» و «زمین سوخته»، را می‌بیند که «مثل یک درد، مثل یک تهمت، مثل یک تیر» به سوی قلب او نشانه رفته است. با شهادت خالد، پرونده یک عمر مبارزه پنهان و پیدای سیاسی برای عدالت بسته می‌شود و پرسش از جنگیدن و نه جنگیدن در پایان رمان مفتوح می‌ماند؛ و طبیعی است که پاسخ رمان، در آن شرایط دشوار و در برابر تجاوز به مرزهای ایران، ماندن و جنگیدن تا پای جان است.

چنین پرسشی، یکی دیگر از مضمون‌های رمان‌های احمد محمود را از نو پیش می‌کشد: اگر در «همسایه‌ها» و «داستان یک شهر» خیانت هم‌حزبی‌ها و بحث تعهد سیاسی مطرح بود، مساله «زمین سوخته» خیانت به «مام وطن» در قالب انفعال است و شاید به همین دلیل است که در رمان، دلاوری‌های زنان و مادران در روزهای آغازین جنگ نسبت به رفتارهای مردان با تاکید بیشتری تصویر شده است.

بازخوانی انتقادی رمان‌های احمد محمود سبب خواهد شد که رابطه‌ای تازه میان ادبیات و تاریخ در فضای نقد ادبی ایران امروز ایجاد شود، به این معنا که از دو مفهوم تاریخ به‌عنوان پس‌زمینه و ادبیات به‌معنای پیش‌زمینه عزل‌نظر گردد و تاریخ همچون بیان داستانی گذشته در نظر آید، زیرا با تاکید بر «روایت‌بودگی» تاریخ، مرز تاریخ و داستان برداشته خواهد شد و هیچ تاریخ ثابت و پیوسته و یک‌دست و بی‌تناقضی وجود نخواهد داشت که مدعی بی‌طرفی و عینیت باشد و از سوی دیگر، با فروکاستن متون ادبی به ذهنیت یا خلاقیت نویسنده راه خوانش انتقادی تاریخ را به‌واسطه این متون ببندد و تاریخ صلب و ایستای متداول و رسمی را بر متون تحمیل کند.

 آرمان

برچسب‌ها : , ,