ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت وگو با دكتر فرشاد مومني درباره شاخص توسعه انساني و اميد به زندگي

توزیع برابر فرصت‌ها مهم‌ترین عامل توسعه انسانی

شهروندان:
در طول تاریخ همواره فناوری های جدید جایگزین یا کمک دست و بازوی انسان ها بودند در حالی که بر اثر انقلاب دانایی پیشرفت‌های تکنولوژیک جایگزین یا کمک مغز انسان بودند.

دکتر فرشاد مومنیبه این ترتیب است که دانایی وارد تولید می شود و تبدیل به یک نهاده بسیار مهم می شود به طوری که سهم دانایی در خلق ارزش افزوده جدید در کشورهای صنعتی به تنهایی بیش از سه برابر همه عوامل تولید شده است اینکه ملاحظه می فرمایید که همه مولفه ها و عناصر مرتبط در نقش آفرینی انسان ها در ابعاد بی سابقه یی مورد توجه قرار گرفته به این تحول بزرگ مربوط می شود و تا قبل از این تحول بزرگ بسیاری از اقتصادشناس ها عوامل تولید را همگن فرض می کردند و تصورشان این بود که به سهولت می شود میان این عوامل جابه جایی انجام داد و با اضافه کردن سهم یک نهاده خاص سهم نهاده های دیگر را کاهش داد

در آن اجلاس نامی که برای این برنامه جدید گذاشته شد structural adjustment with a human face بود یعنی گفتند شما این تعدیل ساختاری تان را باید چهره انسانی دهید تا امکان آن اهدافی که از طراحی این برنامه است در کشورهای در حال توسعه محقق شود

بعد ها بعضی از نظریه پردازان شبیه سازی کردند با آن چیزی که الکساندر دوبچک در سال های پایانی دهه ۱۹۶۰میلادی مطرح کرد و منجر به یک حمله وحشیانه از سوی اتحاد شوروی سابق شد. دوبچک با اینکه سوسیالیست بود اما با سوسیالیست های روسی مخالف بود و ایده سوسیالیست با چهره انسانی را مطرح کرد که ۱۹۶۸ که سال حمله اتحاد شوروی و هم پیمانانش به پراگ بود با عنوان بهار پراگ نام برده می شود. بعضی از متفکران گفتند که مهم ترین دلیل شدت عمل و عصبانیت غیرعادی روس ها به خاطر نقص به کار گیری سوسیالیست با چهره انسانی به عنوان نیاز جهانی بود

امید به زندگی یک شاخص آماری است که نشان می دهد متوسط طول عمر در یک جامعه چقدر است یا به عبارت دیگر هر عضو آن جامعه چند سال می تواند توقع داشته باشد. هر چه شاخص های بهداشتی و همچنین درمانی بهبود یابد امید زندگی افزایش خواهد یافت و از این رو این شاخص یکی از شاخص های سنجش پیشرفت و عقب ماندگی کشورهاست. براساس گزارش هایی که وزیربهداشت ایران اعلام کرده است در حال حاضر میانگین سن امید به زندگی در ایران ۲/۷۳ سال است که بر اساس همین گزارش در سال ۱۹۸۰ میلادی این عدد ۱/۵۱ سال و در سال ۲۰۰۵ میلادی ۸/۶۹ سال بوده است. بر این اساس شاخص امید به زندگی نسبت به سال ۱۹۸۰ میلادی ۱/۲۲ سال و نسبت به سال ۲۰۰۵ به میزان ۱/۹ سال افزایش یافته است.

طبق این گزارش، جمهوری اسلامی ایران طی سال های ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۳ میلادی بیشترین حرکت را به سمت حداکثر امتیاز در شاخص توسعه انسانی (HDI) داشته است. در این فهرست جمهوری اسلامی ایران رتبه دوم را پس از کره جنوبی داشته و از کشور چین بالاتر قرار گرفته است. امید به زندگی یکی از شاخصه های توسعه انسانی است. به همین خاطر که ابتدا باید نقش توسعه انسانی و سپس امید به زندگی را بررسی کنیم گفت وگویی انجام دادیم با دکتر فرشاد مومنی عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی و عضو موسسه دین و اقتصاد. از آثار ایشان می توان به علم اقتصاد و بحران در اقتصاد ایران، کالبدشناسی یک برنامه توسعه، اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری و ترجمه نظریه نهادگرایی در علم سیاست، نوشته گای پیترز اشاره کرد.

  • قبل از اینکه وارد بحث اصلی شویم، دیدگاه شما درباره موضوع سرمایه اجتماعی چیست؟

به طور سنتی تعریفی که از سرمایه اجتماعی ارائه می شد عبارت است از مجموعه معینی از هنجارها و ارزش های غیررسمی که منجر به اعتماد بین اعضای گروه و شکل گیری یک شبکه روابط می شود و برای همکاری کردن اعضای گروه و جامعه است. بر این اساس گفته می شود که سرمایه اجتماعی دارای سه رکن است: اعتماد، هنجارها و شبکه روابط، همان طور که اشاره کردیم مهم ترین کارکرد این مولفه ها این است که برای اعضای یک گروه یا جامعه، سرمایه اجتماعی به تعبیر بوردیو نقش یک چسب را بر عهده دارد. چسبی که پیوند و رابطه مبتنی بر اعتماد و همکاری را بین اعضای یک گروه برقرار می کند. اگر دقت کرده باشید مفهوم سرمایه اجتماعی کارکرد وسیعی در سه دهه اخیر پیدا کرده است، ما می توانیم از خودمان سوال کنیم که چرا این مفهوم در طول تاریخ همیشه کاربست وسیعی نداشته اما در سه دهه اخیر است که در این ابعاد مورد توجه جامعه علمی و مدنی قرار گرفته است.

  • واقعا چرا این مفهوم در طول تاریخ محروم واقع شده و کاربست وسیعی نداشته است؟

پاسخی که من می توانم به این سوال دهم مثل تمام مفاهیمی کلیدی که در قلمرو علوم انسانی پیدا می شود و بخش عمده آنها ریشه در تحول شرایط و مسائل کشورهای صنعتی دارد، طی سه دهه گذشته جهان پیشرفته وارد یک مرحله جدید یا یک نقطه عطف تاریخی شده که اصطلاحا از آن به عنوان انقلاب دانایی نام برده می شود. این نقطه عطف که ریشه در انقلاب های الکترونیکی دارد باعث شده که ما با یک تحول در عرصه فناوری ها روبه رو شویم. در طول تاریخ همواره فناوری های جدید جایگزین یا کمک دست و بازوی انسان ها بودند در حالی که بر اثر انقلاب دانایی پیشرفت های تکنولوژیک جایگزین یا کمک مغز انسان بودند. به این ترتیب است که دانایی وارد تولید می شود و تبدیل به یک نهاده بسیار مهم می شود به طوری که سهم دانایی در خلق ارزش افزوده جدید در کشورهای صنعتی به تنهایی بیش از سه برابر همه عوامل تولید شده است.

اینکه ملاحظه می فرمایید که همه مولفه ها و عناصر مرتبط در نقش آفرینی انسان ها در ابعاد بی سابقه یی مورد توجه قرار گرفته به این تحول بزرگ مربوط می شود و تا قبل از این تحول بزرگ بسیاری از اقتصادشناس ها عوامل تولید را همگن فرض می کردند و تصورشان این بود که به سهولت می شود میان این عوامل جابه جایی انجام داد و با اضافه کردن سهم یک نهاده خاص سهم نهاده های دیگر را کاهش دهند اما وقتی که عوامل انسانی در اثر انقلاب دانایی چنین جایگاهی پیدا کرده ما دیگر با عوامل همگن تولید روبه رو نیستیم و عنصر سرمایه انسانی به تنهایی همان طور که اشاره کردم نقش اش در خلق ارزش افزوده جدید بیش از سه برابر سایر نهاده های تولید است.

  • پیشرفت تکنولوژی و جایگزینی مغز به جای بازو از تغییرات مهم انقلاب دانایی بوده است، آیا تغییر و تحول های عمده دیگری هم انقلاب دانایی داشته است؟

اینکه شما می بینید احساسات، عواطف، نیازها و خواسته های انسان ها در یک ابعاد بی سابقه یی مورد توجه قرار گرفته در اثر انقلاب دانایی شاهد این هستیم که اکثر علوم مرتبط با انسان دستخوش تحول شده اند. فرض کنید اینکه شما ملاحظه می کنید در دانش مدیریت گفته می شود که دیگر ساختار های سلسله مراتبی نمی تواند مثل گذشته نقش آفرینی کند این یعنی باید به سمت ساختارهای تخت و ساختارهای مشارکتی مدیریتی که در آن سلسله مراتب جای خودش را از دست می دهد حرکت کنیم.

آن چیزی که سرنوشت ساز می شود قدرت همکاری و قدرت همفکری کردن و ایجاد کردن یک بستر و زمینه است برای خلق ایده های ثمر بخش جدید. به اعتبار انقلاب دانایی ما ملاحظه می کنیم که سرمایه اجتماعی وارد علوم انسانی می شود و اهمیت آن به جایی می رسد که در عرض سه دهه میزان پژوهش ها و آثار منتشر شده در این زمینه می تواند هم ترازی بکند با بسیاری از علومی که سابقه چند صد ساله داشتند. آن هم به این خاطر است که خلق مسائل علمی دقیقا متکی یا نیازمند به اعتماد، شبکه روابط و سلسله هنجارهاست. در ادبیات اقتصاد نمادگرایی که به اعتبار همین انقلاب دانایی که در کشورهای صنعتی با یک رونق بی سابقه روبه رو شده است، ملاحظه می کنید که گفته می شود دانایی و خلق ایده های جدید از منظر حقوق مالکیت جوامع پیشرفته را با یک چالش بزرگ روبه رو کرده است.

به این معنا که وقتی ایده ها ارزشمند می شوند و می توانند منشا تحول های بزرگ در ارزش افزوده شوند پس نکته کلیدی از منظر حقوق مالکیت این است که یک ایده جدید در میان عالمان تا زمانی که توسط او عرضه نشده قابلیت قیمت گذاری ندارد، یعنی ابتدا ایده باید عرضه شود تا بتوان روی آن ارزش گذاری کرد اما به محض اینکه عرضه شد دیگر دریافت کنندگان آن ایده انگیزه یی برای پرداخت ندارند.

  • چه بسترهایی که باید در یک جامعه به وجود بیاید تا این مسائل اتفاق نیفتد؟

گفته می شود که چون با پارادوکس های اینچنین انقلاب دانایی روبه رو است بنابراین طراحی نظام های جدید حقوق مالکیت برای اینکه انگیزه های پیشرفت علمی دستخوش مشکل نشود از اهمیت بسیار بالایی برخوردار شده است و خلق ایده های علمی جدید فقط در یک بستری امکان پذیر است که هنجارهایی وجود داشته باشد که همگام با همدیگر باشند، اعتماد میان بازیگران ساحت علم وجود داشته باشد و یک شبکه روابطی وجود داشته باشد که براساس آن بتوانند دادوستدهای مبتنی بر اعتماد داشته باشند تا بتوانند بسط علمی برای پیشرفت در این مجموعه را امکان پذیر کنند. نیروی محرکه رشد و شکوفایی خارق العاده مفهوم سرمایه اجتماعی است. تحولاتی که در عرصه علوم و فناوری اتفاق افتاده است. اما وقتی این ایده مطرح شد نظریه پردازان توسعه متوجه شدند که از زاویه دیگری این مفهوم می تواند برای کشورهای درحال توسعه هم بسیار سودمند باشد. دلیل طرح مساله این است که تجربه های تاریخی در ادبیات توسعه نشان دهنده این واقعیت بوده است که نادیده گرفتن وجه اجتماعی زندگی انسان ها در تاریخ اندیشه توسعه همواره هزینه ها و خسارت های بسیار سنگینی را به بار آورده است وقتی این چسب اجتماعی دچار اختلال می شود حتی انباشت های وسیع در سرمایه های انسانی و سرمایه های فیزیکی هم به بهبود عملکرد اقتصادی منجر نمی شود. بنابراین از این زاویه است که متوجه شدند می توان از مفهوم سرمایه اجتماعی برای شکل دادن به یک مبانی نظری برجسته کننده شان و منزلت وجه اجتماعی زندگی انسان در عملکرد او در راستای توسعه مفیدی واقع شود. شاید یکی از نقطه های عطف مهم که نهایتا منجر به طراحی شاخص توسعه انسانی شد همین مساله بود.

  • آقای دکتر با توجه به اینکه بحث ما درباره امید به زندگی است و این مساله در شاخص توسعه انسانی مطرح شده است، شاخص توسعه انسانی را معرفی کنید تا وارد بحث شویم.

در دهه ۱۹۸۰شاهد اجرای گسترده برنامه تعدیل ساختاری در چیزی حدود ۱۱۰ کشور در حال توسعه بودیم. برآوردهای سازمان ملل متحد نشان داد که فاجعه های انسانی که رخ داده در اثر اجرای برنامه تعدیل ساختاری در طول قرن بیستم بی سابقه بوده است و به همین خاطر در سال۱۹۸۷ یک اجلاس تخصصی کم نظیر در مقر اروپایی سازمان ملل متحد در ژنو تشکیل شد که بانی این جلسه آن دسته از سازمان های بین المللی تحت پوشش سازمان ملل متحد بودند که به وجوه انسانی و اجتماعی زندگی انسان اهمیت خارق العاده یی می دادند مثل یونسکو، یونیسف، سازمان بین المللی کار و… اینها دبیرکل سازمان ملل را برانگیختند که مسوولان صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را که طراحان برنامه شکست خورده تعدیل ساختاری بودند مجبور کنند که در اجلاس شرکت کنند و بعد از چند روز بحث های جدی نهایتا اعضای این اجلاس رهبران بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را موظف و متقاعد کرد که به سمت یک طراحی جدیدی از این برنامه پیش روند که در آن اجلاس نامی که برای این برنامه جدید گذاشته شد structural adjustment with a human face بود. یعنی گفتند شما این تعدیل ساختاری تان را باید چهره انسانی دهید تا امکان آن اهدافی که از طراحی این برنامه است در کشورهای در حال توسعه محقق شود.

بعد ها بعضی از نظریه پردازان شبیه سازی کردند با آن چیزی که الکساندر دوبچک در سال های پایانی دهه ۱۹۶۰میلادی مطرح کرد و منجر به یک حمله وحشیانه از سوی اتحاد شوروی سابق شد. دوبچک با اینکه سوسیالیست بود اما با سوسیالیست های روسی مخالف بود و ایده سوسیالیست با چهره انسانی را مطرح کرد که ۱۹۶۸ که سال حمله اتحاد شوروی و هم پیمانانش به پراگ بود با عنوان بهار پراگ نام برده می شود. بعضی از متفکران گفتند که مهم ترین دلیل شدت عمل و عصبانیت غیرعادی روس ها به خاطر نقص به کار گیری سوسیالیست با چهره انسانی به عنوان نیاز جهانی بود. این مساله حکایت از پذیرش این واقعیت داشت که سوسیالیست موجود عاری از چهره انسانی است.

ایده تعدیل ساختاری با چهره انسانی با آن تجربه شبیه سازی شد و گفتند که صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در واقع صحه گذاشتند بر این واقعیت تلخ و غم انگیز که برنامه تعدیل ساختاری برای انسان های فقیر و محروم درحال توسعه سرنوشتی شوم و خاطره تلخ و فاجعه آمیز به همراه داشته است. بنابراین به طور مشخص به اعتبار فاجعه های انسانی بزرگی که در زمان اجرای برنامه تعدیل ساختاری در کشورهای در حال توسعه پیش آمد از سال ۱۹۸۷ به بعد ایده تعدیل با چهره انسانی عملیاتی شد و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در طراحی هایی که برای برنامه تعدیل ساختاری داشتند مفهوم تور ایمنی را مطرح کردند.

  • چه نیاز و هدفی احساس شد که مساله تور ایمنی را مطرح کردند؟

منظورشان این بود که یک سلسله حمایت های اجتماعی را از انسان ها در برنامه های تعدیل ساختاری بگنجانیم تا فاجعه های انسانی حاصل از برنامه های گذشته را تا حد ممکن مهار کنیم. این ایده بعدا توسط یک طیف بزرگی از نظریه پردازان توسعه جدی گرفته شد و نهایتا از سال ۱۹۹۰به این طرف برنامه توسعه سازمان ملل متحد یک شاخصی را معرفی کرد به نام شاخص توسعه انسانی که وقتی شما به لیست اسامی کسانی که به طراحی این شاخص نقش داشتند نگاه می کنید متوجه می شوید که سطح اعتبار علمی و سطح نگرش های انسانی به این افراد در طول تاریخ اندیشه توسعه همیشه زبانزد عام و خاص بود. چهره هایی مثل: آماتیاسن، عزیزالرحمن خان، گراهام پیات، فلانسیس استیوارت و… که اینها از شناخته شده ترین نظریه پردازان ربع اول قرن بیستم بودند.

این نظریه پردازان با یکدیگر مشارکت کردند و شاخص توسعه انسانی را طراحی کردند، عنصر گوهری در شاخص توسعه انسانی این ایده بود که هدف اصلی توسعه ارتقای بهره مندی ها و بهبود کیفیت زندگی انسان هاست و افزایش درآمد یا بسط فرصت های شغلی گرچه بسیار ضروری هستند اما به همان اندازه ناکافی هم هستند، ما باید افزایش درآمد و بسط فرصت های شغلی را به عنوان وسیله در نظر بگیریم وسیله یی که هدف آن پرورش قابلیت های انسانی و گسترش امکان ها و افزایش فرصت ها و گستره انتخاب های انسان هاست. به این ترتیب گفته شد که گرچه شاخص اولیه توسعه انسانی که طراحی شده بود از نواقص ها و کاستی های فراوانی برخوردار بود اما در این هدف موفق بود که به همه کشور های جهان اعلام کند که ما در طراحی برنامه های توسعه نباید جای وسیله و هدف را اشتباه بگیریم، انسان ها به همان اندازه که مهم ترین وسیله و ابزار توسعه هستند هدف اصلی مراکز توسعه هم هستند و بنابراین ما باید از طریق توسعه انسانی فرآیندی را طراحی کنیم که به موازات بهبود عملکرد افتصادی کیفیت زندگی انسان ها را هم بهبود بخشد.

  • برای این شاخص که در جای خودش بسیار مهم است چه مولفه هایی تعریف کردند؟

برای این شاخص پنج مولفه اصلی را در نظر گرفتند: مولفه اول، عمر طولانی بود (امید به زندگی)، سلامت کامل (میزان مرگ ومیر) بهره مندی از یک اندوخته هر چه بیشتر از دانش (نرخ افراد باسواد)، درآمد کافی و مشارکت کافی انسان ها در تصمیم گیری های معطوف به سرنوشت خودشان بود. استدلالی که در این زمینه برای برجسته کردن حقوق انسانی در قالب شاخص توسعه انسانی مطرح شد، گفته شد که مطالعه های تجربی و دستاوردهای نظری نشانگر این واقعیت است که ما وقتی روی انسان ها سرمایه گذاری می کنیم حتی بازدهی اقتصادی سرمایه گذاری روی انسان ها نسبت به هر گزینه دیگر سرمایه گذاری بازدهی به مراتب بیشتری دارد بنابراین مساله توجه به انسان ها از این زاویه از مرز یک توصیه اخلاقی که مثلادینداران در طول تاریخ مطرح می کردند فراتر رفت و آنها روی وجه فطری کرامت انسان ها تاکید می کردند و مطالعه های تجربی و نظری نشان داد که حتی برای زندگی این دنیایی هم به صلاح انسان هاست که به انسانیت انسان ها توجه بیشتری کنند و حقوق انسانی آنها را رعایت کنند.

مولفه دیگری که آنها در دفاع از شاخص توسعه انسانی مطرح می کردند این بود که تجربه های عملی نشان می داد که سرمایه گذاری در سرمایه انسانی باعث می شود که استفاده از سرمایه های مادی و منابع طبیعی بسیار کارآمد تر باشد و این جلوی بسیاری از اسراف و اتلاف ها را می گرفت و متوجه شدند با سرمایه گذاری روی انسان ها می توانیم پایداری توسعه را تضمین کنیم. نکته بسیار جالب و جذاب دیگری که در این زمینه مورد استناد کارشناسان قرار گرفت این بود که دستاوردهای سرمایه گذاری روی انسان ها باعث می شود که عایدات رشد اقتصادی به طرز قابل اعتنایی عادلانه تر توزیع شود.

  • پس این گونه نقش عدالت اجتماعی و حقوق مدنی با برجسته کردن توسعه انسانی پررنگ تر می شود؟

تصور بر این بود که با برجسته کردن توسعه انسانی ما می توانیم به بهبود عدالت اجتماعی هم کمک کنیم و در ادامه با جدی گرفتن حقوق انسان ها و در نظر گرفتن حقوق مادی و معنوی آنها ما از یک طرف کمک می کنیم که سرعت و شتاب توسعه افزایش پیدا کند و از طرف دیگر دستاوردهای توسعه پایدار شوند و بالاخره عایدات رشد اقتصادی هم به نحو عادلانه تری توزیع شود.

در واقع این کوشش ها به یک شکلی با رویکرد سیاست بازار و سیستم قیمت ها مرز بندی می شد. این مرز بندی به معنی نفی و نادیده گرفتن کارکرد سیستم قیمت ها نبود بلکه بیشتر ناظر بر رفع نواقص سیستم قیمت ها بود. همان طور که می دانید تعبیر بسیار دقیقی که اول بار ساموئلسون مطرح کرد، این بود که سیستم قیمت ها تحت شرایطی در تئوری مربوط آمده که بخش بزرگی از شرایط دست نیافتی می تواند منشا دستاوردهای بزرگ تر دیگری باشد. ساموئلسون تاکید کرد که توجه داشته باشید که سیستم قیمت ها و بازار از کاستی ها و نواقص جدی هم برخوردار است. در اقتصاد بازار کل حیات و وجود انسان فقط به وجه اقتصادی آن تعبیر می شود. حق با آرای دلاری تعریف می شود و انسان ها به اندازه دلارهایی که دارند صاحب حق می شوند. اگر بخشی از انسان با دلار سنجیده شود می توان گفت که طبیعی است اما اینکه کل شخصیت انسان با دلار سنجیده شود و کرامت انسانی زیر سوال رود، مشکلی اساسی و بزرگ است.

  • پس این گونه که شما مطرح کردید در شاخص توسعه انسانی اقتصاد بازار نقش عمده و اساسی ندارد؟

در چارچوب طراحی ایده توسعه انسانی و شاخص توسعه انسانی گفته می شود که ساختار انگیزشی انسان فقط از مناسبات بازاری نیرو نمی گیرد و قیمت ها فقط قسمتی از ساختار انگیزه یی آنها را تشکیل می دهند نه همه آن را. ما باید توجه داشته باشیم که یک سلسله امور غیرقیمتی هم هستند که شدیدا می توانند روی ساختار انگیزشی انسان تاثیر بگذارند، اشاره آنها این بود که موانعی که باعث محرومیت مردم در مشارکت فعال در بازار ها می شود.

مثل قوانین و مقرراتی که دولت ها می گذارند است، که این گروه از عناصر غیرقیمتی اگر ارزش شان بیشتر نباشد کمتر هم نیست. گاهی اوقات ساختار نهادی کشورها باعث می شود که دستیابی عده یی مردم را به بعضی از بازار های مهم دچار اختلال و محدودیت کند، آنها بحث شان این بود که ویژگی ها ساختار نهادی هم اهمیت شان بسیار زیاد است. به طور مشخص دسترسی بنگاه های کوچک مقیاس به بازارهای اعتبارات را بخش رسمی در نظر می گرفتند. برای ایران در ابعاد بی سابقه یی در سال های اخیر این معضل بسیار حاد و مساله پیچیده یی شده است.

نکته دیگر این بود که از نظر ساختار اجتماعی هم یک سلسله تبعیض هایی وجود دارد که تحرک شغلی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد و آنها را از فرصت کسب درآمد بیشتر به دلایل قومی، نژادی و جنسیتی محروم می کند بنابراین در کنار این مولفه ها اگر به سیستم قیمت ها توجه کنیم خیلی خوب است اما اگر همه این واقعیت ها را نادیده بگیریم و بخواهیم همه ماجرای عملکرد اقتصادی را در کشورهای در حال توسعه از طریق سیستم قیمت رد گیری کنیم فاجعه های انسانی جبران ناپذیری را می تواند همراه داشته باشد. بنابراین با توجه به این ملاحظات بود که شاخص توسعه انسانی با یک استقبال وسیعی در کشورهای در حال توسعه مواجه شد و این اهتمام تا به امروز هم برقرار مانده و هدف توسعه انسانی بسط دامنه انتخاب های انسان هاست و برای اینکه چنین چیزی محقق شود ابزارهایی در نظر گرفته می شود. تلاش برای امکان پذیری کسب درآمد بالاتر، آموزش کافی و سلامت کافی برای همه انسان هاست، به این ترتیب شاخص توسعه انسانی را می توانیم به مثابه یک میانگین ساده از سطح دسترسی مردم آن کشور به سه رکن اساسی توسعه انسانی که زندگی طولانی و سالم، دانش و استاندارد مناسب زندگی است در نظر بگیریم. در واقع یک شرح اجمالی است که نشان داد که چرا در بین شاخص های توسعه انسانی امید به زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است.

  • با توجه به توضیح کاملی که درباره توسعه انسانی و انواع شاخص ها داشتید، نقش امید و امیدواری در زندگی که شما در تمام شاخص ها ذکر کردید در کشوری مثل ایران که در حال توسعه است را چگونه می بینید و چه اندازه اهمیت دارد؟

همان طور که اشاره کردم در طراحی اولیه شاخص توسعه انسانی امید به زندگی به صورت عملیاتی در کادر زندگی طولانی و سالم تعریف شده است در این تعریف یک عنصر زیر بنایی وجود دارد که متاسفانه ما در سال های اخیر در کشورمان با کاستی های جدی روبه رو هستیم. من به عنوان مقدمه یی برای شرایط کشورمان عرض می کنم که شاخص توسعه انسانی طی این سال ها به اعتبار اهمیت خارق العاده یی که برای آن در نظر گرفته شد و مقبولیت گسترده یی که کل کشورهای جهان پیدا کرد مرتبا دستخوش تدابیر و تمهیدات تکمیلی است. برای مثال الان چند سالی است که به دنبال این انتقاد که به شاخص توسعه انسانی در بخش مساله توزیع فرصت ها و امکانات در میان گروه های درآمد متفاوت مطرح شده است. ما شاهد این هستیم که برنامه توسعه ملل متحد برای اینکه لایه های فرودست جامعه را مورد توجه ویژه قرار دهد یک شاخص جدیدی طراحی کردند به نام شاخص توسعه انسانی مختص محرومان. که اصطلاحا به عنوان شاخص فقر شناخته می شود و هر ساله در گزارشات توسعه انسانی یک بخش مستقلی را برای این شاخص در نظر می گیرند و سعی می کنند از این شاخص تکمیلی برای توسعه انسانی استفاده کنند.

  • این شاخص ها در ایران چه وضعیتی دارد؟

شاید برای شما جالب باشد که مثلادر سال ۲۰۰۹ یعنی سال ۱۳۸۸ وقتی که این شاخص منتشر شد کارشناس های ایرانی با کمال شگفتی متوجه شدند که در سال ۸۸ نسبت به سال۸۷ در شاخص توسعه انسانی ما فقط یک رتبه سقوط کرده بودیم اما از نظر شاخص توسعه انسانی مختص محرومان ۲۹رتبه سقوط داشتیم و به اندازه کافی این مساله گویا بود و نشان داد به رغم شعارها و ادعاهای مسوولان اجرایی به خاطر بی پروایی که در کنار گذاشتن علم و قانون داشتند ما با یک سقوط خیلی وحشتناک در این زمینه مواجه شدیم. نکته جالب دیگر این است که در سال ۱۳۸۸ نسبت به سال ۱۳۸۷ شاهد یک سقوط ۲۷رتبه یی از نظر شاخص پاکدامنی اقتصاد بودیم یعنی وضعیت فساد مالی افزایش پیدا کرده بود و بنابراین این مساله فرصت های فقرا را برای دسترسی به حقوق اولیه دچار اختلال می کند و در ادامه شاهد نزول ۱۰رتبه یی در زمنیه فضای کسب و کار جامعه هم بودیم که در واقع تمام اینها تکمیل کننده همدیگر هستند و نشانگر این هست که در هر جامعه یی این آمارها افزایش پیدا کرده باشد و فضای کسب و کار وضعیت ناهنجار پیدا کرده باشد ادعای بهبود وضعیت فقرا یک ادعای نادرست و غیرعالمانه است. بر این اساس متاسفانه به دلایلی طی هشت سال اخیر کمتر درباره شاخص توسعه انسانی محرومان که از بخش های مهم توسعه انسانی است بحثی شنیده اید. همان طور که اشاره کردم اگر بپذیریم که مثلادر جامعه ما خوشبختانه اینقدر در نزد مدیریت اقتصادی کشور بلوغ فکری ایجاد شده که اینها به یک فهم بایسته از منزلت انسان ها در مفهوم توسعه دست پیدا کرده اند آن وقت ما می توانیم از طریق رد گیری این متغیر ها که یکی از مهم ترین و حساس ترین آنها امید به زندگی است روی این مولفه های سرنوشت ساز زندگی برنامه ریزی کنیم.

  • در ایران برای مولفه مهمی به نام امید به زندگی چه برنامه ریزی شده است؟

متاسفانه در سال های اخیر تقریبا اکثریت قریب به اتفاق این مولفه ها با سوءتدبیر و سیاست های اشتباه دچار اختلال های بزرگی شده است و باید امیدوار بود که مدیریت جدید اقتصادی کشور که بر سر کار می آید با یک سطح بالاتری از بلوغ فکری این مولفه ها را مورد توجه قرار دهند. فرض کنید به همین گزارش های جدید که نگاه می کنید، استانداردهای زندگی را ارائه داده اند مثلافقط در سال ۱۳۹۱ در مقایسه با ۱۳۹۰ چیزی حدود ۷۱درصد به هزینه زندگی در ایران اضافه شده است و این نکته یی بود که همین چندی پیش رییس کمیسیون اقتصاد مجلس شورای اسلامی اعلام کرد و ایشان با استناد به گزارش های بین المللی تصریح کرده بود که رتبه کیفیت زندگی مردم ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان در پنج ساله اخیر از رتبه ۸۸ در سال ۲۰۰۵ به رتبه ۷۵۰ افزایش پیدا کرده است. وقتی که شما به مولفه ها و اجزای جهت گیری هایی که باعث شده مثلامساله امید به زندگی در عرصه سیاستگذاری اقتصادی با یک برخورد ساده انگارانه روبه رو شود توجه می کنید، ملاحظه می فرمایید که مثلایکی از بزرگ ترین اشتباهات در حوزه سلامت اتفاق افتاده است. این مساله را شما می توانید از چند زاویه رد گیری کنید، با همه شعارهایی که درباره مردم گرایی و عدالت طی این سال ها داده می شده ملاحظه می کنید که در هشت سال گذشته سهم سلامت در بودجه دولت بالغ بر ۵۰ درصد کاهش پیدا کرده است.

  • پس آمارهای شفافی به دست ما نرسیده در این مدت به ویژه در بحث بهداشت؟

نکته بسیار تکان دهنده در این زمینه این است که همان زمانی که بودجه سلامت در دولت ۵۰ درصد کاهش پیدا کرده است براساس گزارش هایی که از طرف کمیسیون بهداشت و درمان مجلس منتشر شده ما شاهد افزایش تعرفه های هتلینگ بیمارستان ها و افزایش ۴۰۰ تا۷۰۰ درصدی ویزیت پزشکان هستیم و از همه مهم تر این است که فقط بر اثر وارد کردن شوک قیمتی بزرگ به قیمت حامل های انرژی گزارش های رسمی وزارت بهداشت حکایت از این دارد که در سال ۱۳۹۰ در مقایسه با ۱۳۸۹ درصد جمعیتی از مردم ایران که فقط از ناحیه هزینه های کمر شکن درمان دچار فقر شده اند نزدیک به ۵۰۰درصد رشد کرده است یعنی شدت فقرزایی سیاست های شوک درمانی از طرف هزینه های کمرشکن درمان، جامعه ایران را با یک فاجعه بزرگ روبه رو کرده است. باید صمیمانه امیدوار بود که مدیریتی که سرکار می آید با یک ارزیابی آسیب شناختی جدی از تجربیات چند سال اخیر و اجتناب از تکرار آزمون و خطاهای پر هزینه و خسارت بار، کاری کنند که امیدواریم به سمت بهبود کیفیت زندگی حرکت کنیم. خوب دقت کنید که همه وجوه زندگی انسان با یکدیگر ارتباط دارند یعنی این تنزلی که شما در کیفیت زندگی مشاهده می کنید کاملاهم راستا با تنزلی است که موقعیت ایران در جایگاه بین المللی پیدا کرده است. استفاده از فرصت های تاریخی مثل افزایش قیمت نفت که برای ما به ارمغان آورده بود. باید امیدوار بود که کانون های اصلی این خسارت ها که به گمان من بی اعتنایی نظام وار به علم، قانون و برنامه بوده و باید جای خودش را به علم محوری، قانون محوری و برنامه محوری بدهد تا در سال های آتی شاهد اوضاع امیدوار کننده یی باشیم و به سمت توسعه حرکت کنیم.

  • پس آقای دکتر با توجه به آماری که ارائه کردید در سال های اخیر ما شاهد کم شدن میزان امید به زندگی در ایران بودیم؟

یکی از گرفتاری های بزرگی که طی سال های اخیر با آن روبه رو بودیم این بوده است که دولت در انتشار آن دسته از آمار و اطلاعاتی که برای آنها الزام قانونی وجود داشته اختلال های معناداری به وجود آورده و ما برای برخی از آمار های کلیدی با وقفه های بیش از دوسال مواجه شدیم و درعین حال به طور همزمان در حالی که آمار های رسمی منتشر نمی شد شاهد این بودیم که مقامات رسمی سخنان شگفت آوری را مطرح می کردند که به هیچ وجه نمی توانست قابل اطمینان باشد. حداقل چیزی که ما می خواستیم از آنها و هم اکنون هم روی آن مجددا تاکید می کنیم این هست که اگر امکان دارد چه این سخنان غیررسمی که قابل اعتنا نبود و چه گزارش های رسمی که با روند های موجود سازگاری ندارد از طریق نهادهای نظارتی کشور فضایی به وجود بیاید که آمارهای توجیهی درباره این آمار و اطلاعات داده شود. برای نمونه عرض می کنم که در سال های اخیر مقامات رسمی کشور در قالب اظهارات عمومی خودشان این ایده را مطرح می کردند که مثلادر ایران یک تعداد غیرمتعارفی از فرصت های شغلی پدیدار شده است.

خب اگر می گفتند نرخ بیکاری کاهش پیدا کرده است باز هم قابل تحمل تر بود چون می توانستیم درک کنیم که مثلااینها می آیند یک تغییر در تعریف بیکاری ارائه می دهند و با این تغییر می توانند آمارها را توجیه کنند. اما این کار را نمی کردند و ادعا می کردند فرصت های شغلی زیادی ایجاد شده و شما اگر دقت کرده باشید یک آمار های غیرعادی را مطرح می کردند، کاری که نخبگان و اساتید دانشگاهی ارائه دادند که شایسته تقدیر است. در این زمینه یک مقداری سطح فهم عمومی از شاخص اشتغال و بیکاری را ارتقا داد. دوستان آمدند رفتارهای بازار کار ایران را طی پنجاه سال اخیر زیر ذره بین گذاشته بودند و از طریق این بررسی عمیق تاریخی آمدند یک سری Stylized Facts را ارائه کردند در واقع با این کار هم اعتبار علمی به وجود آورند و هم برای عامه مردم مساله را قابل فهم کردند. مثلایکی از این فکت ها این بود که نشان دادند که طی پنجاه سال گذشته به ازای هر یک درصد رشد اقتصادی حداکثر صد هزار فرصت شغلی در ایران توانسته ایجاد شود.

بنابراین وقتی اینها آمدند و ادعای ایجاد دومیلیون و ششصد فرصت شغلی را مطرح کردند همه از مردم عادی تا نمایندگان مجلس می گفتند که نرخ رشد ۲۶درصدی در تولید ناخالص داخلی که باید همراه این باشد کجاست و از این طریق به چالش می کشاندند.

  • به عنوان آخرین سوال، ما یک آماری به نام امید به زندگی داریم، حال برای اینکه بتوانیم یک سال میانگین امید به زندگی را افزایش دهیم نیازمند چه فعالیت هایی از سوی مسوولان و مردم است؟

مطالعات بسیار جالبی در این زمینه شده است و تقریبا برای افزایش امید به زندگی به طور مشخص مساله اشتغال و سلامت از یک اهمیت استثنایی برخوردار است. متاسفانه نزد سیاستگذارهای ما تا امروز ابعاد اهمیت اشتغال به درستی شناخته نشده است و شاهد برخوردارهای سهل انگارانه هم از نظر اتخاذ رویه ها و سیاست های اشتغال زدا هستیم و هم از نظر سهل انگاری که درباره انتشار آمار صحیح کشور نیاز دارد. درباره سلامت هم توضیح دادم که با چه چالش های بزرگی بر اثر شوک درمانی مواجه هستیم. یک عنصر دیگری که در زندگی تاثیر تعیین کننده دارد مساله شادمانی و فرصت های شادی کردن است. من در این زمینه یک ذکر خیری می کنم از آیت الله دکتر بهشتی ایشان حدود ۴۰سال پیش یک بحثی را مطرح کرده بودند که در قالب مجموعه مقاله هایی در کتابی به نام نقش آزادی در تربیت کودکان انتشار پیدا کرده است.

ایشان می فرمودند که تعدادی از روحانیون سرشناس قم در دهه ۱۳۳۰ و نیمه اول۱۳۴۰ شمسی تصورشان این بود که یکی از نشانه های افراد با ایمان این است که چهره هایی عبوس داشته باشند. ایشان به تفصیل نشان می دهد که استدلال های این افراد ضعیف و سست و غیر اسلامی است و شواهد و استناداتی را مطرح می کنند که می تواند به آن دسته از دوستانی که اساسا تصور درستی از نیاز انسان به شادی ندارند و در ادامه دوستانی که تصور درستی از نیازهای انسان به شغل های مولد و مفید برای جامعه ندارند ثابت کرد که تمام این ویژگی ها در راستای یکدیگر حرکت می کنند. به گمان من ما به یک کار فرهنگی بسیار عمیق در این زمینه نیازمندیم و امیدواریم بستری ایجاد شود که از طریق گفت و شنودهای کارشناسان با همدیگر در این زمینه بتوانیم آینده مفید و بهتری را برای کشورمان رقم بزنیم.

سهیل سراییان – اعتماد