ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت وگو با سيدمحمد بهشتي به بهانه برپايي دومين حراج تهران

کشف ظرفیت نهفته هنر با حراج تهران

شهروندان:
تا زمانی که مدیران لایقی داریم که چه در زمان حضور در دولت و چه بعد از آن در بخش خصوصی حضور موفق داشتند نیازی به استفاده از مدیران تازه کاری که باید مدتی را به آزمون و خطا بگذرانند، نیست.

سیدمحمد بهشتیسیدمحمد بهشتی از جمله مدیران حوزه فرهنگ و هنر است که سابقه درخشان او طی چند دهه از عمر انقلاب اسلامی، او را به یکی از متخصصان و صاحب نظران این عرصه بدل کرده است. حضور همیشگی او در حوزه فرهنگ و هنر، بهشتی را به چهره یی بدل کرده که می تواند در این عرصه داعیه سخن داشته باشد، زیرا در این سال ها تقریبا هرجایی که فعالیت درخشانی در حوزه فرهنگ و هنر رخ داده، شاهد حضور این مدیر فرهنگی و هنری بوده ایم.

بهشتی چه در دوران های مختلفی که در سمت اجرایی بوده و چه در دورانی که در سایه فعالیت های حوزه فرهنگ و هنر حضور داشته، نشان داده در کنار این عرصه رشد می کند و همواره یکی از صاحب نظران عرصه های مختلف فرهنگی و هنری است. به بهانه برپایی حراج تهران با این مدیر فرهنگی و هنری به گفت وگو نشستم و اتفاقا با جریان تغییراتی که در دولت پیش آمده به گزینه های مدیریتی مناسب در حوزه فرهنگ و هنر نیز رسیدیم که در ادامه می خوانید.

مساله اصلی این است که بخش دولتی همواره جایگاه خود را در زمینه حمایت از هنر فراموش کرده: بخش دولتی ما همچنان می خواهد که نقش اصلی را در هنر ایفا کند و بر همین اساس بسترسازی برای حضور فعال بخش خصوصی که از تخصص های مختلفی برخوردار است را به دست فراموشی سپرده است. حتی در بعضی موارد آنقدر این حضور پررنگ می شود که باعث انفعال در عرصه هنر می شود، موضوعی که ما در برپایی دوسالانه ها آن را شاهد هستیم

  • حراج تهران اگر نگوییم مهم ترین اتفاق هنری پس از انقلاب اسلامی است، بدون شک یکی از بزرگ ترین اتفاقات مقوله هنر در کشور است. ارزیابی شما از برگزاری این رویداد چیست؟

بدون شک حراج تهران طی دو دوره برگزاری نشان داده ظرفیت بالقوه هنرهای تجسمی در کشور چقدر است: مساله یی که تاکنون از دید عموم پنهان مانده بود و امروزه با برگزاری این حراج همه شاهد این پتانسیل هستند. حراج تهران از چند زاویه قابل بررسی است: اول اینکه نشان دهنده این موضوع است که هنر در کشور دیگر جایگاه خود را پیدا کرده و به مرور زمان قوام نیز خواهد یافت. همچنین نشان داد با مدیریت درست می توان اتفاقات خوبی را در عرصه هنر رقم زد، زیرا در موفقیت این حراج نقش مدیریت آن بسیار پررنگ بود. نکته بعدی این است که هنر ظرفیت اقتصادی خود را پیدا کرده و بخش خصوصی در عرصه اقتصاد هنر توانسته به رشد و پویایی برسد.

  • فکر می کنید چرا به یک باره ظرف یک سال این ظرفیت کشف می شود؟

به این شکل نیست. بذر این جریان از مدت ها پیش کاشته شده بود و امروز ما شاهد جوانه های آن هستیم و اتفاقا فکر می کنم هنوز به فصل برداشت نرسیده ایم. در دوره یی که علیرضا سمیع آذر در راس مرکز هنرهای تجسمی بود زمینه حضور فعال تر بخش خصوصی را فراهم کرد و همچنین رشد گالری ها و ایجاد عرصه فعالیت بیشتر هنرمندان را رقم زد. در این بستر زمینه رشد فراهم شد، در حدی که با توجه به اینکه در سال های اخیر همچون گذشته به هنر اهمیت داده نشد و شاهد کم توجهی هایی بودیم، اما در موقعیتی مثل نخستین حراج تهران باز خود را نشان می دهد.

اتفاقا همین مساله یی که به آن اشاره کردید نقدهایی را بر حراج تهران وارد می کند. بسیاری از منتقدان این رویداد می گویند ما ظرفیت برگزاری حراج را نداریم و بر همین اساس به رقم و فروش ۱۰۰ درصدی آن خرده می گیرند؟ این دست منتقدان بر این باور هستند وقتی ضعف آموزش هنر، نبود فضای نقد و بررسی هنر، نبود زیرساخت های معاملات هنری و نبود مخاطب بالقوه و… وجود دارد، چگونه به یک باره هنر ما می تواند یک سوم از بودجه یی که طی یک سال در سینما به دست می آید را طی دو ساعت رقم بزند.

این مساله هم می تواند درست باشد و هم اشتباه. بله، ما سال هاست شرایط را برای هنر فراهم نکرده ایم و به زیرساخت ها توجه نداشته ایم. در زمینه آموزش هنر به خوبی عمل نشده و آموزش عالی نتوانسته آموزش هنر را به موازات تحولات جهانی هنر که بخشی از آن هم اقتصاد هنر است پیش برد. ایجاد بستر اقتصادی هنر که نیازمند آموزش، جذب سرمایه، ایجاد تسهیلات بانکی و غیره است را نیز فراهم نکرده ایم. به همین خاطر کم کاری در این زمینه صورت گرفته است. اما فراموش نکنیم ما در حراج تهران ظرفیت نهفته در هنر را کشف کردیم. یعنی بستری که سال ها با بی توجهی با آن برخورد شده بود در دورانی که مورد توجه قرار گرفت، خود را نشان داد. این ظرفیت نهفته پیش تر نیز در حراج کریستی در دوبی خود را نشان داده بود و بسیاری از تحلیلگران هنر داخلی در سال های اخیر به این نتیجه رسیدند که بازار داخلی هنر نیز این بستر را داراست تا بتوان یک حراج داخلی برگزار کرد و اتفاقا در ۲ حراج اخیر این موضوع خود را به خوبی نشان داده و رکوردهایی که در این حراج ها ثبت شد موید این موضوع است. اما فراموش نکنیم که اگر زیرساخت هایی که باید مهیا می شد، فراهم شود این نتایج بسیار بهتر خواهد بود و آن موقع است که می توانیم شاهد یک شرایط اقتصادی پویا باشیم.

  • پس چرا بخش دولتی در فروش آثار هنری موفق نیست اما بخش خصوصی می تواند در این زمینه موفق عمل کند؟

مساله اصلی این است که بخش دولتی همواره جایگاه خود را در زمینه حمایت از هنر فراموش کرده: بخش دولتی ما همچنان می خواهد که نقش اصلی را در هنر ایفا کند و بر همین اساس بسترسازی برای حضور فعال بخش خصوصی که از تخصص های مختلفی برخوردار است را به دست فراموشی سپرده است. حتی در بعضی موارد آنقدر این حضور پررنگ می شود که باعث انفعال در عرصه هنر می شود، موضوعی که ما در برپایی دوسالانه ها آن را شاهد هستیم. البته این موضوع فقط در هنر نیست و در موسیقی، سینما، ادبیات و… هم صادق است.

به طور مثال ما وقتی خانه سینما داریم که می تواند جشن خانه سینما را به خوبی برگزار کند چرا جشنواره فیلم فجر هنوز توسط دولت برگزار می شود؟ یا چرا وقتی انجمن ناشران با این سابقه کاری داریم چرا نمایشگاه کتاب هنوز توسط دولت برگزار می شود؟ اینها نشان دهنده این موضوع است که بخش دولتی هنوز نقش خود را در عرصه فرهنگ و هنر تعریف نکرده و همواره بر سوءتفاهم های این عرصه دامن می زند. نباید فراموش کنیم بخش دولتی همواره با تغییر مدیریت همراه است و بر همین اساس ایجاد زمینه تخصصی در عرصه دولت کمتر اتفاق می افتد. اما بخش خصوصی در هنر همواره با تخصص خود به حیاتش ادامه می دهد بر همین اساس بخش خصوصی می تواند به علت تغییرات کمی که در بدنه خود دارد، از تجربیات خود برای رشد استفاده کند: چیزی که در بخش دولتی تقریبا نمی توان از آن توقع داشت. به طور مثال بخش دولتی ظرفیت های هنر و اقتصاد هنر را نمی شناسد و وقتی در این بخش ورود می کند نمی توان توقع داشت که بتواند پتانسیل نهفته هنرهای تجسمی را شناسایی کند. بر همین اساس بخش خصوصی که همواره با مجموعه داران و با شرایط بازار هنر داخلی و جهانی در ارتباط است، می تواند از عهده برگزاری حراج هنری تهران برآید.

  • وقتی دولت همواره دارد در عرصه هنر هزینه می کند، فکر نمی کنید باید قائل به این موضوع باشد که نقش مهم تری را ایفا کند؟

اتفاقا نقش مهم در زمینه حمایت است که دولت می تواند برعهده بگیرد. وقتی بخش دولتی بخواهد در زمینه فرهنگ و هنر پرچمدار باشد، اتفاقی می افتد که در حال حاضر با آن روبه رو هستیم. با تغییر مدیریت ها باعث رشد و سپس انفعال می شویم و همین مساله موجب عدم اعتماد به بخش دولتی می شود. اگر فراموش نکنیم که همین بخشی که امروز حراج تهران را برگزار می کند، پیش تر در بدنه دولتی زمینه برپایی نخستین اکسپوی تهران که اتفاقا هنوز موفق ترین اکسپو طی این سال هاست را دارد متوجه می شویم که یک نظریه و دیدگاه درست در هرجایی که باشد با تداوم و پشتکار می تواند موفق شود، حال اگر بخش دولتی آن را دنبال نکند به بخش خصوصی منتقل می شود. ما باید در زمینه مدیریت فرهنگی و هنری در کشورمان توجه داشتیم و این موضوع را فراموش نکنیم که نقش ما حمایت باید باشد. زیرا از طریق حمایت است که هنر می تواند بر تمامی جنبه های کشور تاثیر بگذارد. به طور مثال در سال ۶۶، من به دوبی سفر کردم که در آن زمان در این شهر یک سینما آن هم برای کارگران هندی وجود داشت که فیلم هندی نمایش می داد. این کشور طی سال های اخیر برج های بسیار و بسترهای اقتصادی زیادی فراهم کرد اما به سبب برگزاری حراج های هنری که در این شهر برگزار می شود به یک شهر فرهنگی در جهان بدل شده است. این در حالی است که هزینه های کمتری را نیز در برابر برج های تجاری که بنا کرده در زمینه هنر خرج کرده است. بر همین اساس اگر ما با ظرفیت هایی که در حوزه فرهنگ و هنر کشورمان داریم توجه کنیم، می توانیم به خوبی به عنوان پایگاه فرهنگ و هنر منطقه مطرح باشیم.

  • زمانی نیز قرار بود که این حراج های بین المللی در تهران برگزار شود که در آن زمان با مخالفت روبه رو شد و این حراج ها به دوبی منتقل شدند. فکر می کنید اگر در آن زمان این حراجی ها در تهران شکل می گرفت، امروز شاهد رشد در چه زمینه هایی بودیم؟

فواید برپایی این حراج ها، بخشی از آن فقط در زمینه فرهنگ و هنر اتفاق می افتد. این حراج ها می توانند توجه عمومی به هنر، بستر گفتمان هنری در کشور، رشد آموزش هنر و اقتصاد هنر را فراهم کنند. از سوی دیگر می تواند باعث رشد بانکداری، صنعت بیمه و ورود هنر در عرصه سرمایه گذاری شود. توجه داشته باشید اگر حراج های معتبر باعث شوند که قیمت یک اثر هنری تثبیت شود آن وقت آثار هنری می توانند به عنوان یک وثیقه مورد قبول بانک ها باشند. به همین شکل بانک ها می توانند در معامله و حمایت از سرمایه گذاران هنری حضور یابند، از سوی دیگر صنعت بیمه ما نیز می تواند در زمینه بیمه آثار هنری حضور داشته باشد. همچنین یک اثر هنری می تواند به خاطر ارزش افزوده که پیدا می کند یک سرمایه بالقوه باشد. باید توجه داشت امروز اثر هنری یک کالااقتصادی نیز هست و می تواند در بازار عرضه و تقاضا یک جریان پویا اقتصادی را رقم بزند.

  • اما نگاه برخی از منتقدان نیز به همین رویکرد اقتصادی هنر است. زیرا عقیده دارند در این زمینه که مهیا برای اقتصاد هنر نیست، نوعی سوداگری به وجود خواهد آمد؟

اینکه حراج تهران سوداگری در زمینه اقتصاد هنر پدید آورد، می تواند امکانش باشد، همانطور که در زمینه ها و عرصه های دیگر نیز امکانش هست. اما باید توجه داشته باشیم که این بستر، تازه زمینه ورود مجموعه داران را فراهم کرده و به تبع برخی از آنها شاید سودای سرمایه گذاری داشته باشند تا رویکرد فرهنگی و هنری که اتفاقا عیب هم نیست. باید توجه داشته باشیم که در مرور زمان سره از ناسره تشخیص داده می شود و اتفاقا خود بدنه هنری می تواند با شناسایی و آموزش برای مجموعه داری زمینه تعالی این حرفه را نیز پدید آورد.

  • خب امروزه به خاطر نوسان دلار در کشور، برخی منتقدان حراج بر این باور هستند که جریانی سوداگر از بازار داخلی خرید می کند و در بازار بین المللی آثار را به فروش می رساند و به همین خاطر، سودهای سرشاری را با اثر هنری نصیب خود می کنند؟

همانطور که گفتم این مساله می تواند درست باشد اما فراموش نکنیم عیب این کار در چیست؟ آیا هنرمند ضرر می کند یا با خروج ارز از کشور روبه رو هستیم! اتفاقا اگر نگاه درستی به این موضوع داشته باشیم در می یابیم که این مساله شاید در ابتدا شکل سوداگری داشته باشد اما با تثبیت شرایط ما با مجموعه داران نوپایی روبه رو هستیم که می توانند در عرصه اقتصادی هنر به ایفای نقش بپردازند. بالاخره ما باید زمانی را به آموزش مجموعه داری اختصاص می دادیم که حالابا برپایی حراج تهران این امر میسر شده است. اینکه اغلب خریداران حراج را مجموعه دارانی که برای نخستین بار پا به این عرصه گذاشته اند تشکیل دادند این خود یک نشانه تعالی در عرصه هنرهای تجسمی است.

  • فواید ورود مجموعه داران جدید به عرصه هنر را در چه چیز می بینید؟

بخشی از هنر، اقتصاد آن است و امروزه که با ورود مجموعه داران جدید روبه رو است، نشان می دهد بسترسازی گذشته که در زمینه هنر صورت گرفته، در حال کامل شدن است. روزگاری مشکل فعالیت صنفی بود که این موضوع با مشارکت دادن هنرمندان در دوسالانه ها حل شد، در دوره یی دیگر ایجاد زمینه برای ایفای نقش بخش خصوصی بود که این مساله هم حل شد و شاهد هستیم که گالری هایی داریم که در سطح بین المللی و به شکل حرفه یی مشغول فعالیت هستند. در حال حاضر چرخه اقتصادی هنر نیازمند سرمایه گذاری است که این بستر نیز با ورود مجموعه داران جدید مرتفع خواهد شد. حال حتی در نظر بگیریم که برخی از آنها قصد سوداگری دارند نیز باز هم آسیبی متوجه هنر نیست زیرا در این پروسه کسی آسیب نمی بیند. هنرمند یا مجموعه دار با قیمتی که می خواهد اثرش را عرضه می کند و اتفاق در یک شرایط رقابتی به قیمتی بیش از قیمت پایه اثر را می فروشد و حال اینکه مجموعه دار می خواهد بر اساس یک فعالیت فرهنگی یا اقتصادی با ارزش افزوده یی روبه رو شود چرا باید اینگونه بنگریم که سوداگری صورت گرفته است. البته نباید فراموش کنیم در گام های اولیه یک جریان، همیشه نواقصی وجود دارد ولی بعد از طی زمان خود جامعه هنری می تواند تشخیص دهد که چه کسی قصد سوداگری دارد و اتفاقا خود جامعه هنری در برابر این گونه فعالیت ها خواهد ایستاد. ما تاکنون زمینه یی برای آموزش مجموعه داری نداشته ایم و این فرصت تاکنون مهیا نشده بود، بر همین اساس حراج تهران در این زمینه نیز خوب عمل کرده و در دوره های آینده شاهد خواهیم بود که مجموعه داران جدیدی برای حوزه هنر خواهیم داشت.

  • مجموعه داری خود دارای پروسه یی خاص است فکر می کنید اینکه مجموعه داران جدیدی به هنر ایران اضافه شوند می توانند در حراج های بین المللی هم به ایفای نقش بپردازند؟

شاید در شرایط کنونی این امر میسر نباشد، به خاطر شرایط اقتصادی و نوسانات ارزی که وجود دارد، اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که زمینه را باید از هم اکنون مهیا کنیم. اگر به حراج های هنری دوبی نگاه کنید می بینید که مجموعه داران عربی چگونه از آثار هنرمندان خود حمایت می کنند و در یک هماهنگی کامل ارزش آثار هنرمندان خود را بالامی برند. این یک رسم در دنیای اقتصاد هنر است و ما متاسفانه تاکنون نتوانسته ایم در این زمینه فعال باشیم. نباید فراموش کنیم اگرچه امروزه هنرمندان ما هنوز رکورددار حراجی های منطقه هستند اما نداشتن مجموعه داران بالقوه می تواند این بازار را به نفع هنرمندان دیگر کشورها سنگین کند. من در یکی از حراج های دوبی حاضر بودم و دیدم که مجموعه داران و خریداران عرب چگونه از هنرمندان کشورهای خود حمایت می کنند. بلاشک ایران در هنر خاورمیانه بدون رقیب است اما نباید از یاد ببریم که شرایط اقتصادی هنر می تواند این موازنه را با کشورهای دیگر بر هم بزند.

  • نقد دیگری که بر حراج تهران مطرح شده و اتفاقا من هم مخالف آن هستم، این موضوع است که آثار هنری از کشور خارج می شوند. برخی گمان می کنند که اثر هنری همچون آثار ملی است که باید در کشور از آنها پاسداری کرد، کما اینکه در رابطه با هنر این موضوع برعکس است؟ نظر شما در این رابطه چیست؟

این تصور اشتباهی است که فکر کنیم آثار هنری باید فقط در خانه ایرانیان باقی بماند. اثر هنری می تواند در یک دنیای گسترده تر با جهان پیرامون درباره اندیشه و تفکر ما با دیگران به گفت وگو بنشیند. حتی درباره مسائل میراث فرهنگی و آثار ملی نیز نباید نگه انحصار طلبانه داشته باشیم. ما در زمینه آثار ملی با تاراج آن مخالف هستیم اما اینکه این آثار را در موزه های دیگر کشورها به نمایش در آوریم تا جهانیان با گذشته و اندیشه ما آشنا شوند، یکی از برنامه های ما در میراث فرهنگی بود. امروز با جهان هنر و فرهنگ می شود از جغرافیای مرزها گذشت و این تصور که اثر هنری از ایران خارج شود تا در یک موزه کشوری دیگر به نمایش درآید، می تواند برای ما افتخارآمیز نیز باشد. در نظر بگیرید در یک کشور وقتی از آثار هنری موزه های آن دیدن می کنید، با یک اثر هنری از هنرمندان ایرانی روبه رو می شوید و در نظر بگیرید سالانه چند هزار نفر از سراسر دنیا با آن اثر برخورد و با اندیشه هنرمندش که از جغرافیای ایران تغذیه شده آشنا می شوند، آن وقت درمی یابیم که امروزه اثر هنری رسانه است که می تواند در جهان عرضه و داد سخن داشته باشد.

  • در حال حاضر در حال تغییر و تحول در دولت هستیم شما به بخشی از فعالیت های دولتی اعتراض داشتید که باید به حمایت از هنرباشد بپردازد تا ایجاد نقش در عرصه فرهنگ و هنر، به نظر شما چه کسی می تواند گزینه جدی در حوزه فرهنگ و هنر باشد تا به این موضوع تحقق بخشد ؟

شاید این موضوع ربطی به گزینه ها نداشته باشد و باید کمی اساسی تر به ماهیت کار نگاه کرد. ما باید به این موضوع توجه کنیم که حوزه فرهنگ و هنر زود بازده نیست و در یک پروسه زمانبر بسیاری از فعالیت ها شکل می گیرد. به طور مثال همین حراج تهران ثمره یک دهه کار و تلاش بوده که امروز به ثمر نشسته است. پس باید به این موضوع توجه شود که کسانی وارد این حوزه نشوند تا نتایج دستاورد دیگران را زیر سوال ببرند.

  • خب این مساله یی که اشاره کردید نشانگر این موضوع است که ما باید به مدیران هشت سال پیش بازگردیم که در حوزه فرهنگ و هنر خدمات شایان توجهی داشتند و خب اهالی حوزه فرهنگ و هنر نیز از آنها راضی هستند. اما فکر نمی کنید این بازگشت به گذشته است و پا فراتر از یک موقعیت نگذاشته ایم؟

این مساله نیز هم می تواند درست باشد و هم اشتباه. درست است ما باید همواره در حوزه مدیریت های کلان با مدیرانی جوان، لایق و با شناخت کافی از حوزه فعالیت شان روبه رو شویم و به آنها فضایی برای کار بدهیم تا عرصه رشد و نمو را فراهم کنند. این مساله است که همه بر آن تاکید داریم و اتفاقا می تواند درست هم باشد. اما اگر ما مدیرانی که هنوز جوان هستند و انرژی کار دارند و از همه مهم تر همواره در حوزه خود رشد کرده و نقش آفرینی موفقی داشته اند را نادیده بگیریم از یک پتانسیل بالقوه صرف نظر کرده ایم. من امروز عقیده دارم ما در حوزه فرهنگ و هنر مدیرانی داریم که چه در زمان مدیریت خود در بخش دولتی حضوری چشمگیر داشتند و چه در زمانی که در سمت اجرایی نبودند همراه با تخصص در عرصه خود رشد کرده و در بخش خصوصی فعالیت های موفقی داشتند. به نظرم تا زمانی که چنین مدیرانی حضور دارند نیازی به استفاده از نیروهای تازه کار که باید مدتی را به آزمون و خطا بگذرانند، نیست.

محمود نورایی – اعتماد

برچسب‌ها : , ,